مراتب امر به معروف

يكى از اين مسائل نامبرده، به مراتب امر به معروف و اقسام امر به معروف مربوط مى شود. در بعضى از روايات آمده است كه امر به معروف و نهى از منكر، درجات و مراتب مختلفى دارد:
مرتبه اول آن، از دل آغاز مى شود و هر كس ارتكاب منكَرى، يا ترك معروفى را ديد، به مقتضاى ايمانش بايد در دل خود، از آن كار منكَر و اين ترك معروف منزجر باشد. نخستين آثار انزجار و ناراحتىِ قلبى، در چهره انسان آشكار مى شود؛ يعنى مؤمن با ديدن عمل منكر و ترك معروف، در دل ناراحت مى شود و قيافه اش را در هم مى كشد و رويش را ترش مى كند. در روايات، از اين كار به «اكفهراروجه» تعبير شده است و نيز در روايات

1ـ حج/ 41.
? صفحه 346?
آمده است: كسى كه براى خدا با ديدن عمل منكر و ترك معروف، چهره اش را درهم نكشد، آتش جهنم چهره او را درهم خواهد كشيد.
مرتبه دوم به زبان مربوط مى شود؛ يعنى در مرحله دوم، شخص مؤمن بايد با زبان، ناراحتىِ خود را از عامل به منكر و تارك معروف، آشكار كند و او را امر به معروف و نهى از منكر نمايد و يا نصيحت و موعظه كند و يا ارشاد و هدايت نمايد و به هرحال، وى را به راه راست بكشاند.
مرتبه سوم به عمل مربوط مى شود. در مرحله سوم، شخص مؤمن، عملاً با قدرت و به طور فيزيكى، جلوى منكرات را مى گيرد. اين مضمون، در روايات بسيارى آمده است و درباره اش بحث هايى و پرسش هايى مطرح مى شود مانند اين كه آيا هر سه مرتبه قلبى، زبانى و عملى، بر همه مكلفان واجب است و يا بعضى مراتب آن، مانند مرتبه عملى و پيشگيرى از منكرات، با قدرت، به حكومت مربوط مى شود و اختصاص به قوه قهريه دولت دارد و ديگر مردم معمولى، نبايد براى جلوگيرى از منكرات، به قهر و خشونت متوسل شوند؟
شايد بتوان گفت كه در صورتى كه امر به معروف و نهى از منكر، به صورت عملى، موجب اخلال در نظم اجتماعى شود، بايد با اجازه حاكمان دولت اسلامى، انجام گيرد و در صورت مبسوط اليد نبودن حاكم عدل، با اجازه فقيه جامع الشرايط و آگاه به مصالح جامعه، اجرا شود.