فطرت و علاقه به مال
آيا علاقه «مالكيّت» فطرى است يا آن كه در محيط جامعه و به كمك عقل به وجود مى آيد؟در پاسخ به پرسش بالا بايد گفت: اين ادّعا را كه «ملكيّت» يك علاقه فطرى مستقل است» مشكل مى توان اثبات كرد. اگر فرض كنيم، يك فرد به تنهايى در روى زمين زندگى مى كرد، اصولا مسأله مالكيّت برايش مطرح نبود. انسان چون حبّ ذات دارد، هر چيزى كه برايش مفيد است، مى خواهد در اختيارش باشد و با توجّه به اين كه ديگران مى توانند آن را از وى بربايند، اين انگيزه در او پيدا مى شود كه حقّ تصرّف در آن را به خود اختصاص دهد كه اين همان معناى «مالكيّت» است.علاقه به «مال» نيز يك علاقه اوّليه و اصلى نيست، بلكه، يك علاقه فرعى و دست دوّم است. انسان، اصالتاً و در ابتدا، تأمين نيازمنديهاى خود را خواهان است و از اين اعيان و اموال، صرفاً، به عنوان وسيله اى براى ارضاى خواسته ها و تأمين نيازهايش استفاده مى كند و به همين جهت به آنها دلبستگى پيدا مى كند.اما انسان در اصل به خود، آب، غذا، لباس، همسر و ديگر چيزهايى را كه نيازهاى جسمى يا روحى اش را برطرف مى كنند، علاقمند مى شود و بعد از آن كه متوجّه شد كه شىء ديگرى در تحصيل اين نيازها به وى كمك مى كند، به آن نيز علاقه پيدا مى كند. پس علاقه او به مثل پول يك علاقه صرفاً وسيله اى است.بنابراين، نمى توان گفت: يكى از علاقه هاى اصيل و فطرى انسان، علاقه به مال است. مگر آن كه مال را يك عنوان انتزاعى بدانيم براى اشياى مورد نياز مستقيم انسان.پس ثروت، خود به خود، چيزى نيست كه انسان فطرتاً به طرفش كشيده شود. بلكه، گرايش انسان به ثروت يك گرايش ثانوى است كه به تبع تمايل اصيل نسبت به مايحتاج زندگى اش، در انسان پيدا مى شود ولى در بسيارى از مردم در اثر انحراف از مسير فطرى، علاقه به مال و ثروت، اصالت پيدا مى كند و حيثيت وسيله بودن آن فراموش مى شود.