هفتم آن كه

همان طور كه قبلا تذكر داديم، از بعضى آيات مى توان دريافت كه نجوا به طور مطلق ارزش منفى دارد؛ اما مسلّماً مواردى وجود دارد كه در آن ها مصلحت عمده مورد نجوا بر مفسده آن مى چربد كه طبعاً اين گونه موارد، استثناشده و ممنوع نيست. بنابراين، اصل و قاعده عمومى در نجوا بر ارزش منفىِ آن است كه اين اصل، در همه موارد، جارى و بر همه آن ها حاكم است، مگر آن كه دليل خاصى بيايد و مورد يا موارد خاصى را استثنا كند و دليل اين قاعده عمومى را تخصيص بزند.
درباره اين موارد استثناشده و دليل خاص آن ها، كه دليل آن قاعده كلى را تخصيص مى زند، مى توان به بعضى از آيات قرآن اشاره كرد كه مى فرمايد:
(لاَ خَيْرَ فى كَثِير مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة أَوْ مَعْرُوف أَوْ إِصْلاَح بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغَاءَ مَرضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرَاً عَظِيماً)(1).
هيچ فايده و خيرى در نجوايشان نيست، مگر آن كس كه (بدين وسيله) به دادن صدقه يا انجام كار نيك يا اصلاح ميان مردم فرمان دهد و كسى كه در طلب رضاى خدا چنين كند، به زودى او را پاداشى گران خواهيم داد. صدر اين آيه، نجوا را بدون فايده معرفى كرده و زبان نكوهش درباره آن دارد و سپس مواردى را استثنا مى كند. نخستين مورد استثناشده، جايى است كه كسى به منظور كمك به فقرا و براى آن كه قدم مفيد و خوبى به نفع محرومان برداشته باشد، به طور محرمانه و زيرگوشى، ديگران را به دادن صدقه و كمك مالى به فقرا وا مى دارد. كسانى هستند كه خودشان امكان مالى

1ـ نساء/ 114.
? صفحه 275?

براى دادن صدقه و كمك مالىِ مستقيم به فقرا را ندارند؛ اما زبان گويا و نفوذ كلمه دارند و مى توانند ثروتمندان را به دادن صدقه وادار كنند. طبيعى است كه اين گونه كارها از ظرافت خاصى برخوردار است و بايد همه ابعاد و جوانب آن را در نظر داشت تا اين كار، كه از جهت مالى و اقتصادى خير است، از جهات ديگر، به فقرايى كه آبرومند و با شخصيت و داراى عزت نفسند، لطمه نزند و آبرويشان را در ميان جمع نريزد. اين است كه براى آن كه آبروى آنان ريخته نشود، ناگزير است محرمانه با ديگران سخن بگويد و آنان را به دادن صدقه وادار كند. در غير اين صورت، حرمت فقرا شكسته مى شود و زشتىِ گدايى از بين مى رود و ممكن است سبب شود كسانى كه با عفّت و مناعت زندگى مى كنند، به تدريج به جاى تكيه بر كار و تلاش خود، با گدايى از ديگران زندگىِ خود را بگذرانند. علاوه بر اين، ممكن است بسيارى از افراد نيازمند، از خير چنين كمكى بگذرند. مورد دوم، در امر به معروف است. كسى كه مى خواهد ديگرى را امر به معروف كند، اگر بخواهد سخنش مؤثر باشد، نبايد او را در بين مردم و در حضور ديگران شرمنده و خجلت زده كند، بلكه لازم است به طور خصوصى و محرمانه و با سخنان زير گوشى به او بفهماند كه بايد آن كارهاى خير را انجام دهد يا فلان كار بد را ترك كند. بنابراين، هر گاه در مجلسى يا در ميان جمعى لازم ديد كسى را به كار خيرى دعوت كند يا از كار زشتى باز دارد، بايد محرمانه با او حرف بزند. نجوا در اين مورد، نه تنها اشكالى ندارد، بلكه كارى خداپسند خواهد بود و پاداشى گران دارد.
مورد سوم، اصلاح ميان مردم و رفع اختلافات است كه آن هم كارى ظريف است و بايد با درايت خاص و دقت انجام شود تا بتواند در روحيه دو طرف، تأثير داشته باشد. از اين رو، ناگزير بايد محرمانه و زير گوشى با دو طرف صحبت كند و حتى اگر لازم شد با توريه كردن و يا حتى گفتن مطالبى كه حقيقت ندارد، از زبان هر يك به ديگرى، دل آن دو را به هم نزديك كند و احساس و عواطف متقابل آن دو را در مورد يكديگر برانگيزد تا پس از پيدايش انعطاف، كار اصلاح به انجام رسد؛ اما اگر همان مطالب محرمانه و زير گوشى را، كه براى انعطاف و اصلاح آن دو لازم است، بلند بگويد، ممكن است در همان گام نخست، با موضع گيرىِ تند آن دو روبه رو شود و كار را دشوارتر كند.
? صفحه 276?
اين است كه در چنين مواردى نجوا نه تنها بى اشكال است، بلكه چون اهداف مهمى را دنبال مى كند، در پيشگاه خدا پاداش بزرگى نيز خواهد داشت. در آيه اى ديگر مى خوانيم:
(وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذى إِلَيْهِ تُحْشَروُنَ)(1).
(هر گاه راز مى گوييد و محرمانه حرف مى زنيد) بر اساس نيكى و خير خواهى و خدا ترسى راز بگوييد و محرمانه حرف بزنيد و تقواى خدايى را پيشه كنيد كه نزد او محشور خواهيد شد.
اين آيه نيز بر قاعده كلىِ نجوا و آياتى كه نجوا را بد معرفى كرده اند، بدون آن كه بر مورد يا موارد خاصى دست بگذارد، يك استثناى كلى را ذكر كرده كه افراد در سخنان محرمانه و نجواهاى خود، جانب خير و نيكى به ديگران و تقواى خدا را نگاه دارند و سخنان محرمانه آن ها با ملاحظات خاص و رعايت همه اطراف و جوانب باشد كه نجواكردن آن ها در اين صورت، اشكالى ندارد.
طبيعى است كه رعايت اين دو شرط، يعنى نيكى به ديگران و تقواى الهى، شخص را وا مى دارد كه اولا، نجوا و سخنان محرمانه اش سبب گناه و معصيت خدا نشود. ثانياً، سبب تجاوز به حقوق ديگران نگردد. ثالثاً، مخالفت با رسول خدا و سرپيچى از اوامر و دستورات حكومتى ولىّ بر حق نباشد. رابعاً، انگيزه سوئى وى را وادار به اين كار نكرده باشد. و خامساً، تا مصلحتى ايجاب نكرده دست به اين كار نزند. بنابراين، اين جمله از آيه شريفه، در مورد همه موارد استثنايى، بدون آن كه موارد خاصى را نام برده باشد، جامع و مانع است و به همه شرايط و جوانب آن ها نظر دارد.