شهادت و حق الناس

اما در مورد حق الناس، اگر حق كسى با ندادن شهادت، پايمال مى شود، در اين صورت، فرد آگاه بايد به ويژه اگر از او خواسته باشد، به آن چه مى داند، شهادت بدهد تا حق حقدار ضايع نشود. در آداب اسلامى، در بسيارى از موارد، تأكيد شده كه افراد براى كارهايى كه انجام مى دهند، بايد شاهد بگيرند. حتى در كارهايى مثل قرض دادن، در طولانى ترين آيات قرآن، به تفصيل سفارش شده كه وقتى به كسى پولى قرض مى دهيد، از وام گيرنده، رسيد دريافت كنيد و دو نفر را نيز شاهد بگيريد.
در موارد ديگر، غير از قرض دادن نيز گرفتن شاهد مطلوب و در بعضى از موارد، لازم و ضرورى است؛ يعنى مواردى هست كه قوام آن به حضور شاهد و شهادت او خواهد بود؛ مانند طلاق كه گرفتن شاهد در آن، از نظر فقهى امرى است واجب تا در مواردى كه
? صفحه 409?
معمولا پيش مى آيد، از شهادت آنان استفاده شود؛ مثلاً در مواردى كه ميان زوجين پس از طلاق، اختلافى پيش مى آيد، مى توان از شهادت آن ها در حل و فصل اختلاف آن دو استفاده كرد. اگر در چنين مواردى، شهود شهادت ندهند به اين كه طلاق در حضور آنان واقع شده است، مفاسد بسيارى را به دنبال خواهد داشت. اصولاً در همه مواردى كه در شرع اسلام، به مسلمانان توصيه شده كه شاهد بگيرند، اين تأكيد و توصيه، به اين معنا است كه بر شاهدها لازم است تا در موقع نياز به شهادت آنان، از دادن شهادت مضايقه نكنند و كسى كه ديگران را بر حادثه اى شاهد مى گيرد، معنايش اين است كه شما را شاهد مى گيريم تا هر وقت از شما خواستم به آن چه ديده ايد، شهادت بدهيد نه اين كه فقط ببينيد و بعد هم برويد دنبال كار خودتان. كسى كه قبول مى كند تا شاهد يك جريان باشد، قبول او به منزله تعهد او بر اين كار خواهد بود كه به هنگام لزوم، شهادتش را ادا خواهد كرد و در واقع، تحمل شهادت، مقدمه اداى شهادت است و چنين كسانى وظيفه سنگين ترى براى اداى شهادت دارند. كسانى كه دادن شهادت برايشان مشكل است و از دادن شهادت ابا دارند، از اوّل نبايد تحمل شهادت را بپذيرند تا شخص، چاره ديگرى براى مشكل خود بينديشد.
خداوند در اين باره مى فرمايد:
(وَلاتَكْتُمُوا الْشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَاِنَّهُ اثِمٌ قَلْبُهُ)(1).
شهادت را كتمان مكنيد (و از اظهار آن خوددارى نكنيد) كه هر كس كتمان كند و از دادن شهادت خوددارى كند، در دل گنهكار خواهد بود.
و در بيان اوصاف ستايش آميز مؤمنان مى فرمايد:
(وَالَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ).(2)
(مؤمنان) كسانى هستند كه به دادن شهادت (و اداى شهادت) قيام مى كنند.
اين آيات اشاره به يك ارزش مهم در مورد رفتار شاهدان مى كنند كه در هر جا لازم است شهادت بدهند، حقيقتى را كه مى دانند، كتمان نكنند و از دادن شهادت خوددارى نورزند تا حق كسى تضييع نشود. اين نخستين ارزش مربوط به رفتار شهود است.

1ـ بقره/ 283.
2ـ معارج/ 33.
? صفحه 410?
دومين ارزش مربوط به رفتار شهود آن است كه وقتى تصميم به اداى شهادت مى گيرند، بايد كاملاً مراقب باشند و دقت كنند كه شهادت آن ها به حق باشد و شهادت باطل ندهند. آيات ديگرى نيز در قرآن داريم كه به اين ارزش دوم اشاره دارند؛ مانند:
(كُونُواْ قَوّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ)(1).
و در آيه ديگرى اين دو جمله را جابه جا كرده، مى فرمايد:
(كُونُوا قَوّامِينِ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ)(2).
در هر دو مورد از شاهدان و كسانى كه تحمل شهادت كرده اند و از يك حادثه آگاهى دارند، مى خواهد كه براساس قسط و در چارچوب عدالت، شهادت بدهند و شهادت ظالمانه و غير واقعى يا شهادت به چيزى كه باطل است و حقيقت ندارد و اتفاق نيفتاده يا طور ديگرى اتفاق افتاده است، ندهند.
در آيه ديگرى، خداوند با بيانى ديگر، مؤمنان را به خاطر رعايت ارزش دوم ستايش مى كند:
(وَالَّذِينَ لايَشْهَدُونَ الْزُّورَ)(3).
«زور» به معناى باطل است و مؤمنان كسانى هستند كه شهادت زور؛ يعنى شهادت به باطل و به ناحق نمى دهند و حق كسى را باشهادت خود تضييع نمى كنند.
هم چنين غير از آيات مذكور، كه ويژه شهادت بودند، آيات ديگرى نيز داريم كه مخصوص شهادت نيستند؛ ولى از اطلاق و توسعه اى برخوردارند كه شامل شهادت نيز مى شوند؛ از جمله، مطلقات عدل و قسط، به ويژه، آن جا كه خداوند مى فرمايد:

(وَاِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا)(4).
هنگامى كه مى گوييد، به عدالت بگوييد.
«گفتن» در آيه بالا اعم است و شامل هرگفتارى مى شود و به ويژه، شامل سخنى مى شود كه در مقام شهادت ادا شود و يا در مقام صدور حكم و قضاوت گفته شود.

1ـ نساء/ 135.
2ـ مائده/ 8.
3ـ فرقان/ 72.
4ـ انعام/ 152.