غم و شادى
هنگامى كه انسان مطلوبى دارد كه ممكن است مربوط به هر يك از ابعاد قبلى انسان باشد اگر مطلوبش تحقّق پيدا كرد، حالتى به او دست مى دهد به نام «شادى»، و «سرور» و هرگاه، مطلوب او تحقّق نيافت و يا مطلوبى كه داشت از دستش رفت، حالت ديگرى به وى دست خواهد داد به نام «غم» و «اندوه».به همين جهت، انفعالات نفسانى، اختصاص به يكى از ابعاد وجودى انسان ندارد؛ بلكه، هر يك از خواسته هاى قبلى را در نظر بگيريم به هر يك از ابعاد انسان كه مربوط باشد دستيابى به آن يا فقدانش، زمينه پيدايش شادى و غم در روح انسان را فراهم مى كند.فى المثل: انسان به زندگى و سلامتى خودش علاقه دارد، حال، اگر كسى احساس كند زندگى و سلامتى خود را از دست مى دهد، محزون و غمگين مى شود و بر عكس، كسى كه بيمار است يا تهديد به مرگ مى شود، حال اگر سلامتى خويش را باز يابد و يا متوجّه رفع خطر شود «مسرور» و «شادمان» مى شود.نيز انسان «قدرت» را دوست مى دارد. حال اگر كسى احساس كند قدرت از دستش مى رود و عاجز و ناتوان خواهد شد، اندوهگين مى شود و برعكس، اگر كسى قدرتى كه نداشته است به دست آورد «شادمان» خواهد شد.همچنين، انسانى كه به «مال» و «فرزند» علاقه دارد با از دست داده آنها «محزون» و از دستيابى به آنها «شاد» مى شود.نمونه هاى نامبرده گواه روشنى است بر آنچه قبل از اين ادّعا كرديم كه انفعالات روانى مانند «غم و شادى»، گستره وسيعترى دارد و شامل همه ابعاد و گرايشهاى انسانى مى شود و از همه آنها اثر مى پذيرد.