ديدگاه ارزشى قرآن در اكل و امساك
در قرآن كريم، ارزشهاى مثبت و منفى مربوط به اين موضوع بر اساس محورهاى بالا تبيين گرديده است و در بررسى اين موضوع مى توان به آيات مربوط به روزه هاى واجب، آيات مربوط به مطلق روزه، و آيات مربوط به روزه هاى مستحب مراجعه نمود. مثل آيه:
«يا اَيُّها الَّذينَ امَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصَّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.»(1)
--------------------------------
1ـ بقره/ 183.

[اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر شما، مانند گذشتگان قبل از شما، روزه واجب گرديده است باشد كه تقوا پيشه كنيد.] كه به روزه واجب مربوط مى شود.و مثل آيات مربوط به روزه هاى كفّاره:«فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ اَيّام فِى الْحَجِّ وَسَبْعَة اِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ.»(1)[پس هر كس كه قربانى نيافت بر او است كه سه روز در حجّ روزه بگيرد و هفت روز به هنگامى كه به منزل باز گشتيد كه آنها مجموعاً ده روز كامل خواهد شد].و آيات ديگرى(2) نيز در باره روزه هايى كه به عنوان كفّاره واجب است داريم و در اينجا نيازى به ذكر آنها نيست.اينكه در قرآن در زمينه برخى از خطاها روزه گرفتن را به عنوان كفّاره مطرح مى كند به تناسب حكم و موضوع مى توان دريافت در چنين مواردى روزه گرفتن، نورانيّتى براى انسان با خود به همراه مى آورد كه آلودگى قبلى را كه در اثر گناه در نفس انسانى حاصل شده است به وسيله آن از بين مى رود و نفس انسان با روزه تطهير مى شود و از اينجاست كه به اين روزه ها نام «كفّاره» يعنى جبران كننده، اطلاق مى شود.بعضى آيات مطلق روزه اعّم از واجب و مستحب را شامل مى شود مثل آيه:«فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَاِنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.»(3)[پس كسى كه به اختيار خود نيز كار نيك كند براى او بهتر است و اين كه روزه بگيريد برايتان بهتر است اگر مى دانستيد].و آيه:«... وَالْصّائِمينَ وَالصّائِماتِ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَاَجْراً عَظيماً.»(4)
--------------------------------
1ـ بقره/ 196.
2ـ مثل آيه (92) از سوره نساء؛ آيات (89 و 95) از سوره مائده.
3ـ بقره/ 184.
4ـ احزاب/ 35.

البته، روزه گرفتن تنها در نخوردن و نياشاميدن خلاصه نمى شود و شرايط بسيارى ديگر نيز دارد اما نخوردن و نياشاميدن از اجزاء و عناصر آن و بلكه، ركن اصلى آن است . بنابراين، از آيات فوق و هر آيه اى كه دلالتى بر رجحان صوم داشته باشد مى توان دريافت كه از ديد قرآن، در مواردى نخوردن و نياشاميدن، تا حدودى مطلوب و از ارزش والا و مثبت اخلاقى برخوردار خواهد بود و جمله «لَعَلَّكُم تَتَّقُونَ» كه در اينگونه آيات آمده به حكمت آن اشاره دارد و با قاعده كلّى كه گفتيم تطبيق مى كند.قبلا گذشت كه قرآن(1) بنى اسرائيل را در ارتباط با همين مسأله اكل و شرب مذّمت كرده است. موقعى كه بنى اسراييل از مصر خارج و به سرزمين شامات وارد شدند، خداى متعال «مَنّ و سَلْوى» برايشان نازل كرد و آنان به موسى گفتند: ما به يك نوع غذا نمى توانيم اكتفا كنيم و لازم است غذاهاى متنّوع داشته باشيم. با آن كه خداى متعال غذاى بسيار مطلوبى آن هم بدون رنج و زحمت برايشان فرو مى فرستاد، آنان در آن حال آوارگى و دربدرى به فكر شكم پرستى بودند و دلشان آنها را وسوسه مى كرد كه غذاهاى رنگارنگ داشته باشند. و در انتهاى آيه خداوند آنان را توبيخ و سرزنش مى كند به اين كه شما غذاهاى پست تر و كم ارزش ترى را به جاى اين غذاى بهتر و مفيدترى كه ما به شما داده ايم طلب مى كنيد!اينكه آدمى هوسناكانه در جستجوى تنفّن در غذا باشد، حاكى از اين است كه تعلّق قلبى به لذايذ مادّى و حيوانى دارد و آن را در زندگى، براى خود، هدف قرار داده است و چنين حالتى از نظر اخلاق، مذموم و نكوهيده است. البته، مذمّتهاى
--------------------------------
1ـ بقره/ 61 «واذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها وقثائها وفومها وعدسها وبصلها قال اتستبدلون الذى هو ادنى بالذّى هو خير اهبطو مصراً فانّ لكم ما سئلتم.»

