ج) مزاحم نشدن

مطلب ديگرى كه به سفارش قرآن كريم، مى بايست درباره پيغمبر اكرم رعايت مى كردند، اين بود كه وقت او را نگيرند و مزاحم او نشوند. كسانى، گاه و بى گاه، سرزده به خانه پيغمبر مى رفتند و وقت او را زياد مى گرفتند. يا اگر براى خوردن غذا مثلا، به منزل پيغمبر دعوت مى شدند، به جاى آن كه سر ظهر بروند و پس از صرف غذا هم زياد معطّل نكنند تا پيغمبر خدا بتواند به كارهاى مهم خود برسد، بدون ملاحظه مى رفتند و مى نشستند و گپ مى زدند؛ اما پيغمبر خجالت مى كشيد به آنان بگويد: برويد تا بتواند به كارهاى خود و جامعه اسلامى رسيدگى كند.

قرآن كريم به چنين كسانى توصيه مى كند كه اگر به خانه پيغمبر دعوت شديد، ملاحظه وقت پيغمبر را بكنيد و قبل يا بعد از غذا بيهوده وقت او را نگيريد:

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبىِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى طَعَام غَيْرَ ناظِرِينَ إِناهُ وَلكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلاَ مُسْتَئْنِسِينَ لِحَدِيث إِنَّ ذلِكُم كَانَ يُؤْذِى النَّبىَّ فَيَسْتَحْيى مِنْكُمْ
1ـ قرآن در آيه فوق با جمله (أَنْ تَحْبَطَ اَعْمَالُكُمْ) اين حقيقت را بيان كرده است. اكنون سؤال مى شود كه منظور از حبط عمل در اين جا چيست؟ در پاسخ به اين سؤال، بعضى گفته اند: منظور اين است كه ثواب اعمال كسى كه با پيغمبر رعايت ادب را نكند، كم مى شود.
پاسخ دوم اين است كه اگر اين كار توهين به پيغمبر تلقى شود و پيغمبر را اذيت كند، اين سبب ارتداد او خواهد شد و شخص مرتد، اعمال نيكش حبط مى شود؛ چنان كه خداوند مى فرمايد: (وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كافِرٌ فَأُوْلئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ) (بقره/ 217).
پاسخ سوم اين است كه اين كار توهين آميز نسبت پيغمبر، گناه كبيره است و بعضى از گناهان كبيره، اعمال نيك انسان را از بين مى برند؛ چنان كه متقابلا، اجتناب از كباير، آثار گناهان كوچك انسان را از بين مى برد كه در اصطلاح قرآن، به آن تكفير سيّئات گفته شود: (إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرَعَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُْم مُدْخَلا كَرِيماً) (نساء/ 31) و يا مى فرمايد: (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ)؛ كارهاى نيك، كارهاى بد را از بين مى برند. (هود/ 114).
شيعه معتقد است بعضى گناهان، اثر همه اعمال نيك گذشته انسان را از بين مى برند؛ ولى بعضى ديگر، تنها ثواب بعضى از اعمال را از بين مى برند كه بايد موارد آن ها را در كتاب و سنت جستجو كرد. به هر حال، اذيت و آزار و توهين به پيغمبر از گناهانى است كه باعث حبط عمل انسان مى شود و آثار كارهاى نيك انسان را از بين مى برد.
? صفحه 281?
وَاللَّهُ لا يَسَتحْيى مِنَ اْلحَقِّ)(1).
اى مؤمنان! داخل خانه پيغمبر نشويد مگر خود او به شما اجازه دهد و شما را به خوردن غذا در خانه خود دعوت كند. در اين صورت هم، زودتر نياييد تا آن جا چشم انتظار آمدن ظروف غذا بنشينيد، بلكه هنگامى كه دعوت شديد، داخل شويد و پس از صرف غذا پراكنده شويد و آن جا سرگرم سخن گفتن نشويد كه اين كار شما پيغمبر را اذيت مى كند؛ ولى او شرم دارد از اين كه به شما بگويد؛ ولى خداوند از گفتن حق شرم نمى كند. جمله (غَيْرَ ناظِرِينَ اِناهُ) در آيه شريفه، به اين معنا است كه به انتظار آوردن ظروف غذا ننشينيد و اشاره به كسانى است كه زودتر مى رفتند و در آن جا مى نشستند و منتظر بودند كه چه وقت غذا را مى آورند و كى سفره را مى اندازند. خداوند در اين آيه، آنان را به خود دارى از اين كار ترغيب مى كند.
به نظر مى رسد اين آيه، تعدادى از آداب اسلامى را كه بايد درباره پيغمبر خدا رعايت شود، به مسلمانان گوشزد كرده است:
نخست آن كه، به آنان توصيه كرده است كه وقت پيغمبر را بيهوده نگيرند و او را به شنيدن سخنان غير لازم مشغول نكنند.
دوم آن كه، بدون اجازه به خانه پيغمبر نروند. سوم آن كه، در صورت دعوت براى خوردن غذا نيز به همان زمان خوردن غذا اكتفا كنند و بگذارند قبل و بعد از غذا پيغمبر به كارهاى مهمى كه دارد رسيدگى كند و زودتر نروند به انتظار آوردن غذا بنشينند يا پس از غذا نيز مزاحم وقت او نشوند. نقل شده است از مرحوم حاج شيخ محمد كاظم شيرازى كه مى گويد: «يك روز هنگام نماز مغرب از منزل خارج شدم، ديدم مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى ـ اعلى الله مقامه ـ جلوى منزل، قدم مى زنند. من با تعجب از اين كه ايشان در اين موقع، در آن جا قدم مى زد، جلو رفتم و سلام كردم و معلوم شد كه آمده بودند مبلغى پول به من بدهند.
به ايشان گفتم: چرا شما زحمت كشيديد؟ مى فرموديد تا من خدمت شما برسم. او در پاسخ گفت: من با شما كار داشتم و مى بايست خودم بيايم. گفتم: چرا درِ خانه را نزديد

