3. اصل مشاوره

سومين مبنا يا اصل حاكم بر خانواده، اصل مشاوره است. در اختلاف هايى كه در بالا ذكر كرديم، بهترين راه آن است كه زن و مرد، همفكرى كنند و راهى را برگزينند كه عقل مى پسندد. البته اين طبيعى است كه هر كسى خواسته ها و نظريه هاى مخصوص به خود را داشته باشد و دو همسر، داراى خواسته ها و نظريه هاى متعارض باشند؛ اما در بسيارى موارد، همسران مى توانند با همفكرى و مشورت، خواسته ها و نظريات خود را هماهنگ كنند و از تعارض آن ها بكاهند. بنابراين، بهترين راه حل اختلاف هاى خانوادگى، اين است كه زن و شوهر همفكرىِ صميمانه و همدلى داشته، خيرخواه يكديگر باشند، يكديگر را درك كنند و درباره دليل ها و نظريات يكديگر بينديشند، هوس ها و خودخواهى ها را كنار گذارند و هر دو به حكم عقل گردن نهند؛ به ويژه كه در خانواده مسائلى پيش مى آيد كه ارتباط بسيارى با زن دارد و اگر مرد، خود، به تنهايى و بدون توجه به نظر همسرش، درباره آن ها تصميم بگيرد، مشكلاتى در خانواده به وجود خواهد آمد.
به عنوان نمونه، يكى از اين مسائل، تغذيه كودك شيرخوار است. آيا كودك را مادر شير بدهد يا او را به دايه بسپرند؟ تا چه مدت او را شير دهند و يا او را به كدام دايه بسپرند؟
مرد و زن در چنين مسائلى كه حل آن نيازمند كمك هر دو است، بايد با هم مشورت و مصلحت انديشى كرده، تصميم درست و مناسبى بگيرند. خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
(فَاِنْ اَرادا فِصالا عَنْ تَراض مِنْهُما وَ تَشاوُر فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُّمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا اَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما اتَيْتُمْ باِلْمَعْروُفِ)(1).
پس هرگاه والدين خواستند با رضايت و مشورت، فرزند خود را از شير بگيرند، اين كار ايرادى ندارد و اگر خواستيد براى فرزندتان دايه بگيريد، در صورتى كه حقوقى به حد متعارف به او دهيد، اشكالى ندارد.
مادر بايد دو سال، به بچه خود شير بدهد؛ اما اگر والدين پس از مشورت به اين نتيجه رسيدند كه كودك خود را پيش از آن از شير بگيرند و بر اساس تشخيص مصلحت كودك، اين گونه تصميم گرفتند، اشكالى ندارد.

1ـ بقره/ 233.
? صفحه 78?