[و به هنگامى كه گفتيد: اى موسى ما بر غذاى واحد صبر نتوانيم پس از پروردگار خود بخواه از آنچه زمين مى روياند خيار، سير، عدس و پياز براى ما فراهم آورد. موسى به آنان گفت: آيا غذاهاى پست ترى را به جاى بهتر طلب مى كنيد؟ به شهر در آييد كه هر چه خواهيد در آنجا هست].ديگرى نيز در اين زمينه وجود دارد كه همگى به كميّت، كيفيّت و جهت و ريشه و اساس به تزاحم با ساير كمالات انسانى بر مى گردد چنانكه قبل از اين، توضيح داده شد.بعضى از آيات، انسان را از خوردن بعضى چيزها كه طبعاً، نوعى تزاحم با بعضى از كمالات انسان دارد، منع كرده مى فرمايد:«اِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزيرِ وَما اُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنْ اِضْطُرَّ غَيْرَ باغ وَلا عاد فَلا اِثْمَ عَلَيْهِ اِنَّ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ.»(1)[براى شما خوردن گوشت حيوان مرده و خون و گوشت خوك و آنچه به نام غير خدا ذبح شده ممنوع شد پس هر كس ناگزير شد از خوردن آن(يعنى، راه ديگرى براى سدّ رمق نداشت) و از حدّ ضرورت تجاوز نكرد گناهى بر او نيست كه خداوند بخشنده و رحيم است].قرآن در يك مورد عنوانى كلّى در ارتباط با خوردنيها و نوشيدنيها ارائه مى دهد كه مى توان ملاك و ريشه حرمت و حليّت را از آن جستجو كرد. آنجا كه مى گويد:«وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ.»(2)[و برايشان چيزهاى پاك و پاكيزه را حلال، و چيزهاى ناپاك و پليد را حرام گردانيد].چنانكه در مورد ديگرى مى فرمايد:
«وَمِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَالاَْعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَرِزْقاً حَسَناً.»(3)[از ميوه هاى درخت خرما و انگور (فروع و غذاها و شيره ها و شربتهاى گوناگونى درست مى كنيد و بطور كلّى از آنها دو جور استفاده مى كنيد. گاهى رزق و روزى پاكيزه و خوب از آن مى گيريد و (اين ميوه ها را به شكلى مفيد مورد استفاده قرار مى دهيد يا همانطور كه خدا آفريده به شكل طبيعى آنها را مى خوريد و يا به شكلى آنها را تغيير مى دهيد كه باز هم مفيد و سودمند است) و گاهى هم از آنها شراب و چيزهاى مست كننده توليد مى كنيد].


--------------------------------
1ـ بقره/ 173.
2ـ اعراف/ 157.
3ـ نحل/ 67.

كه در اين صورت، ديگر رزق حسن نيست بلكه از خبايث و پليدى هاست و نبايد از آن استفاده كرد. البته اين معنا بنابر يك احتمال است.در آيه ديگرى آمده است:«اِنَّما الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالاَْنْصابُ وَالاَْزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ.»(1)در اين آيه نيز حكم به پليدى و زشتى و چيزهايى مثل شراب و قمار و غيره نموده كه پليدى هر يك به تناسب موضوع خاصّ خود منشأ رفتار خاصّى از انسان در ارتباط با آن خواهد شد. و در مورد شراب پليد بودن و ناپاك بودن آن به اين معناست كه نوشيدن آن عملى زشت و شيطانى و موجب زوال عقل است و مفاسد ديگرى را به دنبال مى آورد.مشابه آيه فوق نسبت به شراب و قمار، آيه ديگرى است كه مى گويد:«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبيرٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَاِثْمُهُما اَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما.»(2)[از تو درباره شراب و قمار مى پرسند بگو در آن دو، گناه بزرگ و منافعى براى مردم وجود دارد ليكن گناهى كه در نوشيدن شراب و بازى قمار وجود دارد از نفع آن دو بيشتر و بزرگتر است].اين آيه خيلى روشنتر به تزاحمى كه قبلا از آن سخن گفتيم اشاره دارد و مى گويد: حتى اگر چيزى نفعى هم در بر داشته باشد ولى ضررش بيشتر و بزرگتر باشد، لازم است كه براى پرهيز از آن ضرر، از نفعش هم چشم پوشى نمود و به خوبى نشان مى دهد كه در مقام تشريع، جهت تزاحم ملاحظه شده و پس از ارزيابى و سنجش ملاكات مختلف، ملاك اقوى مراعات، و از ملاك ضعيفتر صرف نظر گرديده است.از جمله چيزهايى كه ضرر معنوى دارد خوردن گوشت حيوانى است كه به نام
--------------------------------
1ـ مائده/ 90.
2ـ بقره/ 219.

