ب كمال خواهى در جلوه هاى مختلف
دومين «غريزه اصلى» انسان كمال خواهى است. البتّه، «حبّ كمال» توأم با «حبّ بقاء» است؛ چراكه، هيچ تكاملى بدون بقاء ممكن نيست و فرض كمال در جائى است كه انسان باقى بماند. بنابراين، تفاوت اين دو در اينست كه تكامل بدون بقاء ممكن نيست امّا بقاء اعمّ است و امكان دارد كه همراه تكامل نباشد. پس در كمال خواهى، انسان بدنبال نوعى افزايش كمّى يا كيفى و يا شكوفائى است و بدنبال آنست كه چيزهائى را بدست آورد و بهره وجوديش بيشتر شود. و اين چيزى است جداى از بقاء و استمرار اصل زندگى.كمال خواهى انسان دو شعبه عمده دارد و در دو ميل نيرومند بروز مى كند و شكوفا مى شود: قدرت طلبى و حقيقت جوئى.