ترش رويى و بى اعتنايى

ترش رويى و بى اعتنايى نيز آثار ويرانگرى بر جامعه و روابط اجتماعى دارد، دل افراد جامعه را از هم دور مى سازد و انس و محبت آنان به يكديگر را كم كرده، احساس مسئوليت و هم دردى آن ها را ضعيف مى كند. بنابراين، همه اعضاى جامعه بايد با روى باز و گرمى و صميميت با هم برخورد كنند و به سرنوشت يكديگر بى توجه نباشند. به ويژه، كسانى كه موقعيت اجتماعى دارند و به نوعى مردم را رهبرى و ارشاد مى كنند، يا معلم و مربى يا مدير و كارفرما هستند و با زيردستان سر و كار دارند، حتماً بايد اين مسئله را رعايت كنند. خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
(عَبَسَ وَ تَوَلَّى * اَنْ جائَهُ اْلاَعَمى * وَ مايُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزََّكَّى * اَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَى)(1).
از اين كه نابينايى به سويش آمد، عبوس و ترش روى گشت. تو چه مى دانى، شايد او تربيت و تزكيه شود يا خدا را به ياد آرد و ياد خدا وى را سود بخشد.

1ـ عبس/ 1 ـ 4.
? صفحه 227?
در اين آيات، خداوند كسى را به خاطر عبوس بودن و ترش رويى كردن با يك فرد نابينا نكوهش مى كند كه نشان مى دهد اين عمل از نظر اخلاقى داراى بار منفى است. حال، هر كس اين كار را كرده باشد، فرقى نمى كند. در مورد اين كه فاعل «عَبَسَ» كيست و چه كسى به آن نابينا بى اعتنايى و ترش رويى كرده، اختلاف است. مشهور بين مفسران شيعه اين است كه شخصى در مجلس پيغمبر اسلام(ص) از ورود يك فرد نابيناى فقير به آن مجلس ناراحت شد. از او خوشش نيامد و نگذاشت در كنارش بنشيند. خداوند هم او را اين گونه نكوهش كرده و براى آن كه بى اعتنايى وى با آن فرد نابينا را با بى اعتنايى پاسخ داده باشد، تعبير "عبس" را ـ كه فعل غايب است ـ بدون ذكر فاعل به كار برده است تا دلالت بر بى اعتنايى خداوند به او داشته باشد.
قرآن هم چنين در ضمن حكايت نصايح لقمان به فرزندش، به اين صفات زشت هم اشاره كرده، مى فرمايد:
(وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلْنّاسِ وَ لا تَمْشِ فِى الاَْرْضِ مَرَحاً اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور * وَ اْقصِدْ فِى مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ اِنَّ اَنْكَرَ الاَصْواتِ لَصَوْتُ اْلحَمِيرِ)(1).
هرگز از مردم رخ متاب (و به آن ها بى اعتنايى مكن) و بر روى زمين با غرور و تبختر راه مرو، كه خداوند هيچ متكبر خودستا را دوست نمى دارد. در رفتارت ميانه رو باش و آرام سخن بگو، كه زشت ترين صداها صداى الاغ است.
لقمان حكيم در اين نصايح، فرزندش را از ترش رويى با مردم و بى اعتنايى به ايشان، كه سبب رنجش خاطر و دورى دل ها مى شود، منع كرده است و خداوند با نقل آن در قرآن مجيد، بر بدىِ آن تأكيد مى كند. ذكر اين صفت زشت در ميان صفات زشت ديگرى چون تكبر، خودستايى، غرور و تبختر، دليل بر هماهنگى و هم سنخىِ آن ها بوده و نشان مى دهد كه همان ارزش منفى كه بر آن ها بار مى شود، بر ترش رويى و بى اعتنايى نيز بار مى شود. ترش رويى و بى اعتنايى، زيان هاى معنوى و اخلاقى دارند، پيوندهاى اجتماعى را تهديد مى كنند و افراد را به يكديگر كم احساس و بى توجه خواهند كرد. در مقابل،

1ـ لقمان/ 18 و 19.
? صفحه 228?

گشاده رويى، تواضع و فروتنى، و مهر و محبت، ملايمت و مانند اين ها دل ها را جذب و علاقه، محبت و توجه متقابل ديگران را جلب مى كند و بر احساس مسئوليت اعضاى جامعه در برابر يكديگر مى افزايد. خداى متعال در قرآن مجيد خطاب به پيغمبر اكرم مى فرمايد:
(فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَو كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ القَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ)(1).
اين از آثار رحمت خدا است كه تو با مردم، نرمخو، ملايم و مهربان هستى و اگر تندخو و دل سنگ بودى، مردم از پيرامون تو پراكنده مى شدند. پس (از نادانى ايشان درگذرو) آنان را ببخش و برايشان از درگاه خدا طلب مغفرت كن.
نرمخويى و مهربانىِ پيامبر، تجلىِ رحمت خداوند است تا مردم حول اين محور گرد آيند و از هدايت الهى و راهنمايى پيغمبر خدا بهره مند گردند و جامعه به سعادت برسد.