پيوند هميشگى ابعاد نفس
از مقام بساطت نفس كه مى گذريم و به مقام تفصيل و كثرت شؤون نفسمى رسيم، نخستين حقيقتى كه طرح مى شود ابعاد سه گانه نفس؛ يعنى، علم و قدرت و محبّت يا حبّ نفس است كه به بيان آنها پرداختيم و اكنون، پس از روشن شدن ابعاد نفس نوبت آن رسيده است تا به طرح اين حقيقت همّت گماريم كه ابعاد نامبرده نفس؛ يعنى، علم و محبّت و قدرت براى هميشه ارتباطى ناگسستنى و پيوندهائى پيچيده و درهم تأثير و تأثّرى عميق دارند.از انگيزه ها آغاز مى كنيم كه مى توان آنها را به يك لحاظ در زمره شعب و فروع و شاخه هاى حبّ نفس و خود دوستى كه يكى از ابعاد سه گانه نفس بود به شمار آورد گرچه بلحاظ ديگر همانطور كه حبّ نفس از دو بعد ديگر نفس يعنى علم و قدرت جدا نبود مى توان گفت: انگيزه هاى فرعى آن نيز گرچه مجالى و مظاهر و فروع حبّ نفس هستند؛ ولى، با آن دو بعد ديگر؛ يعنى، علم و قدرت نيز ارتباط قوى دارند؛ چراكه، انگيزه هاى انسانى، كششها و جاذبه هائى هستند امّا نه همانند كششها و جاذبه هاى مغناطيسى كور و تاريك؛ بلكه، جاذبه هاى و كششهائى كه كم و بيش با ادراك و آگاهى در هم آميخته اند و پيوسته به چيزهائى تعلّق مى گيرند كه بنحوى هر چند ضعيف براى انسان شناخته شده باشد حال خواه بنحو ادراك فطرى يا اكتسابى و خواه بنحو ادراك اجمالى و يا تفصيلى و ... بهرحال اين علم و آگاهى و ادراك است كه به انگيزه ها و تمايلات فطرى جهت مى دهد و موجب خيزش و بيدارى و رشد و بارورى و شكوفائى آنها خواهد شد.چنانكه، از سوى ديگر اين انگيزه هاى اصلى و فرعى در واقع كانالهاى حركتها، تلاشها و كوششهاى انسان هستند كه بنوبه خود مظاهر و مجالى بُعد نفسانى قدرت خواهند بود.بنابراين، در واقع مى توان گفت: كه اين اتّصال و ارتباط و پيوند بين علم و قدرت و محبّت در نفس انسان تا به آخر و در همه فروع و شاخه ها و شعبه ها بنحوى وجود دارد ؛ هر چند، اينهم ممكن است كه در هر زمينه اى يكى از اين سه بعد ظهور و تجلّى بيشترى داشته باشد نسبت به دو بعد ديگر.


بنابراين، بخوبى روشن است كه دو بعد نفسانى علم و قدرت، نسبت به سوّمين بعد نفس؛ يعنى، حبّ نفس: در تجلّى و ظهور آن در جهت دهى و هدايت آن در خيزش و بيدارى آن در رشد و شكوفائى آن در تكثير فروع و شاخ و برگهاى آن چه تأثير چشمگيرى دارند، تا آنجا كه بدون علم و قدرت، هيچگاه، حبّ نفس نمى توانست برخوردار باشد از اين رشد و شكوفائى و بارورى عظيم كه با يك نظر دقيق مى توان گفت: در يك جمله تمام تلاشها و فعاليتها و حركتهاى انسانى در طول عمر خود از هر نوع كه باشد مادّى و معنوى، دنيوى و اخروى، فردى و اجتماعى همه و همه آثار و مظاهر تمايلات متنوّع و پيچيده انسان هستند و نهايتاً، در اساس و ريشه خود به «حبّ نفس» برمى گردند.ولى، دقيقاً، مى توان گفت: اين تأثير و تأثّر نسبت به ابعاد ديگر نفس؛ يعنى، بعد علم و قدرت نيز وجود دارد و هر يك از اين دو نيز در رشد و شكوفائى و تفصيل و فروع خود متأثّر از دو بعد ديگر نفس خواهند بود.نفس در مقام اجمال عين علم به نفس است امّا بتفصيل كه مى آيد علوم مختلف حضورى و حصولى تحقق پيدا مى كنند علم به قوا علم به افعال و انفعالات و سرانجام، همه علومى كه به اشياء خارجى پيدا مى كنيم در درون خود نفس تحقّق پيدا مى كنند. علم در نفس از آن نقطه اجمال جوانه مى زند، مى رويد و رشد مى كند. و سرانجام، بصورت يك درخت كهن و قوى شاخ و برگ و فروع آن روز بروز زياد مى شود تا آنجا كه فضاى بزرگى را پر كند و بر همه چيز و همه جا سايه افكند. و اين يك حقيقت آشكار و روشن است كه با ملاحظه كمى مى توان بدان دست يافت.آنچه را كه ما مى خواهيم در اينجا بگوئيم همانست كه درباره حبّ نفس هم گفتيم كه دو بُعد ديگر در اين رشد و شكوفائى تأثير عظيم دارند به اين معنى كه قدرت و حبّ نفس دو عامل نيرومند در تفصيل علم بنفس هستند و باعث رشد و شكوفائى و بالندگى و تكثير فروع و شاخ و برگهاى آن مى شوند، چنانكه با تأثّر از آن نيز روز به روز قدرت انسان افزايش مى يابد و تمايلات پيچيده ترى در انسان نمود و ظهور پيدا خواهد كرد.و تمام آنچه را كه درباره حبّ نفس و علم گفتيم: در مورد قدرت نيز دقيقاً صدق مى كند. قدرت نيز در انسان روز به روز به رشد و شكوفائى بيشترى مى رسد و هر روزى كه بر انسان مى گذرد توان انجام كارهائى را پيدا مى كند كه قبلا نمى توانست انجام دهد. قدرت تخريب و تعمير و ويران نمودن و آبادكردن و خلق و ابداع و آفرينش و ابتكار و اختراع و اكتشاف او همچنان سير صعودى دارد، اما چه كسى مى تواند تأثير علم و حبّ نفس را در اين تحوّل عظيم قدرت انسان و تفصيل عجيب آن از نقطه اجمالى كه داشت انكار كند.