خدا ذبح نشده باشد و بعضى از آيات، مؤمنين را از خوردن آن منع كرده، مى گويد:«وَلا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَاِنَّهُ لَفِسْقٌ.»(1)[از خوردن گوشت حيوانى كه به نام خدا ذبح نشده خوددارى كنيد كه آن فسق خواهد بود].ذبح حيوانات و گرفتن جان آنها به منظور استفاده از گوشتشان، نوعى تصرّف در مخلوقاتى است كه خدا به آن حيات و زندگى داده و ملك خدا هستند و حال كه شما حيات را از آنها مى گيريد بايد اين تصرّف و اين عمل به اذن خدا و به نام او انجام شود. اگر انسان آنقدر از خدا و قيامت غافل و نسبت به معنويّات بى توجّه باشد، كه حتى موقع كشتن و جان گرفتن از حيوان، توجّهى به خداى جان آفرين نكند، چنين كسى حقّ ندارد از آن ذبيحه تناول كند و اصولا، ذبيحه او پاك و پاكيزه و حلال نيست. بنابراين، منع از خوردن بعضى از مأكولات و حرمت آن، در حقيقت به لحاظ رعايت آن جنبه معنوى خواهد بود.سرانجام دسته ديگرى از آيات دلالت دارند بر اين كه از خوردنيها و نوشيدنيها نبايد به شكلى استفاده شود كه زيان اجتماعى و مفاسدى براى جامعه را به دنبال بياورد و حقوق ديگران پايمال گردد. مثل آياتى كه دلالت بر حرمت گرفتن ربا و خوردن اموال مردم و بويژه خوردن مال يتيم دارند كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم.
مثل آيه:«وَلا تَأْكُلُوا اَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَتُدْلُوا بِها اِلىَ الْحُكّامِ لِتَأْكُلُوا فَريقاً مِنْ اَمْوالِ النّاسِ بِالإِثْمِ وَاَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.»(2)[و اموال خويش در ميان خود به ناحقّ مخوريد و (كار را به محاكم) و حكّام ناشايسته مكشانيد كه بخشى از اموال مردم را به ناروا بخوريد در حالى كه شما از آن آگاه باشيد].

--------------------------------
1ـ انعام/ 121.
2ـ بقره/ 188.

و مثل آيه:«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَأْكُلُوا اَمْوالَكُم بَيْنَكُم بِالْباطِلِ اِلاّ اَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراض.»(1)[اى آنان كه ايمان آورده ايد در ميان خود اموالتان را به ناحقّ مخوريد مگر آن كه به وسيله داد و ستد و با تراضى طرفين باشد].و مثل آيه:«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِبّوا اَضْعا فاً مُضاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»(2)[اى كسانى كه ايمان آورده ايد ربا مخوريد در حالى كه چند برابر اصل سرمايه است و از خدا بترسيد باشد كه رستگار شويد].و مثل آيه:«اِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ اَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً اِنَّما يَأْكُلُونَ فى بِطُونِهِم ناراً وَسَيَصْلَونَ سَعيراً.»(3)[آن كسانى كه به ظلم و ستم، اموال يتيمان خورند در حقيقت در شكم خود آتش فرو خورند و به زودى در آتش در آيند].البته در اينگونه آيات، منظور از «اكل» هر نوع تصرف اعمّ از خوردن، نوشيدن، پوشيدن، بخشيدن و... مى باشد ولى مسلّماً شامل خوردن حقيقى نيز مى شود كه در اين مقال، مورد بحث و برّرسى ما قرار دارد.

--------------------------------
1ـ نساء/ 29.
2ـ آل عمران/ 130.
3ـ نساء/ 10.