الف) حسد

ما قبلا گفتيم كه يكى از انگيزه هاى قتل نفس، حسد است و انگيزه اولين قتلى كه بر روى زمين اتفاق افتاده، يعنى قتل هابيل به دست قابيل، بنا به گفته قرآن حسد بوده است. در داستان يوسف نيز چيزى كه برادرانش را برانگيخت كه او را در چاه بيندازند، حسد بوده است؛ چنان كه قرآن مى فرمايد:
(اِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَاَخُوهُ اَحَبُّ اِلى اَبينا مِنّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ اِنَّ اَبانا لَفِى ضَلال مُبِين * اقْتُلُوا يُوسُفَ اَوْاطْرَحُوهُ اَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ اَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمَاً صالِحينَ)(1).
هنگامى كه برادران يوسف گفتند: يوسف و برادرانش نزد پدرمان از ما عزيزتر و محبوب ترند، در حالى كه ما چند برادريم و حقاً كه پدر ما در گمراهىِ آشكارى است. بياييد يوسف را بكشيد يا در ديارى دور از پدر بيفكنيدش تا روى پدر و توجه او را به سوى خود معطوف كنيد و بعد از آن مردمى شايسته باشيد.

1ـ يوسف/ 8 و 9.
? صفحه 232?
چون پدر علاقه بيش ترى به يوسف و برادر مادرى اش داشت، برادران بزرگ تر، كه از مادر جدا بودند، به او و برادرش حسد بردند و همه داستان يوسف و حوادث تلخ و شيرين او از همين نقطه شروع شد. در اين جا مى خواهيم بگوييم كه حسد از مهم ترين و اصلى ترين عوامل هتك حيثيت افراد از راه تهمت و غيبت و غيره است. حسدـ كه نخستين عامل اين گونه تجاوزها است ـ انواع و اقسام مختلفى دارد و دقيق تر اين است كه بگوييم: تحت تأثير عوامل مختلفى برانگيخته شده و انسان را وادار به عكس العمل خاصى مى كند. يكى از موارد شايعى كه حسد را در انسان بر مى انگيزد و او را وادار به غيبت و عيب جويى و تمسخر و مانند آن ها مى كند، جمال و زيبايى است كه البته اين نوع حسد در ميان خانم ها بيش تر مشاهده مى شود. هنگامى كه مى بينند ديگرى از نعمت جمال و جذابيت بيش ترى برخوردار است و مى تواند محبوبيت بيش ترى در نظر ديگران پيدا كند، سعى مى كنند تا نقطه ضعفى در او بيابند يا عيبى برايش بتراشند و در همه جا مطرح كنند تا تأثير جمال و جذابيت وى را از بين ببرند.
دومين عامل عمده انگيزش حسد و غيبت و عيب جويى، مزاياى علمىِ ديگرى است. كسى كه معلومات بيش ترى دارد، ممكن است مورد حسد ديگران قرار گيرد و سعى كنند كه موقعيتش را نزدمردم تضعيف كنند، ضعف هايش را شناسايى و به ديگران معرفى كنند تا نتواند از توان علمىِ خود، در جامعه بهره بردارى كند.
در بعضى موارد، تقواى افراد پارسا و پرهيزكار نيز از اين جهت موجب حسد ديگران مى شود كه افراد متقى، با تقوايى كه دارند، موقعيت اجتماعىِ ويژه اى به دست مى آورند و محبوب دل مردم مى شوند. افراد حسود براى آن كه از محبوبيت آنان بكاهند و از افزايش آن جلوگيرى كنند، در جستجوى نقطه ضعف هاى ايشان برمى آيند تا شايد عيبى در آنان بيابند و يا نقصى براى شان بتراشند كه بتواند با اشاعه آن، ضربه اى شخصيتى بر ايشان وارد سازند. بنابراين، حسد از مهم ترين عواملى است كه انسان را وادار به تجاوز به حيثيت و تخريب موقعيت و تضعيف شخصيت ديگران مى كند و براى دست يابى به اين هدف، او آنان را به كارهايى چون توهين، تمسخر، غيبت و تهمت وا مى دارد. به روشنى، اين گونه
? صفحه 233?
اعمال، از گناهان كبيره و تجاوز آشكار است و اسلام آن ها را به شدت تحريم و عامل آن ها را مستحق كيفر دانسته است.
اما متأسفانه، اين نوع گناهان، گناهان شايع و رايجى هستند كه تا سطوح بالايى از طبقات جامعه را فرا مى گيرند؛ به ويژه، در دنياى سياست و براى دست يابى به قدرت و در رقابت هايى كه براى رسيدن به موقعيت هاى اجتماعى، بين افراد و گروهها درمى گيرد، از اين راه ها و ابزار زشت و نكوهيده و از اين گناهان بزرگ، استفاده مى شود. از اين رو بايد از درگاه خداى متعال با ابتهال و تضرع بخواهيم كه جامعه را از اين ورطه هلاكت برهاند تا مبادا ارزش هاى انسانى و اسلامى را در راه دست يابى به موقعيت هاى اجتماعى زير پا بگذاريم.