مرز اخلاقى تجسّس و كنجكاوى
قرآن كريم در ارتباط با تحصيل علم بر نكته جالب و دقيق ديگرى نيز تكيه كرده است كه توجّه به آن براى ما مفيد خواهد بود.
علم گرچه ذاتاً از ارزش والايى برخوردار است، اما در ارزشيابى علم نبايد به ارزش ذاتى آن اكتفا كنيم و عوامل و ارزشهاى ديگر را مورد غفلت قرار دهيم. يكى از عواملى كه مى تواند ارزش علم را تحت تأثير قرار دهد و يا در بالا بردن يا پايين آوردن آن، ارزش چشمگيرى داشته باشد، متعلق آن؛ يعنى «معلوم» است. بعضى از اشيا بگونه اى هستند كه نه تنها بر درك آنها فايده اى مترتّب نمى شود؛ بلكه، علم به آنها براى انسان، زيان بار نيز خواهد بود؛ يعنى، ارزش منفى شىء معلوم در حدّى است كه قابل مقايسه با ارزش ذاتى علم نيست و نه تنها به كلّى ارزش مثبت علم را منتفى مى سازد، بلكه، در مجموع علم به چنين معلومى در زندگى براى انسان، شرّ و بد و زيانبار به شمار مى رود و كمترين زيانش اين است كه كار را بر انسان مشكل مى سازد.اين درست است كه انسان بر اساس حسّ حقيقت جويى و تجسّس مى خواهد همه چيز را بفهمد اما بايد توجّه داشت كه دانستن هر چيزى به نفع او تمام نمى شود، بلكه درك بعضى از مطالب، مضرّ است و سبب پشيمانى او خواهد شد.البته، ميل به دانستن مانند هر ميل ديگرى خود به خود حدّ ندارد و دايره وسيعى را شامل مى شود و انسان مايل است هر چيزى را بفهمد؛ اما راه فطرى هر ميل و از آن جمله ميل به دانستن، اين است كه با توجه به ساير ابعاد وجودى انسان و ساير ميلها و خواسته ها و گرايشاتى كه خداوند در نهاد انسان قرار داده است جهت صحيح خود را پيدا كند و به اصطلاح بايد بگوييم ميلها و خواسته هاى انسان در مسير فطرت يكديگر را تعديل مى كنند. عامل اين تعديل كه همه ميلها و گرايشات انسان را در بزرگراه كمال انسانى و به اصطلاح قرآنى در صراط مستقيم قرار خواهد داد، عبارت است از ميل به كمال انسانى، از آنجا كه انسان، ميل فطرى به كمال همه جانبه خود دارد بايد تلاشهاى علمى و همه تلاشهاى ديگر او نيز در همين مسير قرار گيرد.

