فطرت و درك حقيقت
از زاويه ديگر فطرت حقيقت جويى انسان، از آنجا كه به دنبال دركواقعيّت است، در مقام كسب علم آموزش علمى را اقتضا مى كند كه بهروشنى واقعيّت حقيقى را به وى نشان دهد. مقتضاى فطرت حقيقت جويىانسان اين نيست كه صرفاً، يك اعتقادى را پيدا كند. آنچه كه فطرت انسانىو ميل حقيقت جويى وى را سيراب مى كند عبارت است از كسب علم مطابق با واقع، و رسيدن به مرحله يقين و دورشدن از جهل و شك و گمان. اكتفاكردنبه ظنّ و گمان و وهم، انحرافى از مسير فطرت حقيقت جويى انسان خواهد بود. بنابراين، اگر با علم حضورى قادر به مشاهده حقايق نيست، حدّاقلّ، از طريقعلم حصولى قطعى بايد به حقايق دست يافت. پس از نظر اخلاقى تلاش براى كسب علم يقينى و كشف درست واقعيّتها لازم است و اكتفا به چيزى كمتر از آنبا وجود امكان معرفت يقينى داراى ارزش منفى خواهد بود و اگر در مرحله سابقبر اين، غفلت و بى توجّهى به خويش داراى ارزش منفى بود در اين مرحله باقى ماندن در شكّ و ترديد و يا اكتفاكردن به ظنّ و گمان و وهم و ماندن دراعتقادات نادرست و جهل مركّب امورى نكوهيده هستند و از ارزش منفى اخلاقى برخوردار خواهند بود.