محورهاى معنوى و همبستگى هاى اجتماعى

اسلام در پى آن است كه انسان ها بر اساس تأمين مصالح مادى و معنوى شان با هم متحد شوند و جامعه واحدى را تشكيل دهند؛ اما در عين حال، بر محور معنوى، بيش از محورهاى مادى توجه مى كند. اسلام تلاش دارد تا همه انسان ها بر محور دين حق كه عامل تأمين مصالح معنوىِ انسان است، متحد شوند و تنها به تأمين مصالح مادىِ زندگى شان اكتفا نمى كند.

در آيه هاى فراوانى، بر محور بودن دين حق، براى همبستگى هاى اجتماعى و همزيستىِ انسان ها تأكيد شده است كه در اين جا بعضى از آن ها را مى آوريم:

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَلاتَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ اِذْكُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)(1).

همگى رشته دين خدا را محكم بگيريد و پراكنده مشويد، و نعمت خدا را به ياد آوريد كه دشمن هم بوديد و خدا ميان دل هاتان انس و مودّت برقرار كرد و در سايه لطف و نعمت الهى، با هم برادر شديد، و در لبه پرتگاه آتش بوديد، خدا شما را از خطر سقوط رهانيد. خداوند اين گونه برايتان آيات خود را بيان مى كند، شايد هدايت شويد.

1ـ آل عمران/ 103.
? صفحه 100?

خداوند مى خواهد همه را دور يك محور جمع كند و با هم پيوند دهد؛ ولى نه هر محورى، بلكه محور «حبل اللّه». در سايه درآويختن به «حبل اللّه» و تدين به دين الهى، همه متحد شويد و پراكنده نگرديد.

بنابراين، در اسلام، اتحاد و پيوند، خود به خود، داراى ارزش مطلق نيست و هر نوع اتحاد و پيوندى نمى تواند ارزشمند باشد. ارزش همبستگى و اتحاد، نسبى است و بستگى به محور بودن دين حق و مصالح معنوى دارد. خداوند در آيه هاى بعد مى فرمايد:

(وَلا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِنْ بَعْدِ ماجائَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اُوْلئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ)(1).

مثل كسانى نباشيد كه در دينشان اختلاف كردند، بعد از اين كه بيّنات به آنان رسيد و راه حق را شناختند، و گرفتار عذابى بزرگ شدند.

در اين آيه نيز منشأ اصلىِ تفرقه را تفرقه در دين معرفى كرده، كه لازمه محور بودن دين، در همبستگى هاى اجتماعى است.

و در آيه اى ديگر مى فرمايد: (وَاَنَّ هذا صِراطِى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّيكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)(2).

اين است راه راست من، پس در آن قدم نهيد و از راه هاى ديگر پيروى نكنيد كه شما را از راه خدا پراكنده و متفرق گرداند. اين را خدا به شما توصيه مى كند، باشد كه پرهيزگار شويد.

خداوند توصيه مى كند كه از راه مستقيم پيروى كنيد و به دنبال كوره راه ها، كه در كنار راه مستقيم وجود دارد، نرويد تا از راه حق منحرف نشويد. پس وظيفه همه است كه صراط مستقيم را بازشناسند و در آن، قدم نهند و حركت كنند. در آيه اى ديگر آمده است:

(اِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فى شَىْء اِنَّما اَمْرُهُمْ اِلىَ اللّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ)(3).

كسانى كه در دين خود پراكندگى ايجاد كردند و متفرق گرديدند، تو هيچ ارتباطى با آن ها ندارى، حساب آنان با خدا است و روزى به حسابشان خواهد رسيد.

1ـ آل عمران/ 105.

2ـ انعام/ 153.

3ـ انعام/ 159.
? صفحه 101?

اين آيه نيز كسانى را كه در دين، اختلاف به وجود آورند و فرقه فرقه و پراكنده شوند، تهديد مى كند.

