مال و فرزند در قرآن
در قرآن، با تعابير مختلفى از مال ياد مى شود:
الف: در برخى آيات مال و فرزند را به عنوان زينت معرفى كرده است از جمله در يك مورد مى گويد:
«زُيِّنَ لِلْنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَالْبَنينَ وَالْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاَْنْعامِ وَالْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الحَيواةِ الدُّنْيا.»(1)[دوستى خواسته هائى چون زن و فرزندان و مقادير زياد طلا و نقره و اسبها و چارپايان و كشت و زرع براى مردم زينت داده شده اينها نعمتهاى زندگى دنيا هستند].آنچه در اين آيه نام برده شده مثل: «القناطير المقنطرة من الذّهب والفضّة» و «الخيل المسوّمة» و «الانعام والحرث»، همگى از مصاديق مالند و همه در نظر انسان، زينت داده شده، انسان را به سوى خود جذب مى كنند؛ براى آن كه از آنها بهره مند گردد.آرى اينها زينت زندگى دنيااند و ارزش مثبت يا منفى آنها، به نيّت انسان و انگيزه فراهم آوردن آنها بستگى دارد. اگر او حيات دنيا را براى عبادت انجام وظيفه و در نهايت براى تكامل خودش مى خواهد، اينگونه زندگى و متعلّقات آن ارزش مثبت اخلاقى دارد. برعكس، اگر زندگى دنيا و متعلّقات آن را هدف قرار دهد و آنچنان سرگرم آن شود كه وى را از اهداف بالاترى كه مى بايست به آن برسد، باز دارد، از جهت اخلاقى داراى ارزش منفى است. دل بستن به زندگى دنيا و زينت هاى آن، در اخلاق اسلامى، نه تنها مذموم، بلكه ريشه هر خطا و انحرافى شمرده شده است.در آيه ديگرى مى گويد:
--------------------------------
1ـ آل عمران/ 14.

«اَلْمالُ وَالْبَنُونَ زينَةُ الحَيوةِ الدُّنْيا»(1) و مال و فرزند را زينت و آرايش زندگى دنيا معرفى مى كند. و چنانكه بيان شد بايد ارزش آنها با مقايسه با ارزشهاى اصيل و اهداف والاتر و بهتر، ارزيابى شود.
ب) در بعضى از روايات، اموال و فرزندان، به عنوان نعمتهائى خداداد براى بشر معرفى شده اند كه اين به تنهايى دليل ارزش اخلاقى آنها نيست؛ ولى، از يك سو، نعمتى است كه زمينه سپاس و شكرگزارى انسان در برابر خدا را فراهم مى كند و از سوى ديگر، استفاده از آنها اگر به انگيزه تقويت براى عبادت و انجام وظيفه باشد، در اين صورت، داراى ارزش مثبت اخلاقى است. آياتى مانند آيه:«وَاَمْدَدْناكُمْ بِاَمْوال وَبَنينَ وَجَعَلْناكُمْ اَكْثَرَ نَفيراً.»(2)[شما را (در مقابل دشمن نيرومندتان بخت نصر) بوسيله اموال و فرزندان، كمك كرديم و تعدادتان را بيش از دشمن قرار داديم].و آيه:«اَمَدَّكُمْ بِأَنْعام وَبَنينَ.»(3)[شما را با چارپايان و فرزندان كمك نمود].در اين آيه چارپايان را ذكر كرده كه نوعى مال است.ج) در بعضى از آيات وعده مى دهد كه اگر فلان كار را بكنيد، داراى مال و فرزند بيشترى خواهيد شد. از اين وعده الهى، مى توان فهميد كه داشتن مال و فرزند و دوست داشتن آن دو، خود به خود، بد نيست.از جمله در يكى از اين آيات مى فرمايد:«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اِنَْهُ كانَ غَفّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَيُمْدِدْكُمْ بِاَمْوال وَبَنينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنّات وَيَجْعَلْ لَكُمْ اَنْهاراً.»(4)
--------------------------------
1ـ كهف/ 46.
2ـ اسراء/ 6.
3ـ شعرا/ 133.
4ـ نوح/ 10 تا 12.

