خلاصه و جمع بندى

زندگىِ اجتماعى را با همه اهميتى كه دارد و با وجود احكام فراوانى كه اسلام درباره آن صادر نموده است، نمى توان آن را يك ارزش مطلق تلقى كرد، بلكه مطلوبيت آن، تابع شرايطى است كه زندگى فرد را با زندگى ديگران پيوند مى دهد و در وراى همه اين شرايط، بستگى به نيت فرد در مشاركت در زندگىِ اجتماعى دارد.

عوامل روانى، كه زندگىِ فرد را به جامعه پيوند مى دهند، عبارتند از: عامل غريزى، عامل عاطفى و عامل عقلانى. اين عوامل، شخص را وامى دارند تا به جامعه گرايش يابد و زندگى خويش را با زندگىِ ديگران پيوند دهد؛ اما ارزش اخلاقىِ زندگىِ اجتماعى،

1ـ نور/ 55.
? صفحه 36?

بستگى به انتخاب عقلانى دارد. وقتى كه انسان، بر سر دوراهى قرار مى گيرد و انگيزه هاى مختلفى وى را به اين سو و آن سو مى كشانند، اين عقل است كه تعيين مى كند كدام انگيزه، ارزش بيش ترى دارد و بايد به دنبال آن رفت. پس در سايه راهنمايىِ عقل است كه ارزش اخلاقى تعيين مى شود.

در مسائل فردى هم، صرف وجود انگيزه طبيعى، دليل بر ارزش اخلاقى نيست، بلكه با دخالت عقل است كه مى توان ارزش اخلاقىِ هر يك از كارها را مشخص كرد؛ مثلاً شهوت جنسى، يك انگيزه طبيعى است و تعيين ارزش اخلاقىِ آن، بستگى به حكم عقل دارد. عقل هم به تناسب شرايط مختلف، ممكن است به ارزش مثبت يا منفى بودنِ اين ميل، حكم كند. در واقع، ميل هاى طبيعى، ابزارى براى تحقق اهداف عقلانى اند؛ زيرا هدف خلقت، متوقف است بر اين كه نسل انسان باقى بماند و اين ميل، ابزارى است براى تحقق آن هدف. اين از الطاف خداوند است كه در انسان، ابزارهاى طبيعى قرار داده تا او را براى انجام كارهايى در مسير تحقق اهداف ارزشمند، برانگيزد.

بنابراين، هر چند كه در انسان ميل هاى طبيعى و عوامل غريزى و عاطفى براى تشكيل زندگىِ اجتماعى وجود دارد، ولى ارزش اخلاقىِ آن ها به انتخاب عقل وابسته است. عقل مى گويد: رسيدن انسان به مطلوب هاى مادى و معنوى اش در گرو زندگىِ اجتماعى است و اگر فرد بخواهد تنها زندگى كند، براى تأمين مصالح مادى و معنوى اش با دشوارى ها و مشكلاتى رو به رو خواهد شد. انسان براى رسيدن به كمال نهايى، آفريده شده است كه مقدمات دست يابى به آن، تنها در جامعه فراهم مى شود. پس به حكم عقل، زندگىِ اجتماعى، مطلوب خواهد بود و ضرورت بالقياس پيدا مى كند.