بدگمانى، تجسس و غيبت

در يكى از آيات قرآن كريم آمده است:

(يا اَيُّهَا الَّذِينَ امَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِ اِنَّ بَعْضَ الظَّن اِثْمٌ وَ لاتَجَسَّسُوا وَ لاَيَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً اَيُحِبُّ اَحَدُكُمْ اَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ اَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُواْ اللَّهَ اِنَّ اللَّهَ تَوّابٌ رَحِيْمٌ)(1).
اى اهل ايمان! از بسيارى از گمان ها خوددارى كنيد كه بعضى از آن ها پندارهايى غلط و گناه است و درباره يكديگر تجسس و پرس و جو مكنيد و غيبت يكديگر را نكنيد. آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (هرگز، چون شما) از اين كار نفرت داريد. پس تقواى خدا پيشه كنيد كه او بسيار توبه پذير و رحيم است.
در اين آيه با ترتيب جالبى از سه كار زشت نهى شده كه هر يك از آن سه، تقريباً مى توان گفت كه گناهى بزرگ تر از گناه قبلى است. در مرحله نخست، مسلمانان را نهى مى كند از اين كه به مؤمنانى كه تشكيل دهنده اعضاى اصلى جامعه اسلامى هستند، سوءظن و گمان بد داشته باشند؛ زيرا اين بدبينى

1ـ حجرات/ 12.
? صفحه 212?

به افراد، منشأ تجاوز به شخصيت ايشان مى شود و در واقع، مسئله حفظ شخصيت اعضاى جامعه را از اين نقطه شروع مى كند كه حتى در دلتان هم به مؤمنان گمان بد نبريد. در مرحله دوم، پس از مرحله بدگمانى، نوبت به مرحله تحقيق درباره لغزش هاى ديگران مى رسد كه از آن نيز در اين آيه نهى شده است. بنابراين، علاوه بر پرهيز از گمان بد، پى گير لغزش هاى ديگران هم نبايد بود. كسانى در زندگى شخصىِ خود و در پنهان ممكن است كارهاى نادرستى بكنند، اما وقتى خود آنان پنهان كارى مى كنند، شما تجسس نكنيد كه از عيوبشان آگاه شويد. مرحله سوم، غيبت است كه اگر از عيب كسى آگاه شديد، آن را براى ديگران بازگو نكنيد و ديگران را به وى بدگمان و از عيوب و اسرارش باخبر نسازيد و آبرويش را در جامعه نريزيد. حكمت كلىِ اين دستورات در اين است كه هر اندازه كه روابط اعضاى جامعه با هم دوستانه تر و صميمى تر باشد و انس بيش ترى با هم داشته باشند، به هم نزديك تر خواهند بود و اهداف زندگى اجتماعى آنان بهتر تحقق پيدا مى كند. پس بايد از آن چه كه سبب بدگمانى و بدبينى آنان به هم مى شود و دوستى و صميميت و انس و الفت آنان را تضعيف مى كند، جلوگيرى كرد. وقتى با واقع بينى به جامعه بنگريم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه اعضاى جامعه اسلامى نيز معصوم نيستند و خواه و نا خواه، لغزش ها، اشتباهات و نقص هايى در كار و زندگى شان وجود دارد. حال، با اين وضع اگر بنا باشد كه هركسى خودسرانه خطاهاى ديگران را پى گيرى و كشف كند و به رخش بكشد يا به ديگران بگويد، هيچ اعتمادى بين افراد جامعه باقى نمى ماند.
خداى متعال راضى نيست كه آبروى مؤمنان ريخته شود و ستّار بودن خداوند، اقتضا مى كند كه خطاها و كم بودهاى افراد از نظر ديگران پوشيده باشد. مصالح جامعه اسلامى نيز اقتضا مى كند كه اين لغزش ها و كم بودها و مسائل مربوط به زندگىِ شخصىِ افراد براى ديگران آشكار نشود. تجربه نيز اين را به ما آموخته است كه تا هنگامى كه به كسى خوشبين هستيم، گرايش قلبىِ ما، كه يك گرايش برخاسته از روابط ايمانى در راه خدا و در طريق كمال انسانى است، به سوى او بيش تر خواهد بود و بر عكس، اگر از لغزش هاى
? صفحه 213?
وى آگاه شويم و بدانيم كه مرتكب گناهانى شده است، طبعاً علاقه ما به او كم مى شود. او نيز متقابلا در مورد ما همين حالت را پيدا خواهد كرد. اگر اين وضع در جامعه شيوع پيدا كند، ديگر افراد جامعه به هم محبتى نخواهند داشت و اين بى محبتى و كم لطفىِ عمومى، سبب از هم گسيختگى جامعه اسلامى مى شود. در روايتى از اميرالمومنين(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «لَوْتَكاشَفْتُمْ ماتَدافَنْتُم»؛(1) اگر از اسرار هم آگاه مى شديد، جنازه يكديگر را دفن نمى كرديد. خداوند متعال نخواسته كه مردم به هم بدبين و از هم متنفر باشند و بغض و كينه يكديگر را در دل داشته باشند. براى آن كه اين حالت پيش نيايد و دل هاى مؤمنان از هم دور نشود و عملا، بر زندگىِ اجتماعى شان اثر منفى نگذارد، بايد سعى كرد كه اسرار مردم پوشيده بماند و كسى در پىِ آگاهى از آن ها نباشد. اگر هم اتفاقاً از آن ها مطلع شد، براى ديگران بازگو نكند.
البته، مانند همه جا، در اين موارد نيز استثناهايى وجود دارد كه هم علماى اخلاق و هم فقها، آن ها را در كتاب هاى خويش مطرح كرده اند؛ مثلا يكى از اين موارد استثنا، مشورت درباره ديگرى است كه اگر صلاح انديشىِ مشورت كننده، متوقف بر بازگوكردن عيب آن شخص باشد، ذكر اين عيب و افشاى اين اسرار براى مشورت كننده اشكال اخلاقى و شرعى ندارد.
مورد ديگر، در جايى است كه مصالح جامعه، تجسس درباره اسرار يا ذكر عيب هاى كسى را ايجاب كند. آن جا كه مى خواهند مقامى را به كسى واگذار كنند و جان و مال مسلمان ها را در اختيار او بگذارند، نبايد به حسن ظن ظاهرى اكتفا كرد، بلكه لازم است در گزينش افراد دقت كافى بشود. موارد ديگرى نيز هست كه در آن ها تجسس و تحقيق يا افشاى اسرار و غيبت، به حكم ثانوى جايز است؛ اما اصل اين است كه در زندگىِ اجتماعى، عيب مسلمان ها براى هم آشكار نشود، افراد درباره عيب هاى يكديگر تجسس و پشت سر هم غيبت نكنند كه از ديد قرآن، اين كار بسيار زشت بوده و مانند آن است كه كسى گوشت تن برادر مرده خود را بخورد.

1ـ بحار، ج 77، ص 385، باب 15، روايت 10.