تحقيق بحث

همان طور كه قبلا هم اشاره كرديم، اين گونه احكام عقلى نيز قابل اثبات با دليل و برهان عقلى هستند و ما به راه اثبات اين گونه احكام اشاره كرده و گفته ايم كه ما كارهاى خداوند را حكيمانه و آفرينش جهان و انسان را هدفمند مى دانيم و سپس به اين نتيجه مى رسيم كه متعلق اراده الهى و هدف از افعال او، كمال موجودات خواهد بود؛ اما از آن جا كه در جهان طبيعت تزاحم هست و همه موجودات نمى توانند به كمال خاص خود برسند و يا اگر هم رسيدند، بر اين كمال باقى بمانند ناچار بايد مسير حل و فصل اين تزاحمات به گونه اى باشد كه برآيند مجموعشان كمال باشد؛ يعنى موجودات را كه با هم مى سنجيم، در مجموعه آن ها كمال بيش تر از نقص باشد و بيان بهتر سير كلى موجودات، در مجموع به سوى كمال باشد. اين مطلب در فلسفه به اين شكل بيان شده است كه خير در جهان خلقت، بايد غالب بر شر باشد. مثلا، وجود انسان، براى بقا و رسيدن به كمال، بايد از چيزهاى ديگرى ارتزاق كند و نتيجه، آن مى شود كه گياه، حيوان و ديگر چيزها فدا شوند تا انسان باقى بماند و به كمال
? صفحه 169?
برسد. حال اگر قرار باشد همه گياهان و همه حيوانات هم باقى بمانند، طبيعى است كه انسان نمى تواند باقى بماند، رشد كند، به زندگى ادامه دهد و به كمال لايق خود برسد. به اين جهت است كه مى گوييم: مطلوب اين است كه مسير كلى حركت موجودات به سوى كمال باشد و برآيند كلى آن ها بايد كمال باشد؛ زيرا ذات خداوند اقتضاى كمال را دارد و با برهان «لم» اثبات مى كنيم كه عالم داراى نظام احسن است و سير كلىِ آن به سوى كمال است. فعل و انفعالات و تأثير و تأثّراتى كه بين موجودات طبيعى هست تا آن جا كه به صورت طبيعى و تكوينى انجام مى گيرد، جاى اراده تشريعى خداوند نيست؛ چون اراده تشريعى، متعلق به فعل فاعل مختار است؛ يعنى به فعلى تعلق مى گيرد كه با اراده و اختيار فاعل انجام مى شود. در بين موجودات اين جهان، دست كم يك نوع موجود داريم كه فاعل مختار است؛ يعنى هم مى تواند به سوى خير و كمال حركت كند و هم به سوى شر و نقص؛ اما با توجه به اصلى كه بيان كرديم، بايد آفرينش طينت انسان ها و تنظيم گرايشات و تمايلات به گونه اى باشد كه در مجموع، كارهاى نيك آنان بر كارهاى شرشان مسلط باشد و انسان هاى نيكوكار بيش تر از انسان هاى شرور باشند و اگر از نظر تعداد، انسان هاى نيكوكار از انسان هاى شرور بيش تر نباشد، دست كم، از نظر كيفيت و مراتب و درجات خوبى، كارهاى نيك و انسان هاى نيكوكار از آن چنان كيفيت بالا و درجات بلندى برخوردار باشند كه نه تنها تعداد كمِ كارهاى نيك و انسان هاى نيكوكار را در برابر كارهاى زشت و افراد شرور جبران كند، بلكه در مجموع، سبب تسلط و غلبه كيفىِ كارهاى نيك و افراد نيكوكار بشود.
كوتاه سخن اين كه اراده تكوينى خداوند به تحقق كمالات انسانى و غلبه آن ها بر شرور و نقايص تعلق گرفته است و اين حقيقت، ايجاب مى كند كه خير، از نظر كمّى يا از جهت كيفى، بر شر غلبه داشته باشد. هم چنين، در سايه اين اراده تكوينى است كه اراده تشريعى نيز تحقق مى يابد؛ زيرا اراده تكوينى خداوند به اين تعلق گرفته است كه انسان از مسير اختيار خود، با انجام كارهاى نيك به كمال لايق خود برسد و از آن جا كه دست يابىِ انسان به كمال لايقش بدون هدايت و راهنمايىِ الهى ممكن نيست، خداوند او را هدايت مى كند و به او فرمان مى دهد تا از راهى برود كه منتهى به كمال او مى شود. بنابراين، همان
? صفحه 170?
اراده تكوينىِ خداوند، كه به تكامل اختيارى انسان تعلق گرفته، زمينه ساز به وجود آمدن يك نظام تشريعى براى انسان است كه وى را به سوى كمال و سعادت خويش هدايت مى كند. از سوى ديگر، از آن جا كه اراده تكوينىِ خداوند به تكامل انسان تعلق گرفته و تكامل انسان نيز متوقف بر فراهم شدن شرايطى است، پس اراده تكوينىِ خداوند مقتضى اين است كه آن شرايط فراهم شود؛ به عنوان مثال، تكامل انسان متوقف بر اين است كه بتواند از موجودات طبيعىِ ديگر، همانند گياهان و حيوانات بهره ببرد و از آن ها تغذيه كند. نتيجه مى گيريم كه اين اراده تكوينىِ الهى ايجاب مى كند كه در اراده تشريعىِ خداوند و در شرع مقدس، براى استفاده از اين گونه موجودات طبيعى، حقوقى براى انسان در نظر گرفته شود؛ يعنى حق داشته باشد كه در موجودات طبيعى تصرف كند و از آن چه در مسير تكامل برايش مفيد است، بهره مند گردد و به طور كلى حق داشته باشد با تصرف در موجودات، شرايط تكامل خويش را فراهم آورد.