ابعاد و ويژگيهاى نفس
روانشناسان درباره خصوصيات نفس، ويژگيهاى ذاتى نفس، جنبه هاى غريزى وابعاد فكرى نفس بحثهاى زيادى كرده اند. آنان براى نفس گرايشهاى خاصى اثبات كردند كه در ابتدا غريزه اش ناميدند؛ ولى، بعد كه براى غريزه(1) تعريف خاصّى ذكر شد اين تعبير را تغيير دادند و بجاى آن از تعابير ديگرى مثل سائق(2) يا انگيزه و نظائر آندو در اشاره به گرايشهاى نامبرده استفاده كردند.آنان همانطور كه گفتيم: گرچه از اين گرايشات نفسانى سخن بميان آورده اند، اما تا آنجا كه ما اطلاع يافته و بررسى كرده ايم در هيچ مكتب روانشناسى، اين انگيزه هاى ذاتى و امور غريزى نفس درست بررسى نشده و نظريه كامل و شاملى درباره آنها ابراز نكرده اند. فى المثل بعضى گفته اند: انسان دو غريزه دارد و بعضى ديگر گفته اند: سه غريزه و بعضى هم تا دوازده غريزه و يا حتّى چهارده و هيجده و بالاتر را نيز برشمرده اند.«فرويد معتقد بود كه دو نيروى اساسى امّا ناهشيار وجود دارد كه عوامل انگيزش نيرومندى در تعيين رفتار هستند «غريزه هاى زندگى» كه در رفتار جنسى تجلّى مى كنند و «غريزه هاى مرگ» كه زمينه ساز اعمال پرخاشگرانه هستند(3)».«مكدوگال در كتابش بنام روانشناسى اجتماعى (1908) غرائز زير را عنوان كرده است اكتساب، سازندگى، كنجكاوى ،گريز، جمعگرائى، ستيزه جوئى، توليد مثل، نفرت، خوارى طلبى و ابراز وجود.بعدها مكدوگال فهرست خود را تا هيجده غريزه گسترش داد كه بعضى از آنها به نيازهاى خاصّ جسمانى مربوط بودند با اصلاح و تركيب اين غرائز وى سعى داشت تمام رفتار آدمى را تبيين كند(4)».
--------------------------------
1ـ غريزه يك نيروى زيستى فطرى است كه جاندار را از پيش آماده مى سازد كه تحت شرائط مناسب شيوه خاصى عمل كند.

2ـ سائق حالتى از برانگيختگى است كه تحت تأثير يك نياز زيستى بوجود مى آيد.

3ـ زمينه روانشناسى، ترجمه جمعى از مترجمين ايرانى، ج 1، ص 511.

4ـ زمينه روانشناسى، ج 1، ص 511 و 510.

اندكى بعد آشكار شد كه براى تبيين ظرائف رفتار آدمى بايد فرض كرد كه انبوه ديگرى از غرائز نيز وجود دارد. به اين ترتيب بود كه رفتارهائى مانند همچشمى، رازپوشى، فروتنى، پاكيزگى، تقليد، ستمگرى، خوش مشربى و حسادت به عنوان غرائز شناخته شدند در نهايت تقريباً همه رفتارى را كه به تصوّر مى آمد مى شد در رديف غرايز جاى داد(1)».بهرحال درباره اينكه گرايشهاى اصلى نفس چه چيزهائى هست هنوز نظر قاطعى ابراز نشده و آنچه را كه تاكنون گفته اند، به اعتراف خودشان در مرحله تئورى و فرضيه است و هنوز بمرحله قطعيّت و قانونيّت نرسيده است.بنابراين، ما از روانشناسى موجود به عنوان يك اصل قطعى نمى توانيم چيزى را دريافت كنيم كه انگيزه هاى اصلى انسان و استعدادها و مايه هاى فطريش را براى ما مشخّص سازد و زمينه ساز بحث هاى اخلاقى و اصول موضوعه علم اخلاق شود جز آنچه را كه در بالا گفتيم كه به عنوان تئورى مطرح كرده اند.
--------------------------------
1ـ زمينه روانشناسى، ج 1، ص 511.