قرآن و سلام

قرآن كريم در تعدادى از آيات به سلام كردن توصيه كرده، يا از سلام به شكلى ستايش آميز ياد مى كند. در يك آيه مى فرمايد:
(يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلى اَهْلِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)(1).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به هيچ خانه اى جز خانه خود وارد مشويد مگر پس از آن كه قبلا انس بگيريد (تا ساكنان آن، متوجه آمدن و برخورد دوستانه شما شوند) و به اهل خانه سلام كنيد كه اين براى شما بهتر است، باشد كه متوجه (اهميت اين دستور) شويد.
در آيه ديگرى مى فرمايد:
(فَاِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى اَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الاْياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)(2).
پس چون داخل خانه هايى شديد، به خودتان سلام كنيد كه اين يك تحيت (و دعاى زندگى) پر بركت و پاكيزه اى از سوى خدا است. خداوند اين چنين آيات خود را براى شما بازگو مى كند، شايد بينديشيد.

1ـ نور/ 27.
2ـ نور/ 61.
? صفحه 249?

نكته جالبى كه توجه مفسران را به خود جلب كرده اين است كه چرا خداوند در اين آيه، به مؤمنان دستور مى دهد كه به هنگام ورود بر خود سلام كنند؟
آنان دو پاسخ متفاوت به اين سؤال داده اند كه خالى از لطف نيست و مى توان هر يك از آن دو پاسخ را با قرائن و شواهدى تأييد كرد:
بعضى گفته اند: منظور اصلىِ آيه اين است كه به اهل خانه سلام كنيد؛ ولى از آن جا كه مؤمنان به منزله يكديگر شمرده شده اند، سلام به ديگران، سلام به خويش تلقى شده است. اين گونه اطلاق در قرآن، موارد مشابهى نيز دارد كه خداوند «انفسكم» را به ديگرانى اطلاق كرده است كه از جهت خاصى به منزله خود انسان شمرده شده اند؛ مانند:

(لاَتَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ)(1).
خون خود را نريزيد و خود را از خانه هاتان بيرون مكنيد.
و مانند:
(فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَ أَبْناءَكُمْ وَنِساءَنَا وَنِساءَكُمُ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ)(2).
پس بگو: بياييد ما و شما فرزندانمان و زنانمان و خودمان را دعوت كنيم.
كه در دو آيه بالا منظور از «انفس» خود اشخاص مورد خطاب نيست؛ زيرا معنا ندارد كه خود را بكشد يا خود را از خانه خود بيرون و در به در كند و يا خود را دعوت كند.
بعضى ديگر از مفسران، از اين آيه و از جمله (فَسَلِّمُوا عَلى اَنْفُسِكُمْ) استفاده كرده اند كه اگر به هنگام ورود، كسى در خانه نباشد، باز هم سلام كردن لازم است؛ ولى از آن جا كه صاحب خانه يا كس ديگرى در خانه نيست، شخصى كه وارد مى شود، بايد به خودش سلام كند؛ چنان كه در يكى از سلام هاى نماز هم به خودمان سلام مى كنيم و مى گوييم: «السّلام علينا و على عباد الله الصالحين»؛ سلام بر ما و بر بندگان شايسته خدا.
قرينه اى كه مى تواند مؤيد اين ديدگاه باشد، اين است كه سراسر اين آيه، ظهور دارد در اين كه انسان در خانه اى هست كه صاحب خانه نيست يا وارد خانه اى مى شود كه صاحب خانه حضور ندارد، در چنين مواردى كه صاحب خانه حضور ندارد، انسان ممكن است شك كند كه صاحب خانه راضى به تناول از غذا و خوردنى ها هست يا نه.

1ـ بقره/ 84.
2ـ ال عمران/ 61.
? صفحه 250?

آيه شريفه حكم مى كند كه در اين صورت، تناول از غذاهاى اين منازل اشكالى ندارد و ظاهراً جمله هاى آخر آيه هم در مورد همين خانه ها است كه هر چند صاحب خانه نيست، اما شما به خودتان سلام كنيد. به هر حال، سلام كردن، درود و تحيتى پر بركت و پاكيزه است از سوى خداوند. پر بركت است كه آثار خوب و مفيدى در زندگىِ اجتماعىِ انسان دارد. پاكيزه است؛ زيرا با طبع انسان، سازگار است و نفوس انسانى، آن را مى پسندند. مردم از سلام خوششان مى آيد و با آن، احساس آرامش مى كنند.
غير از آياتى كه در بالا آورده شد، آيات بسيار ديگرى نيز داريم كه هر يك به شكل خاصى سلام را مطرح كرده اند. و ما به چند نمونه از آن ها اشاره مى كنيم:
دسته ديگرى از آيات، درباره سلام به انبيا سخن مى گويند، پيغمبر اسلام و يا ديگر پيامبران. در يكى از آيات، خداوند به پيغمبر مى فرمايد:
(وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءً بِجَهالَة ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِه وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)(1).
وقتى آنان كه به آيات ما ايمان دارند، پيش تو آيند، بگو: سلام عليكم خداوند بر خويش رحمت را فرض داشته و هر كس كه از روى جهالت كار زشتى بكند، سپس پشيمان شود، توبه كند و خود را اصلاح كند، خداوند بسيار بخشنده و مهربان است.
ممكن است اين آيه ناظر به مؤمنانى باشد كه از مكه مهاجرت مى كردند و در مدينه نزد پيغمبر(ص) مى آمدند؛ ولى چنان كه مى دانيم، مورد، مخصص نيست و آيه شامل ديگران هم مى شود؛ اما اين نكته، قابل تأمل است كه در هر حال، سلام در اين آيه، ظهور بيش ترى در امنيت و آرامش بخشيدن دارد؛ زيرا در مورد مهاجران است كه از ديار خود، يعنى شهر مكه، به ديار غربت، يعنى مدينه مى رفتند و در آن جا خويشاوند و فاميلى نداشتند و طبيعى بود كه احساس ناامنى كنند و نگران باشند. و اگر درباره همه مؤمنان باشد، باز هم چون اين افراد تازه ايمان آورده اند و قبلا عامل به آداب و رسوم و دستورات اسلامى نبوده اند، طبعاً نگران گذشته خويش و گناهانى كه قبل از اسلام از آنان سرزده است، خواهند بود. از اين رو، خداوند به وسيله پيغمبر خود

