كتمان حق

درباره كتمان حق، كه در قرآن با عنوان «لبس حق به باطل» مطرح شده است (يعنى حق را در پوشش باطل قرار دادن، به منظور كتمان حقيقت) آيات بسيارى داريم كه در اين جا به بعضى از آن ها اشاره مى كنيم:
«وَلاتَلْبِسُوا الْحَقَّ بِاْلباطِلِ وَتَكْتُمُوا الحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(1).
حق را در لباس باطل و درپوشش باطل قرار ندهيد تا بدان وسيله، حق را كتمان كنيد در حالى كه مى دانيد.
(اَفَتَطْمَعُونَ اَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَد كانَ فَرِيقٌ مِنْهُم يَسْمَعُونَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)(2).
آيا دل بسته ايد كه به شما ايمان بياورند، در حالى كه گروهى از ايشان كلام خدا را مى شنوند و پس از دركش، آن را تحريف مى كنند و حال آن كه مى دانند.
اهل كتاب، كلام خدا را مى شنيدند و سپس حقايق را از مسير اصلىِ خود، چه در لفظ و چه در معنا، منحرف مى ساختند و به اصطلاح، كلام خدا را تحريف مى كردند. لازم به ياد آورى است كه حتى در انسان هاى مؤمن هم، مراتبى از كفر و شرك و نفاق وجود دارد. خداوند مى فرمايد:
(وَمايُؤْمِنُ اَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ)(3).
در يكى از تفسيرهاى اين آيه آمده است كه در بعضى انسان ها مراتب ضعيفى از ايمان با مراتبى از شرك همراه مى شود. پس در گفتار و رفتارمان بايد سعى كنيم كه مشمول اين آيه و نظاير آن نشويم، كتمان حق نكنيم، حق را به باطل در نياميزيم، حق را در پوشش باطل قرار ندهيم، از حق تحليل ها و تفسيرهاى نادرست ارائه ندهيم و آن را به ناحق به نفع خويش تفسير نكنيم كه در اين صورت، مشمول همين آيات كتمان حق و لبس حق به باطل و آيات نفاق خواهيم شد.
تورات و انجيل، مخصوصاً در زمان سابق، فراوان و در اختيار همه مردم نبودند و

1ـ بقره/ 42.
2ـ بقره/ 75.
3ـ يوسف/ 106.
? صفحه 341?

معمولاً در هر شهر بزرگى يك نسخه نزد عالم بزرگ آن شهر بوده و مردم اگر مى خواستند چيزى از اين دو كتاب آسمانى بياموزند، مى بايست از زبان علمايشان بشنوند. بدين دليل، به سادگى اين امكان وجود داشت كه چيزى را به دروغ به عنوان تورات يا انجيل به مردم ارائه دهند و مردم هم بپذيرند و عملاً هم چنين كارهايى انجام شده است كه خداوند مى فرمايد:
(فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الكِتابَ بِاَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمّا كَتَبَتْ اَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمّا يَكْسِبُونَ)(1).
پس واى بر آنان كه چيزى به دست خود مى نويسند و سپس مى گويند: اين نوشته از نزد خدا است تا با آن، ثمن و بازده مادىِ كمى به كف آورند. پس واى بر آن ها از آن چه كه به دست خود نوشتند و واى بر آن ها از آن چه به دست مى آورند.
و در آيه ديگر مى فرمايد:
(وَاِنَّ فَرِيقاً مِنهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)(2).
و در آيه ديگرى آمده است:
(اِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما اَنْزَلْنا مِنَ اْلبَيِّناتِ وَ اْلهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّناهُ لِلنّاسِ فى الكِتابِ اُؤْلئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ الْلاعِنُونَ)(3).
گروهى از آنان حق را كتمان كنند در حالى كه آن را مى دانند. آنان كه بينات و هدايتى را كه ما نازل كرده ايم، كتمان مى كنند، پس از آن كه ما آن را در كتاب آسمانى براى مردم بيان كرديم، آنان را خدا و همه لعن كنندگان نفرين كنند.
آنان آيات و حقايق الهى را، به خاطر دفع ضررى از خود يا جلب نفعى براى خويش كتمان مى كردند ونمى گذاشتند به گوش مردم برسد. از اين جا است كه در روايات آمده است:

«اِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فى اُمَّتى فَلْيَظْهَرِ اْلعالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللّهِ»(4).
هنگامى كه بدعت ها در دين ظاهر شود و خلاف حقايق دين در اجتماع رايج گردد، بر

1ـ بقره/ 79.
2ـ بقره/ 146.
3ـ بقره/ 159.
4ـ وسايل الشيعه، ج 16، باب 40، ص 269، روايت 21538.
? صفحه 342?