[پس گفتم (اى مردم) از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد كه بسيار آمرزنده است تا باران از آسمان بر شما فرو فرستد و به وسيله اموال و فرزندان كمكتان كند و باغها و نهرها در اختيارتان قرار دهد].اگر مال و فرزند، ارزش منفى مى داشت، هيچگاه خداوند به مردم چنين وعده اى نمى داد، در آيه ديگرى مى خوانيم:«لَقَدْ رَضِىَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ اِذْيُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فى قُلُوبِهِمْ فَاَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَاَثابَهُم فَتْحَاً قَريبَاً وَمَغانِمَ كَثيرَةً تَأْخُذُونَها وَكانَ اللّهُ عَزيزاً حَكيماً وَعَدَكُمُ اللّهُ مَغانِمَ كَثيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ وَكَفَّ اَيْدِىَ النّاسِ عَنْكُمْ.»(1)[خداوند از مؤمنين، هنگامى كه با تو (اى پيامبر) در زير آن درخت بيعت كردند، خشنود شد. پس از آنچه در دل داشتند آگاه بود و آرامش بر (دل) ايشان فرو فرستاد و به پيروزى نزديك و غنيمتهاى فراوانى كه بگيرند پاداششان داد و خداوند عزيز و حكيم است خداوند به شما غنيمت زيادى كه بگيريد وعده داده بود پس در انجام آن شتاب كرد و دست مردم (دشمن) را از سر شما كوتاه كرد].با توجه به اين كه خداوند، در آيه نخست مى گويد: استغفار خدا كنيد تا شما را به مال و فرزند كمك كند، و در آيه دوّم مى گويد: چون با پيامبر بيعت و در جنگ شركت مى كنند، خداوند غنيمت فراوان نصيبشان مى كند، اين خود گواه بر اين است كه، مال و فرزند ارزش منفى ندارد. وگرنه خداوند با چنين تعبيرى آنها را وعده نمى داد و اين چنين مردم را تشويق نمى كرد كه استغفار كنيد يا به جهاد برويد؛ تا مال و فرزند و غنيمت نصيبتان شود.البته، اگر كسى، تنها به خاطر گرفتن غنيمت در جهاد شركت كند و جان خود را به مخاطره بيندازد، خيلى دون همّتى كرده و در واقع، چنين عملى غير عاقلانه
--------------------------------
1ـ فتح/ 18 تا 20.

است. بنابراين خداوند آن را به عنوان انگيزه اصلى جنگ نمى پسندد؛ بلكه، او از اين عامل، فقط براى تقويت انگيزه اصلى مؤمنين براى شركت در جهاد استفاده كرده، وعده غنيمت مى دهد تا آنان كه به سوى جبهه و براى مقابله با دشمن براى خدا حركت مى كنند، سريع تر و با انگيزه اى قوى تر اقدام به اين كار كنند.بديهى است كه مؤمنين قوىّ الايمان هم غنيمت جنگى را دوست مى داشتند؛ زيرا، با دستيابى به آن، بر قدرت و شوكت اسلام مى افزودند و با كمك آنها بر مشركين پيروز مى شدند.
د) در تعدادى از آيات آمده است كه بعضى از انبيا(عليهم السلام) از خداوند در خواست فرزند كردند و يا پس از آن كه خدا به آنان فرزند داد خيلى خوشحال شدند. از اين طرز برخورد انبيا كه اسوه و مقتداى ديگران هستند و رفتار و گفتارشان حجّت و پيام الهى است، معلوم مى شود كه اجمالا، فرزند، مطلوبتر و ارزشمند است.يكى از انبياى نامبرده، حضرت زكريا(عليه السلام) است كه در سه تا از سوره هاى قرآن كريم داستان زندگى او آمده است. در سوره آل عمران فرمايد: [زكريا كه عهده دار رسيدگى به وضع تربيت مريم شد، هرگاه كه به صومعه مى رفت تا از حال او باخبر شود و به وضع او رسيدگى كند، در نزد او، رزقى مى ديد كه موجب شگفتى او مى شد. سرانجام، از او پرسيد: اى مريم! اين روزى از كجا براى تو مى رسد؟ مريم گفت: از جانب خداوند كه خداوند هر كه را خواهد بى حساب روزى دهد. در اينجا بود كه زكريا پروردگارش را خواند كه اى پروردگار من از لطف خود، فرزندى پاك و پاكيزه به من عطا فرما كه تنها تو شنوا و اجابت كننده دعايى.[پس فرشتگان او را كه در محراب به نماز ايستاده بود، ندا دادند كه خدا ترا به يحيى مژده مى دهد كه نبوّت عيسى كلمه الله را تصديق و تأييد مى كند و خود نيز پيشوا و پارسا و پيامبرى از شايستگان خواهد بود](1).

--------------------------------
1ـ آل عمران/ 37 تا 39.

