ارزش احياى نفوس

قرآن، در مقابل ارزش منفىِ قتل نفس، ارزش مثبت احياى نفوس را قرار داده، مى فرمايد:
(مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس اَوْ ِفَساد فِى اْلاَرْضِ فَكَاَنَّما قَتَلَ الْنَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ اَحْياها فَكَاَنَّما اَحْيا الْنّاسَ جَمِيعاً)(1).
هر كس شخص ديگرى را، بدون آن كه كسى را كشته باشد يا فسادى در زمين كرده باشد، بكشد، مثل آن است كه همه مردم را كشته است و هر كس شخص ديگرى را زنده كند، مثل آن است كه همه مردم را زنده كرده باشد.
بديهى است كه معناى احياى نفوس وزنده كردن مردم، اين نيست كه انسان ها به كسى حيات و زندگى بخشند؛ زيرا اين كارى است خدايى و انسان ها قادر به چنين كارى نيستند. پس منظور از احياى نفوس، ابقاى حيات آن ها و جلوگيرى از قتل و هلاكتشان خواهد بود. بعضى از مفسران گفته اند: منظور از احياى نفوس در آيه مذكور، احياى معنوىِ آن ها است؛ اما بايد توجه داشت كه صرف نظر از احياى معنوى، احياى ظاهرى و مادى هم چون به شكل هاى مختلفى ممكن است انجام گيرد، مى تواند مورد نظر باشد؛ مانند آن

1ـ مائده/ 32.
? صفحه 208?
كه انسان كسى را كه در دست دشمن گرفتار شده و جانش در خطر است، از دست دشمن برهاند و زندگىِ وى را از خطر و هدر رفتن نجات دهد. چنين كسى، در واقع، نفسى را كه در معرض هلاكت بوده است، احيا كرده و وسيله ادامه حياتش را فراهم آورده است. هم چنين مانند كسى كه شخص ديگرى را، كه تحت تأثير عوامل طبيعى در معرض مرگ قرار گرفته است، مثلا زير آوارمانده يا در حال غرق شدن است، نجاتش دهد و او را از مرگ برهاند كه در واقع، مانند اين است كه او را احيا كرده باشد.