1ـ احزاب/ 53.
? صفحه 282?
و مرا خبر نكرديد؟ در پاسخ گفت: مى دانستم كه هنگام نماز از منزل بيرون مى آييد، ديگر نخواستم مزاحم شوم؛ قدم زدم تا شما بيرون بياييد.»
آرى اين از لطيف ترين آداب اسلامى است كه مردان خدا و اولياى الهى، خود را به رعايت آن ملزم مى دانند و شخصيتى اين چنين كه از مراجع تقليد آن دوران بوده اند، مثلا براى دادن شهريه، به منزل شاگرد خود مى روند و حتى در آن جا هم راضى نمى شوند كه با زدن درِ خانه، مزاحم او شوند، بلكه قدم مى زند تا او خود از خانه بيرون بيايد و اين براى ما كه پيرو اين مردان بزرگ هستيم، درس بزرگى است. آن چه در اين بخش گفته شد، آدابى بود كه در قرآن به مؤمنان توصيه شده است تا درباره پيغمبر، به آن ها پاى بند باشند؛ اما بايد توجه داشت كه هر چند رعايت آن ها در مورد پيغمبر واجب است؛ ولى مسلماً رعايت آن ها در مورد ديگران هم مطلوب و ارزشمند خواهد بود، به ويژه در مورد كسانى كه امتياز دينى داشته باشند، رعايت آن ها ارزش بيش ترى خواهد داشت و چنان كه قبلا هم اشاره شد، اين گونه آيات دسته دوم نيز، كه در اصل به پيغمبر مربوط مى شوند، قابل تعميم و توسعه هستند و ديگران را هم در بر مى گيرند و چه خوب است كه انسان با همه شخصيت هاى دينى و يا كسانى كه احترامشان به شكلى لازم است، اين گونه آداب را رعايت كند. حتى بعضى از اين آداب، خود به خود و با صرف نظر از اين كه در مورد چه كسانى باشند، رعايتشان مطلوب و نشانه تخلق فرد به اخلاق اسلامى و انسانى است. آهسته و ملايم سخن گفتن، وقت ديگران را نگرفتن و امثال آن ها از آدابى است كه به شهادت وجدان، خود به خود، مطلوب است و بعضى از جمله هاى خود اين آيات نيز گواه بر اين مطلب است. هنگامى كه خداوند مى فرمايد: (اِنَّ اَنْكَرَ الاَْصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ)(1) تا زشتىِ رعايت نكردن اين ادب اسلامى را گوشزد كند، اين نشان مى دهد كه اين عمل، عمل زشتى است و در مورد هر كس كه باشد، فرق نمى كند. بنابراين، هر چند آيه سوره حجرات در مورد پيغمبر است و توصيه مى كند كه با پيغمبر بلند سخن نگوييد و او را از وراى اتاق ها صدا نزنيد، ولى اين تعبير، زشتىِ اين عمل را نشان مى دهد و رعايت آن، خود به خود، مطلوب و عدم رعايت آن، زشت و ناپسند است و همه زشتىِ آن را در وجدان خود احساس مى كنند.

1ـ لقمان/ 19.