انگيزه هاى اصلى نفس


در مقام تفصيل، شاخه هائى از هرم سه بعدى نفس ظاهر مى شود كه با سه بعد نفسانى علم و قدرت و محبّت (حبّ نفس) پيوند درونى دارد؛ يعنى، اين سه بعد در داخل نفس با يكديگر ارتباطاتى دارند كه در مقام تفصيل منشأ ايجاد شاخه هاى فرعى و تكثير آنها مى شوند و ما در فصل گذشته اشاراتى به اين پيوند و ارتباط پيوسته و تكثير فروع و شاخه ها داشتيم.اكنون، برآنيم كه به تكثير اميال و انگيزه ها و تبيين كانال هاى اصلى و برخى از شاخ و برگهاى فرعى آن بپردازيم. شاخه هائى از اميال غرائز و سائقه ها كه هر چند تحت تأثير پيوند و ارتباط درونى ابعاد سه گانه نفس بوجود مى آيند و در نتيجه علم و قدرت در پديدآمدن آنها تأثير عميق و آشكار و غير قابل اغماض دارند، اما از جهت سنخيّت مى توان گفت: در اصل و اساس ريشه آنها حبّ نفس است و از فروع و شاخه هاى اين بعد از ابعاد نفسانى به شمار مى روند و بنوبه خود مبدء افعال گوناگون انسان مى شوند و او را به دست زدن به رفتارهاى گوناگون واميدارند.در نفس، كششهائى براى بدست آوردن چيزهائى كه فاقد آنها است وجود دارد كه بعضى از روانشناسان آنها را غريزه و بعضى ديگر آنها را سائقه ناميده و كسان ديگرى هم با نامهاى ديگر از آنها ياد كرده اند؛ يعنى، در واقع اصطلاح جا افتاده مسلّمى ندارد و هر يك از آنها را بكار ببريم و هر يك از نامهاى فوق را بر آنها اطلاق كنيم نيازمند توضيحى جداگانه خواهد بود. آنچه را كه اكنون مى خواهيم در اين زمينه مطرح سازيم اينست كه در اين رابطه مى توان گفت: ابتداء چند گرايش در نفس ايجاد مى شوند كه در واقع، شاخه ها و كانالهاى اصلى ظهور فعّاليّتهاى انسان هستند و مى شود آنها را غرائز اصلى تلقّى كرد. البتّه، بايد توجّه داشت كه منظور، از غرائز در اينجا آن اصطلاحى نيست كه در معنى تمايلات مشترك ميان انسان و حيوان و مربوط به بدن، بكار مى رود؛ بلكه، غرائز را در اينجا در مفهوم عامّ گرايش و تمايل و انگيزه بكار مى بريم. سپس بقيّه گرايشات و تمايلات انسان كه از نظر كمّى بسيار و از جهت كيفى پيچيده اند و منشأ اعمال و رفتارهاى متنوّع و پيچيده التذاذى، مصلحتى، عاطفى و فردى و اجتماعى و مادّى و معنوى انسان هستند، همگى از اين كانالهاى اصلى منشعب مى شوند و هر كدام از آنها بشكلى به اين ريشه ها باز مى گردند، به آنها بستگى دارند و از آنها تغذيه مى شوند.

روشنتر بگوئيم كه منظور ما از غرائز اصلى سه نوع گرايش است كه از نفس سرچشمه مى گيرند و همه تلاشهاى انسان توسط اين سه گرايش و با اين سه انگيزه انجام مى شود كه بنوبه خود همانطور كه گفتيم: اين سه كانال اصلى نيز مظاهر گوناگون خود دوستى و حبّ نفس خواهند بود.يكى از اين سه كانال «حبّ بقاء» است كه منشأ يك سلسله از تلاشهاى انسان مى باشد. اينكه انسان مى خواهد باقى باشد، حيات دائمى داشته باشد، ريشه اش همان حبّ ذات است همان حركت ذاتى نفس است كه در يك كانال ويژه جلوه مى كند.دوّمين كانال اصلى و غريزه اساسى «حبّ كمال» است؛ يعنى، صرفنظر از اينكه انسان مى خواهد باقى بماند و عمر طولانى داشته باشد نيز دوست مى دارد در اين جريان بقاء و گذران عمر روز به روز كاملتر شود و مسير حركتش مسير تكاملى باشد. اين كمال مورد علاقه انسان بر دو شعبه تقسيم مى شود و در دو كانال جداگانه از هم روان خواهد شد كه در عين جدائى و استقلال از يكديگر در واقع دو شاخه فرعى از «حبّ كمال» هستند. چون كمالات انسان در دو شاخه اصلى «تكامل علمى» و «تكامل قدرت» شكل مى گيرند. بنابراين، «حقيقت جوئى» و «قدرت طلبى» دو ميل هستند بمنزله دو شاخه اصلى ميل اساسى تر «كمال خواهى» انسان.سوّمين كانال اصلى و غريزه اساسى انسان «لذّت جوئى و «سعادت طلبى» اوست. انسان در كنار بقاء و كمال لذت را هم دوست مى دارد و مى خواهد هميشه شاد باشد و به خوشى زندگى خود را بگذراند.سه غريزه فوق در عين آنكه از يك ريشه، يعنى، «حبّ نفس» مى رويند بنوبه خود هر يكشان بمنزله اصل و تنه اى است كه شاخه ها و فروع متعدّد و گوناگون بر آن مى رويد و تحت تأثير عوامل مختلف ديگرى منشأ فعّاليّتهاى گوناگون مى شود.