و در سوره مريم آمده است كه:[(خداوند) از رحمت پروردگارت بر بنده خود زكريا ياد مى كند].[هنگامى كه آهسته پروردگار خود را خواند گفت: پروردگارا استخوانهايم سست و سبك شده و موهايم سپيد گشته و با اين حال، با دعا به درگاه تو چشم اميد دارم. من از بازماندگان پس از خودم بيمناكم و همسرم نازا و عقيم است. پس از نزد خود، فرزندى به من عطا فرما تا وارث من و وارث خاندان يعقوب باشد. و او را شايسته قرار ده. (خداوند در پاسخ فرمود) اى زكريّا، ترا به پسرى كه نامش يحيى است و تاكنون، همنامى برايش قرار نداده ايم مژده مى دهيم](1).و در سوره انبياء آمده است:«وَزَكَريّا اذْنادى رَبَّهُ رِبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَاَنْتَ خَيْرُ الْورِثينَ.»(2)[زكريا پروردگار خويش را ندا در داد كه اى ربّ من مرا تنها (و بدون پشت) مگذار و تو بهترين وارثان هستى].حضرت زكريا(عليه السلام) از خداى متعال درخواست فرزند كرد و خدا حضرت يحيى را به او عطا فرمود. البته، جاى اين سؤال هست كه او فرزند را براى چه مى خواست؟ آيا صرفاً اظهار ميل طبيعى بود يا علّت ديگرى داشت.از آيات استفاده مى شود كه او در واقع، فرزندى مى خواست تا وارث خاندان يعقوب باشد، چراغ هدايت را در اين خاندان روشن نگهدارد و رفتار و كردارش مرضى خدا باشد.(3)حضرت ابراهيم(عليه السلام) و همسرش به نقل قرآن، از اين كه فرشتگان مژده فرزندشان دادند، بسيار شادمان گرديدند و بشارت خداوند، بر مطلوبيّت داشتن فرزند دلالت دارد.
--------------------------------
1ـ مريم/ 1 تا 7.
2ـ انبياء/ 89.
3ـ مريم/ 5 «وانى خفت الموالى من ورائى وكانت امرأتى عاقر فهب لى من لدنك وليّاً يرثنى ويرث من آل يعقوب وجعله ربّ رضياً.»

هـ) در بخشى از آيات، دعاى به فرزندان به عنوان يك كار پسنديده انبيا يا نيكان طرح شده است. ابراهيم پيامبر خدا(عليه السلام) پيوسته به ياد فرزندانش بود و برايشان دعا مى كرد و خير دنيا و آخرت را از درگاه خداوند برايشان درخواست مى نمود.
ابراهيم و فرزندش اسماعيل(عليهم السلام) به هنگام بناى كعبه، از خداوند درخواست كردند كه «خداوندا از فرزندان ما امتى مسلمان قرار ده تا تسليم فرمان تو باشند و فرستاده خود را يكى از همانها قرار ده تا آنان را هدايت كند. آيات تو را برايشان بخواند و كتاب و حكمتشان بياموزد.(1)او در جاى ديگر دعا مى كند كه: پروردگارا... من و فرزندانم را از پرستش بتها دور بدار.»(2)يا اينكه: «پروردگارا! فرزندان مرا از نمازگزاران قرار ده و دعاى مرا (درباره ايشان) به اجابت رسان.»(3) و هنگامى كه خداوند او را به مقام امامت رساند، او از خداوند درخواست كرد كه اين مقام به فرزندانش هم داده شود.»(4)البته، حضرت ابراهيم(عليه السلام) براى مؤمنين هم دعا كرده است؛ اما نسبت به فرزندان خود، دعاى خاص مى كرد و عنايت ويژه داشت و از سوى خداوند هم، مورد نكوهش قرار نگرفته است. در هر حال، اين فطرى است كه هر كسى به فرزندان خود علاقه بيشترى داشته باشد.خداوند در قرآن، به مؤمنين تلقين مى كند و به آنان مى آموزد كه به فرزندان خويش دعا كنند: در آنجا كه مى فرمايد:«وَعِبادُ الْرَحمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الأَرْضِ هَوْناً... وَالَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَذُرِّيتِنا قُرَّةَ اَعْيُن وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ اِماما.»(5) [بندگان خداى رحمان كسانى هستند كه... و كسانى اند كه مى گويند: پروردگارا، همسران و فرزندان ما را مايه چشم روشنى مان قرار ده و ما را پيشواى تقواپيشگان بگردان].

--------------------------------
1ـ بقره/ 128 و 129.
2ـ ابراهيم/ 35.
3ـ ابراهيم/ 40.
4ـ بقره/ 124.
5ـ فرقان/ 74 و 63.

