قرآن و عواطف طبيعى مثبت
در قرآن كريم از آياتى چند، مى توان رابطه عاطفى نامبرده را استشعار كرد از آن جمله، آيات مربوط به داستان مادر موسى(عليه السلام) است. هنگامى كه موسى متولّد شد، مادرش با الهام الهى، او را در صندوقى گذاشت و در رود نيل انداخت؛ ولى، آيات قرآن در دو مورد نشان مى دهد كه مادر، به شدت مضطرب و نگران حال موسى بود.در يك جا مى گويد:«وَاَصْبَحَ فُؤادُ اُمِّ مُوسى فارِغاً اِنْ كادَتْ لَتُبْدى بِه لَولا اَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها لِتَكُونَ مَنَ الْمُؤْمِنينَ وَقالَتْ لاُِخْتِه قُصّيهِ فَبَصُرَتْ بِه عَنْ جُنُب وَهُم لا يَشْعُرُونَ.»(1)[مادر موسى دلش تهى شد اگر دل او را محكم نمى كرديم تا ايمانش محفوظ ماند، نزديك بود (كه از شدت اضطراب و نگرانى) راز خود آشكار كند. و به خواهرش گفت: از پى او برو، خواهرش رفت و از كنارى او را ديد در حالى كه آنان متوجّه او نمى شدند].
در جاى ديگر مى گويد:«اِذْ تَمْشى اُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ اَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ اِلى اُمِّكَ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُها وَلا تَحْزَنَ.»(2)
[هنگامى كه خواهرت آمد و گفت: آيا شما را هدايت كنم به كسى كه او را نگهدارى كند، پس تو را به دامن مادرت برگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين مباشد].اين جمله، در وادى ايمن، در ضمن جملات ديگرى به موسى وحى شد و نظير همين جمله در سوره قصص هم با كمى تفاوت آمده است آيات، به خوبى گوياى عاطفه مادر و فرزندى است: از اضطراب و نگرانى موسى، و از غم از دست دادن او، و شادى و چشم روشنى از بازگشت او، وجود اين عاطفه مشهود است.به هر حال، عاطفه و علاقه مادر به فرزند، يك امر كاملا طبيعى است و ميان هر مادرى نسبت فرزندش هر چه كه باشد وجود دارد. البته، اين هم ممكن است كه بعضى از عوامل خارجى، اين عاطفه را ضعيف كند و يا از بين ببرد و در طول تاريخ، بوده اند كسانى كه فرزندان خود را كشته يا زنده به گور مى كردند؛ ولى، اينها انحراف از فطرت است كه تحت بعضى از شرايط محيطى، اجتماعى يا روانى پيدا مى شده است اما ميل طبيعى و فطرى هر مادر و پدرى اين است كه با بچه اش مأنوس باشد و او را دوست بدارد.
--------------------------------
1ـ قصص/ 10.
2ـ طه/ 40.

عاطفه پدر و فرزندى نيز از بعضى آيات قرآن استفاده مى شود. از آن جمله، قرآن در حكايت داستان نوح آورده است كه وقتى در زمان او طوفان شد و مردم در شُرُف هلاكت قرار گرفتند، حضرت نوح(عليه السلام) به فرزندش گفت:«يا بُنَىَّ ارْكَبْ مَعَنا وَلا تَكُنْ مَعَ الْكافِرينَ.»(1)[فرزندم بيا و با ما سوار كشتى شو و همراه با كافران مباش].اين دعوت كه نوح از فرزندش مى كند، غير از دعوتى است كه او تاكنون از مردم كرده بود. او ساليان دراز، بيش از نهصد سال، مردم را به دين، دعوت كرده بود؛ ولى، مردم با او مخافت و دشمنى كرده بودند تا آنجا كه نوح از آنان نااميد شده بود؛ ولى، اكنون كه فرزند را در حال غرق شدن مى بيند، با اين كه از دعوت مردم نااميد شده، عاطفه خاصّ پدر و فرزندى او را وامى دارد تا از فرزندش با اصرار بيشترى بخواهد از كفّار كناره گيرى كند و همراه مؤمنين سوار بر كشتى شود.بار ديگر، هنگامى كه فرزند را ديد در آب فرو مى رود، از خدا خواست نجاتش دهد.«وَنادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقاَلَ رَبِّ اِنَّ ابْنى مِنْ اَهْلى وَاِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَاَنْتَ اَحْكَمُ الْحاكِمينَ.»(2)[نوح پروردگار خويش را ندا داد و گفت: پروردگارا، فرزند من از خاندان من است و وعده تو حقّ است و تو بهترين حاكم استى].خدايا تو وعده كرده بودى اهل مرا رهايى بخشى و اين هم فرزند و اهل من است. خداوند، در پاسخ نوح فرمود:«اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ اَهْلِكَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح»(3) وعده اى كه داديم به اين فرزند مربوط نمى شود زيرا كه او فردى ناشايسته است.

--------------------------------
1ـ هود/ 42.
2ـ هود/ 45.
3ـ هود/ 46.

نوح در اين تعابير، توجّه ويژه خود را بيش از آنچه كه به نجات همه انسانها داشت، به نجات فرزند خويش ابراز مى دارد كه نشانه عاطفه خاص پدر و فرزندى است؛ يعنى عاطفه طبيعى كه پدر، منهاى هر خصوصيّت به فرزند خويش دارد.اين عاطفه متقابلا از سوى فرزند نيز نسبت به پدر خود وجود دارد و قرآن به اين رويه عاطفه نيز اشاره دارد. در داستان ابراهيم و سخنانى كه ميان او و پدر خوانده اش آزر ردّ و بدل گرديده آمده است كه آزر به او مى گويد: از من دور شو. ابراهيم در پاسخ وى مى گويد: «درود و سلام بر تو، به زودى، براى تو از خدا طلب مغفرت مى كنم و او خواهد پذيرفت.»(1) اين همان وعده اى است كه ابراهيم به وى داد و در قرآن نيز آمده است:«وَما كانَ اِسْتِغْفارُ اِبْراهيمَ لاَِبيهِ اِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها اِيّاهُ فَلَمّا تَبَيَّنَ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ.»(2) كه به همين وعده اشاره دارد.اين عاطفه فرزندى بود كه ابراهيم را واداشت تا در چنين وضعى كه پدر، او را از خود رانده است، به او درود مى فرستد دعا مى كند و از خداى متعال عفو و بخشش او را طلب مى كند.بى ترديد، ابراهيم ديگر بت پرستان را دعا نكرد و به آنان وعده استغفار نداد، اما نسبت به اين شخص كه يك رابطه خانوادگى با او داشت، اين وعده را داد و اين نشانه عنايت خاصى است كه به او داشت و اگر پدر حقيقى او مى بود، اين عاطفه، به طريق اولى و شديدتر و قوى تر، وجود مى داشت.
--------------------------------
1ـ مريم/ 41 تا 47.
2ـ توبه/ 114.