1ـ انعام/ 54.
? صفحه 251?

و با خطاب (فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ) به آن ها امنيت و آرامش مى دهد تا نگران گذشته خويش نباشند. جمله هاى آخر آيه نيز، كه از رحمت و بخشش خدا و از توبه سخن گفته اند، شاهد و مؤيدى بر اين حقيقتند. در قرآن كريم، در ضمن نقل داستان انبيا، آمده است كه ملائكه به ايشان سلام گفتند؛ مثلا در داستان حضرت ابراهيم (ع) در چند آيه، اين مطلب تكرار شده است كه وقتى فرشتگان، براى تخريب شهر لوط آمدند، اول نزد ابراهيم رفتند و در آغاز ملاقات، به آن حضرت سلام كردند؛ مانند:
(وَلَقَد جاءَتْ رُسُلُنَا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرَى قالُواْ سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْل حَنِيذ * فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لاَ تَخَفْ إِنَّا اُرْسِلْنَا إِلى قَوْمِ لُوط)(1).
هنگامى كه فرستادگان ما نزد ابراهيم رفتند تا او را مژده دهند، به او سلام گفتند. و ابراهيم به آنان جواب داد. و پس از درنگى برايشان گوساله بريان شده اى آورد؛ اما هنگامى كه ديد آنان دست به طعام نمى برند، نگران شد. آنان (كه متوجه ترس و نگرانىِ ابراهيم شده بودند) به او گفتند: مترس، كه ما فرستاده خدا به سوى قوم لوط هستيم.
و مانند:
(وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ * اِذْ دَخَلُوا عَلَيْه فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُم وَجِلُونَ * قالُوا لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلاَم عَلِيم)(2).
آنان را از مهمانان ابراهيم خبر بده، هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام كردند.ابراهيم به آنان گفت: ما از شما بيمناكيم. گفتند: مترس، كه ما تو را به آوردن پسرى دانا بشارت مى دهيم.
در آيه اى ديگر آمده است: «هنگامى كه حضرت ابراهيم(ع) مى خواست از آزر جدا شود، به او سلام كرد و گفت: به زودى از خدا برايت طلب مغفرت مى كنم كه او به من مهربان است.»(3) و اين از موارد سلام وداع است؛ يعنى همان طور كه انسان به هنگام برخورد و در آغاز ملاقات، به مخاطب خود سلام مى كند، در هنگام جدا شدن از او نيز خوب است كه سلام كند. اين كار، هم اكنون نيز در ميان اعراب مسلمان، مرسوم است و آنان به هنگام جدا شدن، به يكديگر سلام مى كنند.

1ـ هود/ 69 و 70.
2ـ حجر/ 51 ـ 53.
3ـ (قَالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبّى إِنَّهُ كَانَ بى حَفِيّاً). (مريم/ 47).
? صفحه 252?

دسته سوم، آياتى هستند كه در آن ها خداوند به بندگانش سلام كرده است. در يك آيه، خداوند به موسى و برادرش، هارون خطاب مى كند كه برويد به سوى فرعون و به او بگوييد: ما فرستادگان خداى توييم. بنى اسرائيل را همراه ما بفرست و آنان را شكنجه مكن و در آخر آيه، با توجه به اين كه معجزاتى به آنان داده بود تا نشانه رسالت و صدق گفتارشان باشند، مى فرمايد: پيام مرا به فرعون برسانيد و به او بگوييد:

(قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَة مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلاَمُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى)(1).
ما معجزات و نشانه هايى از سوى پروردگارت آورديم و درود و سلام بر آن كس كه راه هدايت را دنبال كند.
خداوند در دو آيه به طور عموم، بر همه انبيا سلام فرستاده است. در يكى مى فرمايد:
(وَسَلامٌ عَلى الْمُرْسَلِينَ)(2).
و در ديگرى مى فرمايد:
(قُلْ الْحَمْدُلِلَّهِ وَسَلامٌ عَلى عِبَادِه الَّذِينَ اصْطَفَى)(3).
ستايش مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزيده خدا.
در آيات متعددى نيز خداوند به افراد خاصى سلام فرستاده است. در يك آيه، درباره حضرت يحيى مى گويد:
(وَسَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً)(4).
سلام و درود خدا بر او (حضرت يحيى) باد، روزى كه پا به جهان گشود و روزى كه مى ميرد و روزى كه دوباره زنده شود.
در آيه ديگرى، از زبان حضرت عيسى درباره خودش آمده است:
(وَالسَّلامُ عَلَىَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً)(5).
رحمت و سلام خدا بر من روزى كه متولد شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه دوباره زنده خواهم شد.

