آيات متعارض و جمع آنها
ما قبل از اين گفتيم: از آيات قرآن چنين استفاده مى شود كه در غريزه و لذّت جنسى، خود به خود مذمّتى نيست و ارزش منفى ندارد؛ ولى، در بعضى از آيات به تعبيراتى برمى خوريم كه تا حدودى از آنها چنين استشمام مى شود كه گويى ارضاى اين غريزه كارى نكوهيده و مذمّت شده است.در يكى از آيات آمده است كه:«زُيِّنَ لِلْناسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالْبَنينَ وَالقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاَْنْعامِ وَالْحَرْثِ ذالِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَئابِ.»(1)[دوستى خواسته هايى چون زنان و فرزندان و هميانهايى از طلا و نقره و اسبان گرانبها و چارپايان و مزارع در نظر مردم زيبا و دلفريب است در صورتى كه اين متاع زندگى دنيا است و در نزد خداوند، منزلگاه بازگشت نيكو خواهد بود].تعبير «زُيِّنَ للناس حبّ الشَّهَوات» در اين آيه تعبير مدح آميزى نيست و شايد بتوان گفت نكوهش خفيفى را نسبت به اين افراد در بر دارد؛ ولى، با كمى دقّت روشن مى شود آنچه كه در اين آيه آمده هيچ تعارضى با آنچه، ما قبلا گفتيم ندارد زيرا اين آيه در مقام مقايسه شؤون زندگى دنيا و نعمتها و لذّتها و جاذبه هاى آن با نعمتهاى بى پايان اخروى است و بر عظمت و والايى آنها تأكيد مى كند و از اين رو است كه در آيه بعد مى فرمايد:«قُلْ ءَاُنَبِّئُكُمْ بِخَيْر مِنْ ذالِكُمْ لِلَّذينَ اتَّقَوا عِنْدَ رَبِهِّمْ جَنّاتٌ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَاالأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَاَزْواجٌ مُطُهِّرَةٌ وَرِضْوانٌ مِنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»(2)[بگو آيا مى خواهيد شما را از نعمتهاى برتر و بالاتر از اين نعمتها آگاه كنم براى كسانى كه
--------------------------------
1ـ آل عمران/ 14.
2ـ آل عمران/ 15.

تقوا پيشه كرده اند در نزد پروردگارشان باغهايى است كه از زير درختان آنها، نهرها جارى است و در آنها جاودان مى مانند و همسرانى پاك و پاكيزه و خشنودى خدا را نيز دارند و خداوند نسبت به بندگان خود بصير و بيناست].بنابراين، آيه فوق نمى خواهد بگويد كه ارضاى شهوت و تمّتع و بهره مندى از همسران بطور مطلق، زشت و نامطلوب است، بلكه، از آن جهت كه اين ميل مطلق، نامحدود و مرز ناشناس در انسان وجود دارد، مى تواند دام شيطانى بزرگ و خطرناكى براى انسان باشد: انسان را به گناه بكشاند و آخرت را از ياد او ببرد.در آيه ديگرى مى فرمايد:«قُلْ اِنْ كانَ ابائُكُمْ وَاَبْنائُكُمْ وَاِخْوانُكُم وَاَزْواجُكُمْ وَعَشيرَتُكُمْ وَاَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَمَساكِنُ تَرْضَونَها اَحَبَّ اِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهاد فى سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى يَأْتِىَ اللّهُ بِاَمْرِهِ وَاللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْفاسِقينَ.»(1)[بگو اگر پدرانتان و فرزندان و برادران و همسران و فاميلهاتان و اموالى كه جمع آورى كرده ايد و تجارتى كه از كسادى آن بيمناكيد و منزلها و مسكنهايى كه بدان دلخوش هستيد از خدا و رسول خدا و جهاد در راه خدا در نزد شما محبوبترند پس منتظر باشيد تا خدا امر خود را بياورد و خداوند بدكاران را هدايت نمى كند].در اين آيه از كسانى ياد مى كند كه روابط عاطفى شان با همسران و فرزندان و پدران و افراد خانواده و فاميل و دلبستگى به متعلّقات زندگى دنيا چنان مستحكم مى گردد كه مصالح مهمّ ديگر را تحت الشّعاع قرار مى دهد و به فراموشى مى سپرد تا آنجا كه اين دلبستگيها بر محبّت خدا غالب مى شوند و ايشان را از انجام وظايف واجب باز مى دارند و اين همان تزاحمى است كه گفتيم ملاك ارزش منفى خواهد بود.
--------------------------------
1ـ توبه/ 24.

