جنبه هاى ارزشى عواطف
اكنون، با توجّه به اين كه گفتيم: تقويت و تضعيف عواطف فطرى، اختيارى است و پدر، مادر، آموزگار و خود انسان مى توانند در جهت دهى، تقويت، تضعيف و خيزش آنها نقش مؤثّر داشته باشند و آنها را به دلخواه خود و بر اساس اصول صحيح، تربيت كنند و در رشد يا سركوب عواطف تأثير بگذارند.از اينجاست كه عواطف نيز هرچند در اصل، فطرى و غير اختيارى هستند با توجّه به اين ابعاد اختيارى، در دايره اخلاق و امور ارزشى قرار مى گيرند و شايسته است كه از اين زاويه نيز آنها را مورد بحث و بررسى قرار دهيم.با توجّه به آنچه كه گفتيم، اكنون سؤال اين است كه از ديدگاه اسلام، انسان در ارتباط با عواطف خود، فرزندان يا دانش آموزان خود چه وظيفه اى دارد؟در پاسخ بايد گفت: قاعده كلّى كه ما تاكنون دنبال كرده ايم اين بوده كه ارزيابى رفتار و صفات انسان ملاكهايى دارد كه مورد تزاحم واقع مى شود. اگر ارضا يا تقويت يك ميل، هيچ تأثيرى بر ساير ابعاد وجودى انسان نداشته باشد، در اين صورت، نه ارزش مثبت دارد و نه منفى، بلكه، يك امر طبيعى است.در اينجا بويژه مى توان گفت: تقويت عواطف، خود، به اجمال، مرتبه اى از ارزش را دارد، هرچند كه از ديدگاه اسلام كافى و در حدّ نصاب نباشد. ما در «فلسفه اخلاق» به اين نتيجه رسيديم كه ارزش، حدّ نصابى دارد كه اسلام كمتر از آن را به حساب ارزش اصلى نمى گذارد. نصاب ارزش اسلامى كار، آن است كه انگيزه انسان در انجام آن الهى باشد؛ ولى، يك مرتبه پايين تر از آن هم هست كه انسان را آماده مى كند تا كارهاى خود را با چنين انگيزه اى بتواند انجام دهد و كارهاى خود را به حدّ نصاب ارزش برساند.

بنابراين، آن كارهايى كه از حدّ نصاب ارزش برخوردارند، فاعل خود را به سعادت اخروى مى رسانند و آن كارهايى كه از ارزش كمتر برخوردارند، ما را براى رساندن ارزش كارها به حدّ نصاب خود آماده مى كنند.مثلا، سخاوت از چنين ارزشى برخوردار است و به خودى خود، انسان را وارد بهشت نمى كند؛ ولى، عذاب شخص سخاوتمند را كم مى كند. چون شرط ورود در بهشت، ايمان به خداست. اخلاق و رفتارى كه سرچشمه اش ايمان به خدا باشد، سعادت را در بهشت براى انسان فراهم مى كند.«عواطف» نيز، كه در اينجا مورد بحث ماست، همانند سخاوت، ارزشى كمتر از حدّ نصاب را، خود به خود، دارا هستند مثلا: وقتى نظر شخص به حيوان مجروح و گرسنه اى مى افتد، دلش بسوزد و در فكر آب، نان، غذا و معالجه او برآيد: اگر اين كار را از روى ايمان و براى خدا انجام دهد حدّ نصاب ارزش را دارد اما اگر ايمان هم نداشته باشد، باز هم كار او، نوعى ارزش و مطلوبيّت را دارد و چه بسا همين خصلت انسان را به خدا نزديك كند و به ايمان آوردن موفّق سازد.در آيات و روايات، شواهد زيادى داريم بر اينكه حالت رأفت و رحمت، خود به خود، نزد خداى متعال مطلوب است. خداوند در قرآن، اصحاب حضرت عيسى(عليه السلام) را، به لحاظ رأفت و رحمتشان، تمجيد كرده، مى گويد:«وَجَعَلْنا فى قُلُوبِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفةً وَرَحْمَةً.»(1)[و در دلهاى آنان كه حضرت عيسى را پيروى كردند رأفت و رحمت قرار داديم].در روايات آمده است كه حتى ترحّم و رسيدگى به يك حيوان گرسنه و تشنه، ممكن است، موجب نجات انسان؛ و آزار يك حيوان، موجب عذاب او بشود.نقل است: عربى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) را ديد كه امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) را نزد مردم مى بوسيدند. از آنجا كه در بين اعراب مرسوم نبود و بوسيدن فرزند در پيش ديگران را سبك مى شمردند، عرب با تعجب گفت: معلوم مى شود به اين بچه ها خيلى علاقه داريد و ادامه داد من چند فرزند دارم كه هنوز هيچكدامشان را نبوسيده ام. حضرت فرمود از من دور شو كه مى ترسم عذابى بر تو نازل شود و من هم به عذاب تو بسوزم.

--------------------------------
1ـ حديد/ 27.