حقيقت جويى يك گرايش فطرى و لذّت طلبى هم يك ميل فطرى است اما همانطور كه التذاذات ما بايد به گونه اى باشد كه به ساير ابعاد نفس، زياد نرساند و اگر بردن بعضى لذّتها، آلام و دردهاى بيشترى را به دنبال داشت يا انسان را از وصول به بعضى كمالات نفسانى و انسانى محروم كرد، ديگر نمى تواند مطلوب باشد، همچنين اگر كسب يك علم، مزاحم با كمالات ديگر انسانى شود، مانند علومى كه در شرع انور تحريم شده است ارزش چنين علمى در مجموع، منفى خواهد بود.فى المثل، انسان به حسب طبع اوّليه اش روح تجسّس و پرس و جو دارد و مايل است از محيط خصوصى زندگى و خلوت ديگران نيز آگاه شود؛ ولى، اين آگاهى نه تنها نفعى به انسان نمى رساند كه احياناً زيانهايى نيز به دنبال خود دارد و اگر اين كار در بين مردم رايج بشود مشكلاتى در زندگى اجتماعى به وجود خواهد آورد. پس علومى از اين دست كه از راه تجسّس از اسرار زندگى ديگران حاصل مى شود براى ما مفيد نيستند و حسّ كنجكاوى و حقيقت طلبى خويش را نسبت به آن بايد محدود كنيم.قرآن ما را از اين نوع كنجكاوى و تجسّس از اسرار ديگران باز مى دارد و آن را در زمره رذايل اخلاقى انسان به شمار آورده و مى گويد:«يا اَيُهَا الَّذينَ امَنُوا اِجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِ اِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً.»(1)[اى كسانى كه ايمان آورده ايد از بسيارى از گمانها برحذر باشيد كه بعضى از گمانها گناه است و (در اسرار و محيط خصوصى زندگى ديگران كنجكاوى نكنيد و پشت سر يكديگر حرف نزنيد].آرى در آيه فوق اينگونه كنجكاوى در خصوصيّات زندگى ديگران را در كنار غيبت و بدگمانى، از رذايل اخلاقى به شمار آورده است و هر چند كه كنجكاوى و حقيقت طلبى ذاتاً ارزشمند است ولى در اينگونه موارد نه تنها ارزش مثبت خود را از دست مى دهد؛ بلكه به دليل مفاسدى كه در چنين مواردى به ظهور خواهد پيوست از ارزش منفى نيز برخوردار خواهد بود و مورد نهى و تحريم الهى قرار گرفته است.نمونه دوّمى كه قرآن كريم روى آن تكيه كرده و آن نيز الطاف تعليمات قرآن خواهد بود و نوع ديگرى محدوديّت براى حسّ كنجكاوى شمرده مى شود در اين آيه آمده است كه مى فرمايد:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَاِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزِّلُ القُرآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْها وَاللّهُ غَفُورٌ حَليمٌ قَدْ سَأَلَها قَومٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ اَصْبَحُوا بِها كافِرينَ.»(2)[اى كسانى كه ايمان آورده ايد از چيزهايى كه هرگاه برايتان آشكار شود شما را ناراحت و محزون خواهد كرد و (برايتان مشكل به بار مى آورد) پرس و جو نكنيد و هرگاه به هنگام نزول قرآن درباره آنها بپرسيد برايتان آشكار شود و خداوند بخشنده و بردبار است. اين چيزها را كسانى قبل از شما نيز سؤال كردند. (و پاسخ آن را شنيدند) و سپس نسبت به آن كافر گرديدند].


--------------------------------
1ـ حجرات/ 12.
2ـ مائده/ 101 و 102.

آرى اگر هنگامى كه قرآن نازل مى شود از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) بپرسيد او پاسخ شما را مى دهد؛ ولى، اين به نفع شما نيست. كسى كه قرآن را براى شما فرو فرستاده آگاه تر است كه چه چيزى را به شما تعليم دهد. پس سؤالى نكنيد كه اگر جوابش روشن بشود به زيان شما باشد.پرسش و سؤال، راه كسب علم و گرفتن اطلاعات است و از آنجا كه هر علمى مفيد نيست هر سؤالى نيز درست و به جا نمى تواند باشد و ارزش مثبت يا منفى هر علمى به سؤالات مربوط به آن نيز سرايت خواهد كرد و از اينجاست كه قرآن در مواردى امر مى كند به اينكه درباره آنچه را كه نمى دانيد بپرسيد. «فَسْئَلُوا اَهلَ الذِّكْرِ إنْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ.»(1)[پس سؤال كنيد از اهل ذكر اگر نمى دانيد.] و در مواردى از پرس و جو ما را منع مى كند كنجكاوى و پرس و جو درباره آنچه كه دانستنش حرام است و يا براى انسان مشكل مى آفريند و تكليف او را سنگين و طاقت فرسا مى كند تا جايى كه ممكن است منشأ كفر و الحاد او بشود. از اين رو در تعدادى از آيات به مؤمنين دستور مى دهد كه «لا تسئلوا عن اشياء(2)» يا «و لا تجسّسوا» كه در بالا به آنها اشاره كرديم.قرآن، داستان بنى اسرائيل را نقل مى كند كه با پرسشهاى بيجا و بى مورد خود از موسى، كار را بر خود مشكل مى ساختند و اين كمترين زيانى است كه بر اين سؤالهاى بنى اسرائيلى بار مى شود. بنابراين، حدّ و مرز كنجكاوى و پرس و جوى خود را بايد رعايت كنيم تا درگير نتايج سوء آن نشويم.

--------------------------------

1ـ نحل/ 43.
2ـ مائده/ 101.