ديدگاه قرآن درباره استهز

قرآن كريم درباره اين موضوع، تأكيدها و توصيه هاى بسيارى دارد كه مى توان آن ها را به چند دسته تقسيم كرد:
? صفحه 218?
نخست، آياتى كه به طور كلى دستور مى دهند كه هيچ مرد و زن مؤمنى نبايد مؤمن ديگرى را مسخره كند؛ مانند:
(يا اَيُّهَا الَّذِينَ امَنُوا لايَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْم عَسَى اَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساء عَسَى اَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ)(1).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هيچ گروهى نبايد گروه ديگرى را استهزا كند كه شايد آنان از خودشان بهتر باشند و هم چنين نبايد زنانى زنان ديگر را استهزا كنند كه شايد آن زنان ديگر از خودشان بهتر باشند.
دوم، آياتى كه حوادث عينىِ اتفاق افتاده را بيان مى كنند و زشتى و خطر آن ها را يادآور مى شوند. اين حوادث عينى، در بعضى موارد از سوى كفار، در بعضى موارد از سوى منافقان و در مواردى نيز به دست افراد سست ايمان اتفاق افتاده اند. مثل آيه:
(زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ امَنُوا وَ الَّذِينَ اتََّقَوا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللَّهُ يَرزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب)(2).
زندگى دنيا در نظر كفار، زيبا و باشكوه جلوه كرده، مؤمنان را استهزا مى كنند در حالى كه مقام پرهيزگاران در روز قيامت بالاتر از ايشان است و خدا هركس را بخواهد، بى حساب روزى مى دهد.
دنيا در چشم كفار، زيبا و باشكوه است و بر عكس آن ها، مؤمنان توجه بيش از حد به زندگىِ دنيا ندارند، بلكه آن را وسيله اى براى رسيدن به آخرت مى دانند و اهتمامشان به دنيا در حدى است كه براى سعادت ابدى شان مفيد باشد. از اين رو، در ميان مؤمنان كسانى بودند كه اموال خود را در راه اسلام صرف كرده و خود تهى دست ماندند و يا به علل ديگرى فقير شدند و كفار، كه دشمن اسلام و جامعه اسلامى بودند، اينان را مسخره مى كردند. خداوند، در آيه بالا پس از ذكر اين جريان كفرآميز، مؤمنان كفر ستيز را، كه اسلام را تقويت كرده و بر آن پايدارى مى نمودند، دلدارى مى دهد كه در برابر آنان خود را نبازيد و بدانيد كه نزد خدا و در روز قيامت، مقام و مرتبه شما بسيار بالاتر از آنان است.
مى توان از جمله آخر آيه، (وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب)، اين نكته را استفاده كرد

1ـ حجرات/ 11.
2ـ بقره/ 212.
? صفحه 219?

كه علت تمسخر كفار، فقر مؤمنان بوده است. از اين رو مى فرمايد: خداوند است كه روزىِ هر كس را به هر اندازه كه بخواهد، مى دهد. منافقان نيز با اين كه تظاهر به اسلام مى كردند و در جامعه اسلامى و ميان مسلمانان زندگى مى كردند، مؤمنان واقعى را به بهانه هاى گوناگون، به ويژه، به خاطر انفاق ها و صدقاتشان مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند كه بعضى از آيات به اين حقيقت اشاره دارند؛ مثل آيه:
(اَلَّذِينَ يَلْمِزُونَ المُطَّوِّعِينَ مِن الْمُؤْمِنِينَ فِى اْلصَّدَقاتِ وَالَّذِينَ لايَجِدوُنَ اِلاّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنهُمْ وَلَهُمْ عَذابٌ اَلِيمٌ)(1).
كسانى كه عيب جويى مى كنند از آن مؤمنانى كه در صدقات، بيش از حد واجب انفاق مى كنند و آن مؤمنانى كه ضمن تهى دستى، از صدقه دادن از آن مقدار ناچيز اموالى كه در اختيار دارند، مضايقه نمى كنند، و آنان را مسخره و تحقير مى كنند خداوند آن ها را مسخره و تحقير خواهد كرد و عذاب دردناكى در انتظارشان خواهد بود.
چنان كه از اين آيه استفاده مى شود، منافقان دو گروه از مؤمنان و خوبان جامعه اسلامى را استهزا مى كردند: يكى آنان كه بيش از حد واجب، حتى به دادن صدقات مستحبى مى پرداختند تا با اطاعت هاى مستحبى و انقياد كامل، خشنودىِ خداوند را به دست آورند و دوم آن مؤمنان كه صدقاتشان بسيار كم بود و از دادن كمك بيش تر ناتوان بودند؛ مانند مؤمنان تهى دست جامعه اسلامى ايران در زمان جنگ با عراق. اينان نيز با اموال محدودى كه داشتند، به هزينه جنگ كمك مى كردند. آرى، هم در عصر ما (عصر انقلاب اسلامى) و هم در صدر اسلام كسانى بودند كه بسيار مايل بودند كمك كنند؛ اما دستشان خالى بود و در عين حال، كمك هاى ناچيزى كه توان آن را داشتند، با كمال ميل و رغبت و اخلاص انجام مى دادند. منافقان نادان چنين افرادى را با چشمك زدن و پوزخند و اشاره و كنايه استهزا مى كردند كه با چه چيزهايى مى خواهند دولت اسلام را تقويت كنند؛ اما كسانى كه اين مؤمنان مخلص را مسخره مى كنند بايد بدانند كه طرف حسابشان خدا است و خدا آنان را به مسخره مى گيرد و در مقابل اين كارها عذاب دردناكى برايشان فراهم كرده است.

1ـ توبه/ 79.