ميانه روى در اعتماد

بعضى در اعتماد به ديگران، افراط و زياده روى مى كنند و اساس اعتمادشان را چيزهايى قرار مى دهند كه عقلايى نيست. اين گونه اعتماد افراطى، از يك روح كودكانه سرچشمه مى گيرد؛ همانند كودكانى كه بدون چون و چرا، در هر چيزى از پدر و مادر خود پيروى مى كنند. اينان در هنگامى كه بايد با تكيه بر عقل و منطق و قدرت درك خود، خوب و بد را تشخيص دهند، در مسائل مهم زندگى، باز هم بدون اتكا و اعتماد به عقل و منطق خويش، از ديگران دنباله روى مى كنند.
اين حالت، در همه جوامع، به ويژه در جوامع منحط وجود داشته و دارد و قرآن كريم
? صفحه 367?
هم درباره اين مسئله مكرراً سفارش فرموده كه منطق اقوام منحط از نظر فرهنگ و علم، در برابر انبيا اين بود كه ما به راهى مى رويم كه پدرانمان رفته اند. يا وقتى انبيا مردم را دعوت به دين حق مى كردند، آنان در پاسخ دعوت ايشان مى گفتند: راه پدرانمان برايمان كافى است. آيات بسيارى به نكوهش اين پديده منحط اجتماعى پرداخته اند؛ مانند:
(وَ اِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما اَنْزَلَ الْلّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما اَلْفَيْنا عَلَيْهِ آبائَنا اَوَ لَوْ كانَ آبائُهُمْ لايَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلا يَهْتَدُونَ)(1).
و چون به آنان گفته شود: از كتابى كه خدا فرستاده است، پيروى كنيد، گويند كه از آن چه پدرانمان را بر آن يافته ايم، پيروى مى كنيم و آيا هر چند كه پدرانشان چيزى ندانند و هدايت نيافته باشند؟
(وَ اِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا اِلَى ما اَنْزَلَ الْلّهُ وَ اِلَى الْرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آبائَنا اَوَ لَوْ كانَ آبائُهُمْ لايَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ)(2).
هنگامى كه به آنان گفته شود: بياييد به سوى كتاب خدا و فرستاده خدا، گويند: آن چه پدران خود را بر آن يافته ايم، براى ما كافى است. آيا و هر چند كه پدرانشان چيزى ندانند و هدايت نيافته باشند؟
(وَ اِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما اَنْزَلَ الْلّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آبائَنا اَوَ لَوْ كانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ اِلَى عَذابِ الْسَّعيرِ)(3).
هنگامى كه به آنان گفته شود: از آن چه خدا فرو فرستاده است، پيروى كنيد، گويند: بلكه ما از آن چه پدرانمان را بر آن يافته ايم، پيروى مى كنيم. آيا و هر چند كه شيطان آنان را به سوى آتش فروزان دعوت كند؟
(وَ كَذلِكَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فى قَرْيَة مِنْ نَذِير اِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا وَجَدْنا آبائَنا عَلى اُمَّةِ وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ * قُلْ اَوَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِاَهْدى مِمّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبائَكُمْ قالُوا اِنّا بِما اُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ * فَانْتَقَمْنا مِنْهُم فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ)(4).

1ـ بقره/ 170.
2ـ مائده/ 104.
3ـ لقمان/ 21.
4ـ زخرف/ 23 ـ 25.
? صفحه 368?

اين گونه بود كه ما پيش از تو هيچ رسولى در هيچ شهرى نفرستاديم، جز آن كه ثروتمندان و اعيان و اشراف آن شهر به او مى گفتند: ما پدرانمان را بر اين اعتقاد و راه و روش يافته ايم و به راه و روشى كه از آن ها مانده است، اقتدا مى كنيم به آن ها بگو: آيا و اگر چه ما براى شما دينى آورده باشيم كه شايسته تر و هدايت كننده تر از آن باشد كه پدرانتان را بر آن يافته ايد؟ آن ها در پاسخ مى گفتند: ما به آن چه شما آورده ايد، كافر هستيم و نمى پذيريم. پس ما هم از ايشان انتقام گرفتيم. پس بينديش و تأمل كن كه سرانجام تكذيب كنندگان چگونه است. در سوره صافّات هم آمده است كه «بازگشت عده اى به جهنم و آتش است؛ زيرا آنان پدران خود را گمراه يافتند و باز از پى آن ها شتافتند.»(1)
اين آيات، زياده روى در پيروى از ديگران، اطاعت كوركورانه از ديگران و به كار نبستن عقل و انديشه فطرى خويش را به شدت نفى كرده و افراد و گروه ها را در برابر اين صفت نكوهش مى كنند و با استدلال، سعى در بيداركردن عقل و فطرت آن ها دارد و با تهديد، آنان را از عواقب تلخ و ناخوشايند اين اطاعت كوركورانه و پيروىِ جاهلانه، به ويژه در آن جا كه سرنوشت نهايىِ انسان مؤثر باشد و سر از تكذيب خدا و انبيا و اديان الهى در آورد، به شدت، انسان ها را از آن برحذر مى دارد.