2ـ تأثير انگيزه ها در ارزش اخلاقى
انگيزه هاى موجود در نفس انسان در ارزش دادن به افعالى كه بر اساس آن انگيزه ها به وجود آمده اند، اعمّ از اينكه ارزش مثبت باشد يا منفى، نقش چشمگيرى دارند و اين از آن ويژگيهاى رفتار انسان است كه بخصوص در اخلاق بايد مورد توجّه قرار گيرد؛ از اين رو، اختلاف ارزش افعال و رفتار انسانى، تا حدّ زيادى، به اختلاف انگيزه وى در انجام آن كار بستگى دارد. بنابراين، هنگاميكه كارى را مى خواهيم، از نظر اخلاقى، ارزيابى كنيم حتماً، لازم است، انگيزه اصلى و منشأ و ريشه آنرا در نفس انسان پيدا كنيم.
نقش انگيزه، در دادن ارزش اخلاقى به كار، بويژه، در كارهاى عبادى چشمگيرتر و آشكارتر خواهد بود. كارهاى عبادى را كه انسان انجام مى دهد، اگر به انگيزه كسب جاه و مقام و محبوبيّت و آبرو در نزد مردم باشد، ارزش و اثر اخلاقى خود رااز دست مى دهد. در جامعه اى كه اهل عبادت محترم هستند و انسان تحت تأثير چنين جوّى عبادت و خداپرستى رياكارانه اى انجام مى دهد، اين گونه عبادت انسان، در واقع، عبادت و خداپرستى نيست؛ بلكه، كارى است كه شكل عبادت و صورت خداپرستى دارد و نه تنها انسان را به خدا نزديك نمى كند؛ بلكه، موجب دورى وى از خدا و رحمت خدا خواهد شد.عبادت و پرستش خدا، كه انسان را مقرّب درگاه خدا مى كند، كارى است كه كاملا خالص باشد و صرفاً، با انگيزه تقرّب به خدا و به اصطلاح، با قصد قربت انجام گيرد و تنها در اين صورت است كه اثر متوقع را دارد و از ارزش اخلاقى برخوردار است.كسى كه به انگيزه داشتن زندگى مرفّه، احترام و محبوبيّت در نزد مردم و مقدّس و با تقوا جلوه دادن خود به عبادت مى پردازند و بخاطر اين كار انتظار دست بوسى دارد او در واقع، عبادت را وسيله قرار داده است براى رسيدن به اين خواسته ها و اين كار او به جاى خداپرستى، نوعى خودپرستى است كه به هيچ وجه آثار عبادت و پرستش بر آن بار نمى شود و از ارزش مثبت اخلاقى برخوردار نخواهد بود.

از سخنان فوق به اين نتيجه مى رسيم كه ريشه يابى انگيزه ها در ارزيابى افعال اخلاقى بسيار مهمّ است و در روايات و آيات هم بر اين رابطه تأكيد فراوان شده تا آنجا كه، اعمال به عنوان ثمره و ميوه نيّت ها و نيّت ها به عنوان اساس و ريشه هاى اعمال معرّفى شده اند و چون ما قبلا نيز در اين زمينه بحث كرده ايم در اينجا به همين اشاره بسنده مى كنيم و خواننده را به بحث هاى گذشته اى كه درباره نيّت داشته ايم ارجاع مى دهيم.البتّه براى تكميل بحث مربوط به رابطه انگيزه باارزش اخلاقى لازمست در اينجا بيك نكته ديگر نيز اشاره اى داشته باشيم كه صرف وجود اين خواستها و انگيزه ها در كمون نفس انسانى ملاك و معيار و موضوع ارزش اخلاقى، نمى تواند باشد وهيچكس را نمى توان مذمّت كرد كه مثلا چرا ميل جنسى دارى و يا چرا انگيزه قدرت و قدرت طلبى در نفس تو وجود دارد و ... چنانكه، هيچكس را هم نمى توان بخاطر داشتن ميلها و انگيزه ها ستايش كرد. انگيزه ها و تمايلات موجود در نفس انسان فطرى و خدادادى هستند و از آنجا كه، قبلا هم توضيح داده ايم، متعلق ارزش اخلاقى فعل اختيارى انسان است اين انگيزه هاى فطرى كه جبراً و تكويناً در نهاد انسان جايگزين شده اند و از دائره اختيار وى بيرون هستند نمى توانند متعلّق ارزش اخلاقى باشند نه ارزش مثبت و نه ارزش منفى.

البتّه، در ترتيب اثردادن به اين تمايلات و انگيزه ها، در جهت دهى و هدايت آنها، در رعايت اندازه و تعديل آنها و يا در افراط و تفريط در ارضاء آنها ارزش اخلاقى مثبت يا منفى مطرح خواهد بود؛ چراكه، اينها امورى اختيارى هستند و به مرحله ظهور اين انگيزه ها و تمايلات در حركتها و تلاشها و اعمال انسانى مربوط مى شوند.نتيجه اى كه مى گيريم اينست كه انگيزه ها و تمايلات هر چند از آنجا كه در رسيدن انسان به كمال لائق خود مفيد هستند، از نظر فلسفى خوب و خيرند و از اين ديدگاه در واقع، همه چيز خير است «اَلَّذى اَحْسَنَ كُلَ شَىء خَلْقَهُ» كه خدا هر چه را كه آفريده خوب آفريده است چون فطرى و تكوينى و از دائره اختيار بيرونند در عين حال، فاقد ارزش اخلاقى هستند. و اين حكم در همه موارد اعمّ از غرائز، جمال دوستى، عواطف احساسات و انفعالات صادق است چراكه وجود آنها در نفس انسان امرى است جبرى، تكوينى، فطرى و خدادادى و اختيار انسان را در آن هيچ نقشى نيست تا مشمول ارزش، مثبت يا منفى اخلاقى قرار گيرند كه منحصر به افعال اختيارى انسان خواهد بود. بنابراين، مورد مدح و ذمّ قرار نمى گيرند و نمى توان گفت خوب يا بد هستند.البتّه، از آنجا كه انسان قادر است آنها را تقويت يا تضعيف كند به آنها جهت دهد به مقتضاى آنها عمل كند و يا عمل نكند و رهايش سازد از افراط و تفريط بكاهد و به تعديل آنها بپردازد گرچه نسبت به اصل وجود مايه فطرى آنها در نفس هيچگونه قدرتى در ايجاد يا اعدام آنها ندارد بلحاظ آنچه كه مقدور اوست داخل در محدوده اختيار وى مى شوند و در نتيجه در قلمرو اخلاق و ارزشهاى اخلاقى قرار مى گيرند و شخص، مورد مدح و ذمّ قرار خواهد گرفت و اگر امر و نهى هم وجود داشته باشد در همين محدوده اختيار انسان خواهد بود.