و) در بعضى از آيات، فرزند صالح، به عنوان نعمت خاصّ و پاداش عمل شايسته تلّقى شده است.قرآن از قول حضرت ابراهيم(عليه السلام) آورده است كه:«وَأَعْتَزِلُكُمْ وَما تَدْعُونَ مِْنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبّى عَسى اَلاّ اَكُونَ بدُعاءِ رَبّى شَقِيّاً فَلَمّا اعْتَزَلَهُمْ وَما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَهَبْنالَهُ اِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلاَّ جَعَلْنا نَبِيّاً.»(1)[(ابراهيم به آذر گفت:) من از شما و بتهايى كه به جاى خدا مى خوانيد و مى پرستيد كناره مى گيرم و پروردگارم (خداى يكتا) را مى خوانم، باشد كه با دعا به درگاه او از شقاوت و بدحالى دور شوم. پس چون ابراهيم(عليه السلام) از آنان و بتهايى كه جز خدا مى پرستيدند، كناره گيرى نمود ما هم (به پاداش او) اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و همگان را پيامبران خود قرار داديم].از اين آيات، استشعار مى شود: فرزندانى چون اسماعيل، اسحاق و يعقوب از نعمتهاى خداوند هستند كه به عنوان پاداشى در برابر تبعيد از وطن و هجرت او از مشركين، به ابراهيم داده شده اند.
در آيه ديگرى مى فرمايد:«وَوَهَبْنا لَهُ اَسْحاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنا فى ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتابَ وَآتَيْناهُ اَجْرَهُ فِى الدُّنْيا وَاِنَّهُ فِى الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحينَ.»(2)[و به ابراهيم، اسحاق و يعقوب را عطا كرديم و نبوّت را در نسل او قرار داديم و پاداش او را در دنيا به او داديم و او در جهان آخرت از صالحان است].


--------------------------------
1ـ مريم/ 48 و 49.
2ـ عنكبوت/ 27.

شايد بخشيدن فرزند صالحى چون: اسماعيل، اسحاق و يعقوب مصداق همان اجر دنيوى باشد كه در ذيل آيه ذكر شده است. بويژه كه دو سلسله از پيامبران خود را از نسل ابراهيم قرار داده است: يكى انبياء بنى اسراييل از نسل حضرت اسحاقند. دوّم اولاد اسماعيل كه منتهى به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) مى شوند.و در آيه سوّمى مى فرمايد:«وَوَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ نافِلَةً وَكُلاَّ جَعَلْنا صالِحينَ.»[ما اسحاق را (كه فرزند بىواسطه اش بود) و يعقوب را (كه نوه اش بود) نيز به عنوان بخشش اضافى به او عطا كرديم و همگان را صالح و شايسته قرار داديم].

ز) آياتى داريم حاكى از اين كه خداوند فرزند انسانهاى مؤمن را كه در ايمان از پدرانشان تبعيت كرده اند، در بهشت نيز همراهشان قرار مى دهد.آنجا كه مى فرمايد:«وَالَّذينَ آمَنوُا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِايمان اَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُم.»(1)[آنان كه ايمان آوردند و فرزندانشان، در ايمان پيرويشان نمودند، فرزندانشان را به آنان ملحق كنيم].البته، فرزندانى كه مؤمن باشند، به هر حال خود به بهشت مى روند؛ ولى، آنچه را كه در اين آيه مطرح شده، همراه بودن با پدران است كه نعمتى است زايد بر نعمت بهشت. از اين رو است كه به دنبالش مى فرمايد: و از پاداش عملشان هيچ نكاهيم.يا مى فرمايد:«رَبَّنا وَأَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْن الَّتى وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَاَزْواجِهِم وَذُرِّيّاتِهِم اِنَّكَ اَنْتَ العَزيزُ الْحَكيمُ.»(2)[فرشتگان درباره مؤمنين دعا مى كنند: پروردگارا، آنان را به همراه پدران، همسران وفرزندانشان كه صالح اند در بهشت و باغهايى كه بهترين جاى زندگى است و از قبل به آنان وعده داده بودى].بديهى است كه منظور، در اين آيه نيز، همانند آيه قبل، همراه بودن آنان است هرچند كه در اين آيه از واژه الحاق استفاده نشده.از مجموعه اين آيات استفاده مى شود كه داشتن مال و فرزند، خود به خود، ارزش منفى ندارد و هدف اسلام اين نيست كه انسان در دنيا بدون فرزند و تنها در بيغوله اى زندگى كند و يا دست از كار و تلاش براى تحصيل مال و معاش بردارد.

--------------------------------
1ـ طور/ 21.
2ـ غافر/ 8.