و) شنيدن و تحمل سخن ديگران

يكى ديگر از آدابى كه از سيره پيغمبر اكرم(ص) استفاده مى شود و در قرآن كريم نيز به آن اشاره شده است و براى كسانى كه رهبرى و مديريت عده اى را بر عهده دارند، اهميت بسيار دارد، شنيدن و تحمل گفته ها و انتقادات ديگران است؛ زيرا ديگران با چنين كسانى كه به گونه اى شاخص هستند، به طور طبيعى، بسيار سروكار دارند، به آنان مراجعه مى كنند و انتقادات و پيشنهادهايى دارند و مسائلى را درباره مصالح و مفاسد جامعه مطرح مى كنند كه معمولا بسيارى از آن ها به جا و قابل قبول نيست. اين رهبران، پيشوايان و مديران، بايد چگونه عكس العملى در برابر اين سخنان داشته باشند و چه وظيفه اى در برابر چنين افرادى دارند؟ براى پاسخ دادن به اين پرسش،
? صفحه 265?
به آيه اى از قرآن كريم اشاره مى كنيم كه از آن، سيره و روش پيغمبر در اين باره، كه اسوه و مقتداى مؤمنان است، روشن مى شود. پيغمبر اكرم(ص) هميشه به سخن ديگران گوش مى دادند و اگر هم سخن او درست نبود به رويش نمى آورند. رعايت اين روش در پيغمبر چشمگير بود، تا آن جا كه منافقان، آن را يك عيب مى شمردند مى گفتند: پيغمبر گوش شنوايى است و هر كس، هر چه مى گويد، گوش مى كند. خداوند، اين حقيقت را اين گونه بيان مى كند:
(وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُنُ خَيْر لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ امَنوُا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَلَيمٌ)(1).
بعضى از ايشان پيامبر خدا را مى آزارند و مى گويند: او گوش است. بگو: گوش خوبى است براى شما، ايمان به خدا و اعتماد به مؤمنان دارد و براى مؤمنان از شما رحمت است، و كسانى كه رسول خدا را مى آزارند، برايشان عذابى دردناك خواهد بود.
در اين آيه، در جمله (يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ) دو تعبير متفاوت آمده است. يك بار «يؤمن بالله» با «باء» به كار رفته و به اصطلاح متعدى شده و در يك بار، «يؤمن للمؤمنين» با «لام». اين اختلاف در دو تعبير، پرسشى را براى مفسران ايجاد كرده است كه چرا در يكى با «باء» و در ديگرى با «لام» آمده است؟
به نظر مى رسد فرق بين اين دو تعبير در اين است كه يكى اشاره به تصديق خبر دارد و ديگرى به تصديق مخبر. توضيح آن كه كلمه «يؤمن»، كه متضمن معناى تصديق است، اگر با حرف «باء» متعدى شود، دلالت بر تصديق واقعيت و محتواى خبر دارد؛ مثلا «ايمان بالله» به معناى تصديق وجود خداى متعال است و ايمان به انبيا و كتاب هاى آسمانى، به معناى راست شمردن ادعاى پيامبران و تصديق صحت محتواى كتاب هاى آسمانى است. اما هنگامى كه يؤمن با حرف «لام» متعدى مى شود، دلالت بر تصديق گوينده دارد، اعم از آن كه سخنش را هم مطابق با واقع بداند يا نداند. پس معنايش اين است كه دروغ عمدى به گوينده نسبت نمى دهد؛ اما معنايش اين نيست كه محتواى سخن او را هم تصديق مى كند. بنابراين، اين برخورد پيغمبر، زود باورى و ساده انديشى نيست، بلكه

1ـ توبه/ 61.
? صفحه 266?
لطف و بزرگوارى و اغماض است. هنگامى كه يكى از مؤمنان به پيغمبر اكرم (ص) خبرى مى داد، پيغمبر(ص) اگر هم مى دانست كه خلاف مى گويد، به روى او نمى آورد كه تو دروغ مى گويى، بلكه با لطف و بزرگوارى از كنار آن مى گذشت و يا اگر نياز بود، درباره آن تحقيق مى كرد. پس اين رفتار، از اوصاف حميده پيغمبر بوده و تعبير آيه، براى ايشان، تعبيرى ستايش آميز است.
از اين آيه، هر چند كه مستقيماً درباره پيغمبر است، مى توان استفاده كرد كه ديگر رهبران و كسانى كه مرجع مردم هستند، بايد در رفتارشان با ديگران، صبور، پر تحمل و بردبار و به اصطلاح، گوش خوبى براى شنيدن سخنان مردم باشند. هنگامى كه كسى سخنى را مى گويد، درست گوش بدهند و به گوينده نشان دهند كه به سخنان او ارج مى نهند و او را تصديق مى كنند. و حتى اگر هم سخن او را نادرست مى دانند، با بزرگوارى از كنار آن بگذرند كه مى توان گفت: در واقع، اين شكر نعمت رهبرى، رياست و مديريتى است كه خداوند در اختيارشان قرار داده و محبوبيتى است كه در بين مردم دارند.