خداوند در آيه اى ديگر مى فرمايد:

(شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الْدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذى اَوْحَيْنا اِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ اِبْراهيمَ وَمُوسى وَ عِيسى اَنْ اَقِيمُوا الدِّينَ وَ لاتَتَفَرَّقُوا فِيهِ)(1).

خداوند دينى را كه به نوح وصيت نمود و آن چه را به تو وحى كرديم و آن چه را ابراهيم و موسى و عيسى را بدان توصيه نموديم، براى شما تشريع نمود كه دين را به پا داريد و در آن اختلاف نكنيد و پراكنده مشويد.

از همه اين آيات استفاده مى شود كه از ديد اسلام، ايده آل آن است كه همه انسان ها حول محور دين، با هم متحد شوند و در راه آن تلاش كنند، آن را محور همبستگى قرار دهند و در آن، اختلاف و تفرقه ايجاد نكنند.

آيه هاى ديگرى نيز هستند كه با بيانات ديگرى، به اين حقيقت اشاره دارند، آيه هايى در رد اعمال تفرقه انگيز و كارهايى كه عملا ايجاد اختلاف مى كنند؛ مثلا در صدر اسلام بعضى از منافقان در عصر خود پيامبر(ص) مى خواستند ميان مسلمانان تفرقه ايجاد كنند. آنان با هدف ايجاد پايگاه نفاق و اختلاف، مسجدى را ساختند كه اين آيه درباره آنان نازل شد:

(وَالَّذينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ المُؤْمِنِينَ وَ اِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنا اِلاَّ الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ اِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ)(2).

آنان كه مسجدى را پايگاهى براى زيان به اسلام و كفر و تفرقه ميان مؤمنان و مأمنى براى آنان كه در گذشته با خدا و رسول خدا جنگيده اند، قرار دادند، سوگند ياد مى كنند كه جز خير و خوبى، چيز ديگرى نمى خواهيم، و خدا گواهى مى دهد كه آنان دروغ گويند.
در داستان مسجد ضرار، كه در اين آيه به آن اشاره شده، كسانى مى خواستند با ساختن اين مسجد، ميان مسلمانان اختلاف ايجاد كنند. آنان با بيگانگان ارتباط داشتند و

1ـ شورى/ 13.
2ـ توبه/ 107.
? صفحه 102?

با ساختن اين مسجد، مى خواستند كمينگاهى بسازند براى آنان كه در گذشته در جنگ و ستيز با خدا و پيغمبر خدا بوده اند.
در تاريخ آمده است كه منافقانى كه مى خواستند مسجد ضرار را بنا كنند، با يهودى ها و مشركين ارتباط داشتند؛ اما همين كه مى رفت تا نطفه اين اختلاف، در جامعه اسلامى بسته شود، خداى متعال به شدت با آن مبارزه كرد و پيغمبر اكرم(ص) موظف شد تا اين مسجد را ـ هر چند كه مسجد و جاى عبادت خدا است، ولى چون هدف از ساختن آن ايجاد اختلاف بود ـ ويران كند؛ يعنى گرچه مسجد است بايد آن را از بين برد تا اختلاف در نطفه خفه شود. خداى متعال در بعضى از آيات به مردم توصيه مى كند كه بر اساس برّ و تقوا با يكديگر همكارى و هميارى كنند، نه بر اساس گناه و ظلم و ستم:
(وَ تَعاوَنُواْ عَلَى الْبِرِّ وَالْتَّقْوَى وَ لاتَعاوَنُواْ عَلَى اْلاِثْمِ وَالْعُدوانِ)(1).
و بر اساس برّ و تقوا پشت به پشت هم دهيد و كمك و پشتيبان يكديگر باشيد، نه بر اساس گناه و ستم و تجاوزكارى.
بنابراين، هر نوع تعاون و همكارى، داراى ارزش نيست، بلكه تعاون و تعامل، هنگامى ارزشمند است كه بر محور تقوا و ارزش هاى دينى باشد و اگر بر ضد برّ و تقوا و يا نسبت به آن ها بى تفاوت باشد، هيچ ارزشى ندارد، نه ارزش مثبت و نه ارزش منفى.