3ـ تزاحم انگيزه ها
همه خواست هاى مختلفى كه انسان دارد يك جا براى وى حاصل نمى شود؛ به دليل محدوديّت خاصّى كه از ويژگيهاى زندگى مادّى است و انسان ناگزير است، در بين اين منابع محدود و غير قابل جمع، يكى را انتخاب كند.اكنون، اين پرسش مطرح مى شود كه انتخاب انسان، از ميان خواسته هاى مختلف و متعارض بر چه اساسى انجام مى گيرد؟ در پاسخ مى توان گفت: گاهى انسان به طور طبيعى، يك چيز را، از ميان چيزهاى مختلفى كه مطلوب او است، انتخاب مى كند به اين علّت كه نسبت به آن انگيزه قوى ترى دارد و طبيعى است كه، وقتى چند انگيزه و عوامل محرّك تزاحم پيدا كنند هر يك از انگيزه ها قوى تر باشد مؤثّر واقع مى شود. دقيقاً، مثل نيروهاى طبيعى و فيزيكى متعارض؛ يعنى، مثلا، اگر نيروئى از سمت راست بر جسمى فشار وارد كند براى اينكه به طرف سمت چپ و نيروى ديگرى از سمت چپ بر همان جسم فشار وارد كند به طرف راست حركت كند، در اين صورت، اگر دو نيروى نامبرده مساوى باشند، هر يك به وسيله ديگرى خنثى مى شود و نتيجه اين مى شود كه جسم بر جاى خود بماند و به هيچ سوئى حركت نكند؛ ولى، اگر يكى از اين دو نيرو قوى تر از ديگرى باشد در اين كشمكش، نيروى معارض خود را از پيش پاى خود برمى دارد و تأثير خود را بر جسم نامبرده وارد خواهد كرد و جسم را به طرف مقابل حركت خواهد داد.در فعّاليّت هاى انسان نيز كه آثار خواست ها و انگيزه هاى روحى و روانى انسان هستند؛ دقيقاً، و نظير كشمكش نامبرده در بين نيروهاى طبيعى وجود دارد. هنگامى كه خواست هاى مختلف و متزاحم روياروى هم قرار مى گيرند، هر يك از آنها كه از انگيزه هاى ديگر قوى تر باشد مؤثّر واقع مى شود. انسان پيوسته در مسائل زندگى در سر دو راهيها و چند راهيها قرار دارد و ناگزير از آنست كه راهى را انتخاب كند تا بتواند به حركت و تلاش دست بزند. اين انتخاب همانطور كه در بالا گفتيم: گاهى به وسيله يك عامل طبيعى انجام مى گيرد و انگيزه قوى تر خود به خود پيشى مى گيرد و تأثير مى گذارد. امّا عامل گزينش انسان در نيروى طبيعى خلاصه نمى شود؛ بلكه، يك عامل انسانى تر هم وجود دارد كه در بين انگيزه هاى متعارض راه گزينش را به روى انسان باز مى كند و عامل حركت و تلاش وى خواهد شد و آن عبارتست از عامل شناخت و ارزش يابى انگيزه ها و تشخيص آنكه از ميان آنها ارزشمندتر، بهتر و باقى تر است. اين شناخت و ارزيابى توان گزينش و انتخاب عمل ارزشمندتر و مفيدتر را به انسان خواهد داد و در اينصورت، پاى ارزش هاى اخلاقى به ميان كشيده مى شود.

در تبيين عامل شناخت براى گزينش حدّ و حدود كمّى و كيفى انگيزه ها و رعايت اعتدال بايد به اين نكته توجّه كنيم كه سير انسان بايد به سوى يك هدف مشخّص و ارزنده باشد و ناگزير اقتضاى اين را دارد كه در اشباع انگيزه ها حدّ و حدود و كميّت و كيفيّت خاصى را رعايت كند بگونه اى كه وى را به آن هدف ارزنده، نزديك كند.و در همينجاست كه اوّلا، پاى شناخت به ميان مى آيد زيرا، لازمست آن هدف ارزنده و اقتضاءاتش را بشناسيم و حدّ و حدود و كميّت و كيفيّت لازم و مفيد را تشخيص دهيم تا بتوانيم آگاهانه گزينش كنيم.و ثانياً پاى اخلاق و ارزشهاى اخلاقى به ميان مى آيد چراكه رعايت اين حدود و اندازه ها از نظر كمّى و يا صفات و خصوصيات از نظر كيفى در اختيار ماست و درصورتيكه رعايت كنيم كار، داراى ارزش مثبت واگرنه داراى ارزش منفى خواهد بود. بنابراين مى توان گفت كه در ميان آن هدف نهائى ارزشمند و انگيزه ها و اهداف پايينتر نيز نوعى تزاحم و تعارض وجود دارد ولى، رسيدن به آن هدف نهائى ارزشمند، تعيين كننده كميّت و كيفيّت و جهت اشباع و ارضاء ساير خواستها و تمايلات است.