نداشتن عاطفه و رأفت، انسان را از كمالات انسانى، دور و برعكس، عطوفت و مهربانى، انسان را به كمال نزديك مى كند. نيز در روايات آمده است: كسى كه بچه اش را دوست بدارد، خدا به داشتن اين خصلت، به خود او هم ترحّم مى كند و از عذاب نجاتش مى دهد.برخى از مكتبهاى اخلاقى غرب، محبّت و رحمت را داراى ارزش مطلق و آن را اساس همه ارزشها مى دانند و بويژه، اخلاق پروتستان مسيحى بر اين مطلب تأكيد فراوان دارد. هرچند كه در عمل اينگونه نيستند؛ ولى، تبليغ فراوانى مى كنند كه انسان بايد همه را دوست بدارد.از ديدگاه اسلام، عواطف، داراى ارزش مطلق نيستند؛ بلكه، ارزش آنها بستگى به ملاكهاى ديگرى دارد. از آيات و روايات، استفاده مى شود كه عواطف بايد كنترل شود و در صورت تعارض با ارزشهاى ديگر نمى توان همه جا آنها را ترجيح داد؛ بلكه، لازم است با افراط عواطف مبارزه كرده، آنها را تحت راهنمايى و كنترل عقل قرار دهيم.خداوند در قرآن كريم در مورد اجراى حدّ بر مرد يا زن زناكار، به مسلمانان دستور مى دهد كه:«وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فى دينِ اللّهِ اِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِ.»(1)[و هرگز درباره آنان در دين خدا رأفت و ترحّم روا مداريد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد].البته، انسان از اين كه ببيند انسان ديگرى، اذيّت مى شود، آبرويش مى ريزد، ناراحت خواهد شد؛ تا جايى كه شايد از روى دلسوزى با اجراى حدّ الهى موافق نباشد و يا معتقد به نرمش بيشتر و سختگيرى كمترى باشد. مثل اين كه: حدّ در خلوت و دور از چشم مردم بر او جارى شود. ولى، بايد توجّه داشت كه در اينجا، دلسوزى و عاطفه انسان با يك مصلحت اقوى تزاحم دارد. در اينگونه موارد؛ رفتن
--------------------------------
1ـ نور/ 2.

به دنبال عواطف همانند آزاد گذاشتن غرايز و شهوات لجام گسيخته، جامعه را در منجلاب فساد و گناه غوطهور مى سازد؛ تا جايى كه ديگر جلوگيرى از آن امكان پذير نيست و نسل و ناموس و آبروى همه تهديد خواهد شد.در چنين مواردى با وجود مصلحت قوى تر، ديگر جايى براى اعمال عواطف نيست. از اين رو است كه خداوند مى فرمايد: هرگز درباره زناكاران ترحّم روا مداريد. اينجا جاى كنترل عواطف است.در آيات ديگرى، خداوند، ما را از دوستى و اظهار محبّت نسبت به دشمنان خود برحذر داشته و به برخورد و درشتى با آنها ترغيب مى كند كه در بخش اخلاق اجتماعى به تفصيل درباره آن بحث خواهد شد.خلاصه سخن آن كه: از آيات، روايات و سخنان فوق، نتيجه مى گيريم كه عواطف گرچه ذاتاً داراى نوعى ارزش هستند از اين رو، تا حدّى مى توانند بر توفيقات، بيفزايند و از عذاب و عقاب انسان بكاهند؛ ولى، اوّلا، ارزش آنها مطلق نيست؛ بلكه، ملاكهاى ديگرى اساس ارزش آنها خواهد بود و ثانياً، ارزش آنها در حدّ نصاب ارزش اسلامى اعمال و رفتار انسان نيست؛ تا بتوانند خود به خود، منشأ سعادت او شود.آخرين بُعدى كه در طرح پيشنهادى، براى روح انسان در نظر گرفته شد، بُعد احساسات و انفعالات است. اين بُعد، در عين آن كه سطحى تر از ديگر ابعاد وجود انسان است، از همه آنها نيز وسيعتر است. يعنى، از آنجا كه تحت تأثير ساير ابعاد وجودى انسان است و در ظاهر بدن، به صورت گرفتگى و انبساط چهره يا انزوا طلبى و معاشرت و يا دلسردى و فعّاليّت و مانند آنها، آثار و عوارض ظاهرى و چشمگير خود را نمايان مى سازد، ما آن را سطحى تر از ديگر ابعاد تلقّى مى كنيم.بنابر اين، انفعالات، حالاتى كم و بيش، محسوسند كه داراى ريشه هاى محسوس در اعماق نفس و روان انسان هستند و مى توان آنها را به تغييرات شاخ و
برگ درختان تشبيه كرد كه از تحوّلات ريشه ها سرچشمه مى گيرد.از سوى ديگر، چون انفعالات تحت تأثير هر يك از ابعاد روحى به وجود مى آيد و چنان نيست كه يك شاخه اى مجزّا از شاخه هاى ديگر باشد، مى توان گفت: گستره اين بُعد وسيعتر از ديگر ابعاد وجودى انسان است.احساسات و انفعالات، داراى شعبه ها و شاخه هاى گوناگون و آثار و ظواهر متنوّعى هستند كه در اينجا تعدادى از آنها را توضيح مى دهيم: