ارزش در شهادت شاهدان

سومين عنصر انسانى، در مورد قضاوت، شهود هستند كه نقش مهمى در كيفيت صدور حكم دارند؛ زيرا بدون شهود، در بسيارى از موارد، نمى توان حق را براى حقدار ثابت كرد. در مورد شهود هم در قرآن مجيد، تأكيدهايى شده مبنى بر اين كه سعى كنند تا شهادتشان به حق باشد و حق كسى پايمال نشود:
اوّلاً، آن جا كه حقيقتى را مشاهده كرده و از آن آگاهى دارند و اثبات حقى متوقف برشهادت ايشان است، از دادن شهادت، خوددارى نكنند.
ثانياً، وقتى شهادت مى دهند، سعى كنند كه شهادت آن ها دقيقاً حق و مطابق با حق و واقعيت باشد.
در اين جا سؤال اين است كه آيا در هر جا، هر كسى هر چه را مى داند بايد به آن شهادت دهد؟ در پاسخ مى گوييم: در مورد حقوق الهى، چنان كه قبلاً هم اشاره شد، لازم

1ـ مائده/ 50.
? صفحه 408?
نيست كه شاهد حتماً آن چه را كه مى داند، افشا كند؛ مثلاً اگر چند نفر شخصى را ديده اند كه مخفيانه و دور از چشم ديگران شراب مى نوشيده است، لازم نيست بروند و به آن چه را ديده اند، شهادت بدهند تا او به مجازات برسد و نبايد سرّ او را افشا كنند. البته در صورتى كه وضع جامعه به گونه اى باشد كه احساس كنند اگر شهادت ندهند و حد خدا بر اين گونه افراد اجرا نشود، مفاسد در جامعه رواج مى يابد و به ديگران نيز سرايت مى كند و يا تداوم مى يابد و در هرحال، اوضاع اجتماعى به وخامت مى گرايد، در اين صورت، دادن شهادت رجحان پيدا مى كند و مى توان گفت: از مصاديق نهى از منكر شمرده مى شود كه عملى واجب است و بايد بدان همت گمارد.
يا اگر چيزى مثل اعتياد به مواد مخدر كه بلايى خانمان سوز است و شخص را به زودى از پاى در مى آورد و اگر افشا نشود، ممكن است كار از كار بگذرد و از خود شخص معتاد حتى به خانواده و دوستان او نيز سرايت كند و به جايى برسد كه كنترل آن مشكل يا ناممكن شود، در چنين موردى پيشگيرى از تداوم اين فساد و محدودكردن دامنه آن، كارى است لازم و كسانى كه از چنين اعمال زشتى آگاهى دارند، موظفند با دادن شهادت خود، مانع از پيشرفت اين بيمارى شوند و نگذارند كار از كار بگذرد و جامعه از شدت بيمارى و فساد، سقوط كند.