خداوند، علاوه بر تعبير «تشاور»، در آيه مذكور، در آيه ديگرى با تعبير «ائتمار»، به رعايت اين اصل فرمان مى دهد، آن جا كه درباره زنان مطلّقه توصيه هايى كرده و مى فرمايد:
(وَاِنْ كُنَّ أُوْلاتِ حَمْل فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَأتُوهُنَّ أُجُوْرَهُنَّ و أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْروُف وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَستُرْضِعُ لَهُ أُخْرى)(1).
و هرگاه آنان (زنان مطلّقه) باردار بودند، مخارج زندگى شان را بدهيد تا وقتى كه وضع حمل كنند. پس هرگاه فرزند شما را شير دادند، مزدشان را بپردازيد و در اين مورد، با همسر مطلّقه خود به نيكى مشورت و همفكرى كنيد و اگر به توافق نرسيديد، ناگزير زن ديگرى را دايه او قرار دهيد تا او را شير دهد.
آرى در چنين مواردى مشورت با همسران، نه تنها مذموم نيست، بلكه كارى پسنديده است كه خداوند، در قرآن كريم، مكرراً رعايت آن را توصيه مى كند. البته مشورت نكردن با همسر، جرم نيست و تعقيب قانونى ندارد، بلكه لزوم مشورت، يك حكم اخلاقى است و هر دو موظف به رعايت آن هستند. زن و شوهر، در اين گونه مسائل، به ويژه اگر با سرنوشت كودكشان هم مربوط شود، بايد از پيروىِ هوا و هوس و استبداد رأى دورى كنند و به حكم عقل و همفكرى و مشورت گردن نهند؛ اما اين، يك حكم اخلاقى است و پاداش و كيفر حقوقى ندارد.
گفتنى است كه لزوم و ارزش اخلاقىِ مشورت با همسر، در كارها و تصميمات، مربوط به خانواده است و در كارهايى كه مربوط به خانواده نيست، مشورت با همسر، از آن جهت كه همسر است، نقشى ندارد، بلكه بايد با كسانى مشورت كرد كه در آن مسائل، آگاهىِ بيش ترى داشته باشند و نظر كسانى را بايد جلب كرد كه در آن كارها مسئوليت و مشاركت داشته و توافق او در پيشبرد آن كار نقش مثبت داشته و مطلوب باشد.
بنابراين، اگر مى گوييم كه مشورت با همسر، لازم است، اين تنها در كارهاى مربوط به محيط خانواده است و نبايد گمان شود كه همسران مى توانند در همه شؤون يكديگر دخالت بى جا كنند. در كارهايى كه مرد انجام مى دهد و مربوط به محيط خانواده نيست،

1ـ طلاق/ 6.
? صفحه 79?

زن نه مؤثر است و نه آگاه تر و بصيرتر، تا جلب موافقتش بتواند مفيد باشد يا مشورت و همفكرىِ با او كارساز باشد.
يكى از فوايد مشاوره و همفكرى، اين است كه طرف هاى مشورت، خود را در آن فكر و تصميمى كه گرفته شده، شريك مى دانند و احساس نمى كنند كه چيزى بر آن ها تحميل شده است. البته همان طور كه گفته شد، مشورت با زن، درباره كارهاى بيرون از خانه، ضرورى نيست. بسيارى از كارهاى اجتماعى، با احساسات و عواطف زنانه هماهنگى ندارد و مشورت در مورد چنين كارهايى با زنان نمى تواند مفيد باشد؛ مثلا در تصميم گيرى در مورد جنگ و صلح و دفاع، استفاده از مشاوران زن مفيد نيست؛ زيرا زن با توجه به احساسات و لطافت روحى كه دارد، قادر نيست در برابر پى آمدها، كشتارها و ويرانى هاى جنگ مقاومت كند و بر اساس مصالح كلىِ جامعه، نظر دهد، بلكه به طور طبيعى، به جاى دورانديشى و نظردادن درست، برخوردى احساساتى خواهد كرد و در نتيجه، خسارت هاى فراوانى به بار خواهد آمد. در چنين مواردى است كه مشورت با زن، ارزش مثبتى ندارد و اگر در بعضى روايات آمده كه «شاورو هن و خالفوهن»، ناظر به چنين مواردى است. معناى اين گونه روايات، اين نيست كه در هيچ مورد نبايد با زن مشورت كرد، بلكه منظور اين است كه مشورت با زن بايد در مواردى باشد كه با احساسات و عواطف و ساختمان ادراكى او متناسب باشد و اين حقيقتى است كه جمع ميان آيات تشاور و اين روايات، آن را اقتضا مى كند.
اگر خداوند درباره مسائل مربوط به فرزند، فرمان مى دهد كه با همسر خود مشورت كنيد، براى اين است كه در چنين مواردى، احساسات زن در جهت موافق مصلحت فرزند خانواده است و علاقه مادر به فرزند اقتضا مى كند كه بيش تر درباره مصلحت او بينديشد. زن در اين گونه موارد، متهم به غلبه يافتن احساسات بر عقلش نمى شود و عواطف مادرى اقتضا مى كند كه مصلحت طفل را در نظر بگيرد.