قرآن و قضاوت

هنگامى كه به قرآن كريم مراجعه مى كنيم، مى بينيم كه يكى از اهداف بعثت انبيا و نيز يكى از وظايف مهم آنان را همين معرفى مى كند كه قاضيان و حاكمان، در ميان مردم، براساس حكم الهى قضاوت كنند. خداوند در يك آيه مى فرمايد:
(كانَ الْنّاسُ اُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ الْلّهُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَاَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ الْنّاسِ فى مااخْتَلَفُوا فِيهِ)(1).
مردم، يك امت بودند. پس خداوند پيامبران را كه بيم و اميد مى دهند، برانگيخت و همراهشان كتاب را به حق فرو فرستاد تا در ميان مردم، در موارد اختلاف، قضاوت كنند.
اين آيه اگر اختصاص به امر قضاوت و نظر به اختلافات مردم در حقوق اجتماعى نداشته باشد، يقيناً شامل آن ها مى شود و دلالت دارد بر اين كه در موارد اختلاف، بايد كتاب خدا در ميان مردم حاكم باشد. در آيه ديگرى مى فرمايد:

1ـ بقره/ 213.
? صفحه 399?
(لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ)(1).
حقاً پيامبران را با معجزات فرستاديم و كتاب و ميزان همراهشان نازل كرديم تا مردم به قسط و عدل زندگى كنند.
اين آيه نشان مى دهد كه هدف و حكمت فرستادن پيامبران و كتب آسمانى، اين است كه قسط و عدل برجامعه حاكم شود و همه رفتارها و روابط انسانى را در بر گيرد كه بى شك، موارد اختلاف و دادخواهى، از روشن ترين مصاديق آن خواهد بود.
از سوى ديگر، قرآن مجيد، كسانى را كه براساس قانون خدا حكم نمى كنند، سخت نكوهش كرده و از ايشان با عنوان هاى كافر، ظالم و فاسق ياد مى كند. در آن جا كه مى فرمايد:
(وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ الْلّهُ فَاُوْلئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ)(2).
(فَاُوْلئِكَ هُمُ الْظّالِمُونَ)(3).
(فَاُوْلئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ)(4).
در اين سه آيه، كه همگى در سوره مائده پشت سرهم آمده اند، حكم به كفر، ظلم و فسق هر كسى شده است كه در چارچوب قوانين الهى و (بِما اَنْزَلَ اللّهُ) قضاوت نكند. و دقيق تر اين است كه بگوييم: قضاوت او در چارچوب قوانين شرع انجام نگيرد؛ يعنى عدم قضاوت، كه در آيه با تعبير (وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ) بيان شده، عدم ملكه است. به اين معنا كه هر كس كه قضاوت مى كند و شأنش قضاوت است و قضاوت او درچارچوب شرع انجام نگيرد، كافر، ظالم يا فاسق است.
خداوند در همين سوره به دنبال همين آيات، به پيغمبر اكرم(ص) خطاب كرده، مى فرمايد:
(وَاَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ الْلّهُ وَ لاتَتَبِّعْ اَهْوائَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ اَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما اَنْزَلَ اللّهُ اِلَيْكَ)(5).
ميان مردم مطابق قوانينى كه از سوى خدا فرستاده شده، قضاوت كن و از خواسته ها و

1ـ حديد/ 25.
2ـ مائده/ 44.
3ـ مائده/ 45.
4ـ مائده/ 47.
5ـ مائده/ 49.
? صفحه 400?

هوس هايشان پيروى مكن و مواظب باش كه تو را در مورد بعض قوانين آسمانى فريب ندهند.
خداوند از پيغمبر مى خواهد كه در چارچوب حكم خدا قضاوت كند، فريب نخورد و از احكام الهى غافل نشود؛ زيرا كسانى هستند كه دسيسه و توطئه مى كنند تا حكم خدا اجرا نشود و پيغمبر بايد مواظب نيرنگ و فريب آنان باشد. به هرحال، اين مسئله، در قرآن، بسيار مورد تأكيد است كه مبناى حكم حاكم بايد قوانين الهى باشد نه چيزهايى كه دلخواه مردم يا دلخواه حاكم است و يا چيزهاى ديگر.
ارزش ديگرى كه در رفتار حاكم بايد مورد توجه او باشد، اين است كه در مقام تطبيق اين قوانين بر موارد خاص، مراقب باشد كه دچار انحراف نشود. ممكن است قاضى در جريان هاى كلان و كلىِ قضاوت خود، در چارچوب قوانين الهى حكم كند و همان طور كه در گام نخست گفته شد، هدف كلىِ وى اين است كه براساس «ما انزل الله» حكم كند؛ ولى در جريان هاى جزئىِ قضاوت خود، گاهى تحت تأثير احساسات، عواطف و هواى نفس و انگيزه هاى غير الهى قرار گيرد. در اين صورت، او صريحاً و قاطعانه نمى گويد كه من براساس فلان قانون غير اسلامى، قضاوت مى كنم؛ ولى در مقام تطبيق قانون كلى برمورد خاصى، لغزش پيدا مى كند.