1ـ طه/ 47.
2ـ صافات/ 181.
3ـ نمل/ 59.
4ـ مريم/ 15.
5ـ مريم/ 33.
? صفحه 253?

در چند آيه نيز خداوند پس از نقل سرگذشت برخى از انبيا بر آنان درود مى فرستد:
(سَلاَمٌ عَلى نُوح فِى الْعَالَمِينَ * إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِى الُْمحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ)(1).
(سَلاَمٌ عَلى إِبْرَاهِيمَ * كَذلِكَ نَجْزِى الُْمحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ)(2).
(سَلاَمٌ عَلى مُوسى وهَارُونَ * إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِى الُْمحْسِنِينَ * إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ)(3).
(سَلاَمٌ عَلى إِلْ يَاسِينَ * إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِى الُْمحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ)(4).
سلام بر نوح، ابراهيم، موسى، هارون و الياس كه آنان از بندگان با ايمان و نيكوكار ما بودند و ما اين گونه به نيكوكاران پاداش خواهيم داد.

و باز درباره حضرت نوح، پس از فرو نشستن طوفان مى فرمايد:
(قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَم مِنَّا وَبَرَكَات عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَم مِمَّنْ مَعَكَ)(5).
به نوح خطاب شد كه از كشتى فرود آى كه سلام و بركات و رحمت ما بر تو باد و بر آن گروه هايى كه پيرو تو و با تواَند.
دسته چهارم، از آيات سلام، متضمن سلام فرشتگان به انسان هاى مؤمن و نيكوكار است. آياتى از قرآن كريم، حكايت از اين دارند كه وقتى مؤمن قبض روح و يا وارد بهشت مى شود، فرشتگان به او سلام مى كنند؛ مانند:
(اَلَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا اْلجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)(6).
كسانى كه فرشتگان به پاكيزگى قبض روحشان كنند و به آن ها گويند: سلام بر شما، به خاطر كارهاى نيكتان داخل بهشت شويد.
(وَالْمَلاَئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ باب * سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبى الدَّارِ)(7).
فرشتگان از هر در بر آنان وارد شوند و بگويند: سلام بر شما كه صبر كرديد و جايگاه خوبى در آخرت داريد.

1ـ صافات/ 79 ـ 81.
2ـ صافات/ 109 ـ 111.
3ـ صافات/ 120 ـ 122.
4ـ صافات/ 130 ـ 132.
5ـ هود/ 48.
6ـ نحل/ 32.
7ـ رعد/ 23 و 24.
? صفحه 254?

(اُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلاَماً * خالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرّاً وَ مُقَاماً)(1).
به ايشان به خاطر صبرشان، قصرهاى بهشتى پاداش داده شود و تحيت و سلام به ايشان گفته شود و در آن جاودان بمانند.
دسته پنجم، آياتى هستند كه مى گويند: تحيت مؤمنان در بهشت، سلام است؛ مانند:
(وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ)(2).
تحيت و تعارف مؤمنان در بهشت، سلام است.
(تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً)(3).
تحيت مؤمنان، در روزى كه وارد بهشت شوند، سلام است و پاداش خوبى براى شان آماده شده است.
اين آيات و امثال آن ها همگى نشانه اهميت سلام هستند و دلالت دارند بر اين كه سلام كردن از آداب مهم اسلامى است. اين اهميت تا جايى است كه در بعضى از آيات، دين اسلام، «سلام» تلقى شده و برنامه هاى اسلام، "سبل السلام" ناميده شده است؛ مانند:
(قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتابٌ مُبِينٌ * يَهْدى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ)(4).
محققاً از سوى خداوند، نورى و كتاب و نوشته اى روشن براى تان فرستاده شد تا خدا به وسيله آن، هر كس را كه خشنودى او را دنبال كند، به راه هاى امنيت و سلامتى هدايت كند.
قرآن در چنين آياتى، در واقع مى خواهد اهميت اسلام و قرآن را بيان كند و با اين هدف مى فرمايد: خداى متعال به وسيله قرآن، راه هاى سلام و امنيت را به مردم نشان مى دهد و يكى از مهم ترين ويژگى ها و امتيازات قرآن در اين است كه مردم را به سوى راه هاى سلام، هدايت مى كند.

1ـ فرقان/ 75 و 76.
2ـ يونس/ 10؛ ابراهيم/ 23.
3ـ احزاب/ 44.
4ـ مائده/ 15 و 16.