محدوديّتهاى فطرى غريزه جنسى
از ديد آيات قرآن كريم، گرايش به جنس موافق بر خلاف فطرت و نظام آفرينش است و در واقع، يك نوع انحراف در گرايش جنسى به شمار مى رود.بنابر اين، اگر كسانى در مقام ارضاى غريزه جنسى از مسير طبيعى و تكوينى منحرف بشوند و به جاى آنچه در اصل خلقت و متن آفرينش براى تأمين اين غريزه ملحوظ شده راه ديگرى را در پيش بگيرند، كارشان داراى ارزش منفى خواهد بود و از طريق راست و راه مستقيم فطرت الهى منحرف گشته اند.در قرآن كريم، در ضمن بيان داستان قوم لوط (كه به اين عمل انحرافى شهره اند) در چند مورد (و حدّ اقلّ در سه مورد) بر زشتى اين عمل و انحراف آن از مسير فطرت تأكيد شده است.
قرآن حكايت مى كند كه اين قوم در اشباع اين ميل، از مسير طبيعى و فطرى خود منحرف شده بودند و بواسطه همين امر، مورد نكوهش و مذمّت قرار گرفتند و به عذاب خدا گرفتار شدند و آيه اى كه از اين جهت از ساير آيات روشن تر است مى فرمايد:
«وَتَذَرُوْنَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ اَزْواجِكُمْ بَلْ اَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ.»(1)[همسرانى را كه خدا براى شما قرار داده رها مى كنيد و به راهى كه خدا قرار نداده است مى رويد شما مردمى متجاوز و نابكار هستيد].يعنى، به راهى مى رويد كه خلاف فطرت و خلاف طبيعت شماست و انحرافى است از راه راست و صراط مستقيم.اين نكته به خصوص از اين جهت براى ما مفيد است كه خداوند با تعبير «خلق لكم ربّكم» به ما مى فهماند آنچه را كه خداوند قرار داده است و آفرينش الهى اقتضا مى كند، گرايش هر يك از اين دو جنس به جنس مخالف خود است و بنابراين، بايد از همين راه اشباع شود.گرايش مرد به مرد يا زن بزن را خدا در فطرت و آفرينش انسان قرار نداده و در محدوده «ما خلق لكم» قرار نگرفته است. بنابراين، اگر گرايشى اينچنين در انسانى
--------------------------------
1ـ شعرا/ 166.

پديد آيد در اساس، همان گرايش به جنس مخالف است كه تحت تأثير عواملى، اينگونه انحراف پيدا كرده و انسان را وادار به كارهاى زشت و پليد و انحرافى كشانده است.خداوند در آيات ديگرى مى گويد:«وَلُوطاً اِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَد مِنَ الْعالَمينَ. اِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسْاءِ بَلْ اَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ.»(1)[و حضرت لوط(عليه السلام) را به ياد بياور آن هنگام كه به قوم خود گفت آيا دست به عمل زشت و فحشايى مى زنيد كه هيچ كس از مردم دنيا قبل از شما به چنين عملى دست نيالوده است شما به جاى زنان، مردان را به شهوت مى گيريد و مردم تبهكار و اسرافكارى هستيد].در اين دو آيه، علاوه بر اين كه با تعبير «مسرفون» كار آنان را محكوم مى كند و خبر از هلاكت آنها و نزول عذاب بر آنها مى دهد تا درجه فساد و زشتى اين عمل را نشان داده باشد، علاوه بر اين، با تعبير «ما سبقكم بها من احد من العالمين» به يك نكته بسيار ظريف نيز اشاره كرده كه دقيقاً، مدّعاى ما، يعنى غير فطرى بودن اين عمل را نشان مى دهد؛ يعنى، در واقع اين قوم از آنجا كه از مسير فطرت منحرف شده بود در ميان اقوام انسان و مردم عالم يك استثنا به حساب مى آمد كه از مسير عامّ فطرت و راه همه مردم عالم در طول تاريخ، منحرف شده بود و افرادى كه به اين بيمارى گرفتار شده اند كسانى هستند كه از قوانين فطرت منحرف شده اند و آنان كه امروز در غرب از آزادى لجام گسيخته سوء استفاده كرده و علناً به اين عمل دست مى زنند، تا آنجا كه آن را شعار خود قرار داده اند، مسلّماً يك اقلّيت اند كه منشأ بيماريها، فسادها و هرزه دريهايى شده اند هر چند كه پُر رو و پُر سر و صدا هستند.در واقع، برخى از حكومتها و نظامهاى سياسى غربى هستند كه با اعلام مفعول قرار گرفتن مردانشان مى خواهند پُز آزادى بدهند و به اصطلاح، آزادى منشى و آزادى گرايى خود را به دنيا اعلام كنند. در صورتى كه اين آزادى يك آزادى افتخار
--------------------------------
1ـ اعراف/ 80 و 81.

آميز نيست كه بتوان به آن باليد، بلكه، يك آزادى حيوانى شرم آور است كه مردان و زنان سليم الفطرة حتى از شنيدن آن شرمگين مى شوند.آيه 55 سوره نمل(1) هم مورد سوّمى است كه قرآن به زشتى از عمل قوم لوط ياد كرده و چيزى بيش از آنچه گفتيم ندارد. بنابراين، اوّلين چيزى كه در مقام ارضاى اين غريزه بايد مراعات شود همان توجّه به مقتضاى فطرت و خلقت الهى و عمل بر وفق آن خواهد بود؛ ولى، مطلب به اينجا ختم نمى شود؛ بلكه، از اينجا انحراف از خلقت و گرايش فطرى، يعنى، همجنس گرايى به عنوان يك ارزش منفى قطعى، و يك عمل انحرافى بسيار زشت شناخته مى شود.