اين درست است كه عاطفه بين زن و شوهر امرى طبيعى و نعمتى است كه خداى متعال با تعبير زيباى «وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» به آن اشاره دارد كه در بخش مربوط به عواطف درباره آن بحث خواهيم كرد، مع الوصف، همين نعمت نيز حدّ و مرزى دارد كه نبايد از آن تجاوز كرد، تا آنجا كه مصالح عمده و مهمّ ديگرى را تحت الشّعاع قرار دهد.بالاترين رابطه عاطفى انسان بايد متوجّه خدا باشد و محبّت خدا در دل انسان بايد بر همه محبّتها و دلبستگيهاى ديگر چيره شود. كسانى كه به مقام توحيد رسيده اند، محبّت خدا در دلشان آنچنان عميق و نيرومند است كه هر محبّت ديگرى نسبت به آن فرعى است و شعاعى از محبّت خدا خواهد بود.البته افراد خاصّى هستند كه خدا دلهايشان را براى خود خالص كرده است؛ ولى، افراد متوسّط و مؤمنين متعارف، دست كم، بايد طورى باشند كه محبّتهاى ديگرى كه در دل دارند بر محبّتى كه به خدا مىورزند غالب و مسلّط نشود.سرانجام در آيه سوّمى مى گويد:«اِنَّ مِنْ اَزْواجِكُمْ وَاَوْلادِكُم عَدُوّاً لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ.»(1)[برخى از همسران و فرزندان شما (در حقيقت) دشمنان شما هستند پس از آنان برحذر باشيد].اين آيه نيز ناظر به آن همسران و فرزندانى است كه از ايمان كافى برخوردار نيستند و آن وقت كه شما مى خواهى به انجام وظايف خود بپردازيد، در جهاد شركت كنيد، جانبازى كنيد يا اموالتان را در راه خدا صرف كنيد مزاحم شما مى شوند، اين همسران و فرزندان در چنين حالاتى و شرايطى است كه حكم دشمن شما را دارند. زيرا كه شما را از راه خير باز مى دارند. اينجا است كه بايد از آنان برحذر باشيد تا مبادا كه دلبستگى شما به ايشان، شما را از انجام وظايف واجبتان باز دارد.يكى از بهترين مظاهر تعارض محبّتها همين جهاد است و در اينجا معلوم مى شود كه كداميك از دلبستگيهاى انسان بيشتر است. جايى كه جهاد واجبى در پيش است آيا دلبستگى به زن و فرزند، مانع از شركت در آن مى شود يا نه؟ اگر مانع شد، معلوم مى شود كه عاطفه او نسبت به همسر و فرزند و غيره و دلبستگى اش به آنها بيشتر است و بر خدا دوستى او غلبه دارد كه اين حالتى خطرناك خواهد بود و خداوند با جمله «فَتَرَبَّصُوا حَتى يَأْتِىَ اللّهُ بِاَمْرِه» [پس منتظر حكم خدا باشيد] كه در آيه قبل آمده بود، ما را از اين خطر كه در كمينگاه ما است آگاه مى كند.بنابراين، آيات نامبرده نيز كه به ظاهر، متعارض با گفتار ما بود با كمى دقّت معلوم شد، دلالتى ندارند بر اين كه اصل ازدواج يا ارضاى غريزه جنسى يا همسر گرفتن نامطلوب است و ارزش منفى دارد. چرا كه نكوهش اين آيات به يك حالت عارضى مربوط مى شود؛ يعنى حالتى كه در آن اينگونه عواطف، بر محبّت خدا و رسول خدا چيره شود و انسان را از انجام وظايف لازم باز دارد، پس اگر اين عوارض و اينگونه حالات عرضى نمى بود هيچ ارزش منفى در ارتباط با مسأله ازدواج و ارضاى غريزه جنسى به وجود نمى آمد.



--------------------------------

1ـ تغابن/ 14.