عالم است كه حقيقت را آشكار و علم خويش را بازگو كند و اگر نكند از رحمت خدا دور و مشمول لعن و نفرين خدا مى شود.
خداوند در آيه ديگرى مى فرمايد:
(اِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما اَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً اُوْلئِكَ ما يَأْكُلُونَ فى بُطُونِهِمْ اِلاَّ النّارَ وَلايُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ اَلِيمٌ)(1).
آنان كه آيات كتاب خدا را كتمان مى كنند تا بدان، بهاى مادىِ كمى به كف آورند، آنان در شكم هاشان جز آتش فرو نمى بلعند و در روز قيامت، خدا با آن ها سخنى نگويد و پاكشان نسازد و عذابى دردناك دارند.
شايد در كم تر آيه اى از قرآن كريم، اين گونه تعابير تند و الفاظ تهديدآميزى به كار رفته باشد نسبت به كسانى كه كتمان آيات خدا و حقايق الهى كنند تا ثمن قليلى به كف آورند. البته معناى آيه، اين نيست كه اگر پول گزافى بگيرند، ديگر اشكالى ندارد و تعبير «ثمن قليل» به اين اعتبار است كه در مقايسه با گناه بزرگى كه مرتكب شده اند، اگر ملياردها دلار و اگر ثروت هاى دنيا را هم بگيرند، بهاى اندكى خواهد بود.
در آيه ديگرى آمده است:
(يا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ و تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(2).
اى اهل كتاب! چرا باطل را در پوشش حق در مى آوريد و حق را كتمان مى كنيد، در حالى كه حق را مى دانيد.
اين يكى از بزرگ ترين دام هاى شيطان براى گمراه كردن مردم است؛ چون اگر باطل، صريحاً به مردم القا شود، زود مى فهمند كه باطل است و گمراه نمى شوند. بيش ترِ گمراهىِ مردم در طول تاريخ، نتيجه درهم آميختن حق و باطل بوده است.
اميرالمؤمنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه به اين حقيقت تلخ اشاره مى فرمايد كه اگر باطل، خالص بود و آميزه اى از حق نداشت، مردم فريب نمى خوردند و اگر حق، آميزه اى از باطل نداشت، كسى اهل حق را نكوهش و سرزنش نمى كرد. علت گمراهىِ مردم در جامعه اين است كه كسانى بخشى از حق را با بخشى از باطل درهم مى آميزند و باطل را در لباس حق جلوه مى دهند و فتنه ها و گمراهى ها پديد مى آورند.(3)

1ـ بقره/ 174.
2ـ آل عمران/ 71.
3ـ نهج البلاغه/ خطبه 50.
? صفحه 343?

در آيه ديگرى خداوند به گونه اى ظريف تر به اين پديده زشت اجتماعى اشاره كرده، مى گويد:
(وَ اِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ اَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ اْلكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ اْلكِتابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِاللّهِ وَما هُوَ مِنْ عِنْدِاللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)(1).
از اهل كتاب، گروهى زبان خود را (در هنگام القاى سخنان خود) به شكلى بچرخانند تا تو آن سخن را جزء كتاب برشمرى، در حالى كه آن سخن از كتاب نيست و گويند كه اين سخن از نزد خدا است، در حالى كه از نزد خدا نيست و دروغ هايى به خدا نسبت دهند، در حالى كه خود مى دانند كه از خدا نيست. خداوند در آيات بسيار ديگرى نيز به اين حقيقت تلخ و بزرگى اين گناه، كه منشأ فساد و گمراهى مى شود اشاره كرده است:
خداى متعال ازاهل كتاب پيمان گرفته كه آيات آن را براى مردم بيان كنند و كتمانش نكنند؛ ولى آن ها اين پيمان الهى را پشت سرخود انداختند تا بهاى اندكى به دست آورند و بد بهايى به دست آوردند.(2)
و مى فرمايد:
از يهوديان كسانى بودند كه كلمات خدا را از مسير اصلىِ خود منحرف (و به اصطلاح آن را تحريف) مى كردند.(3)
بنابراين، كتمان حق و مخفى كردن آيات خدا از بزرگ ترين مصاديق كذب و از بزرگ ترين گناهان شمرده مى شود و آيات مذكور، همه درباره اهل كتاب بود؛ ولى همين آيات و بيان اين جريانات تاريخى اهل كتاب مى تواند براى ما نيز بسيار آموزنده باشد. نقل اين جريان، آن هم در اين حد وسيع، نشان مى دهد كه اين گناه، در بين اهل كتاب، بسيار رواج داشته است. در عين حال، اين همه تأكيد بر آن شايد براى آن است كه ما درس عبرت بگيريم و از كتمان حقايقى كه به زيان ما هستند، خوددارى كنيم كه در اين صورت، مبارزه خوبى با فسادهاى اجتماعى و اقتصادى و سياسى صورت خواهد گرفت.

1ـ آل عمران/ 78.
2ـ آل عمران/ 187.
3ـ نساء/ 46.