معرفت خدا چيست؟
معرفت و شناخت انسان از خداى متعال دو گونه است: شناخت حضورى و شناخت حصولى. شناخت حضورى انسان نسبت به خدا نيز به دو صورت كلّى تقسيم مى‌شود: نخست درك فطرى يا خداشناسى فطرى كه در زير همين عنوان قبلا بررسى شده و در آنجا گفتيم كه آيه ميثاق و آيه فطرت به همين خداشناسى فطرى و درك حضورى ضعيف و نيمه آگاهانه نظر دارند. علم حضورى در شكل فطرى آن اكتسابى نيست و از محدوده اختيار و اراده انسان خارج خواهد بود و طبعاً در حيطه علم اخلاق قرار نمى‌گيرد. درك فطرى در غالب انسانها صرف استعداد و مايه‌اى است كه واجد آن مى‌تواند با تلاش خود، آن را از استعداد به فعليّت و از حالت ابهام به مرحله درك حضورى آگاهانه برساند. نوع دوّم آن علم حضورى است كه انسان با فعليّت خويش بدان نايل مى‌شود و پس از طىّ مراحل تكامل لياقت پيدا مى‌كند كه اين علم حضورى روشن و آگاهانه از مبدأ فيض به او افاضه شود. اين علم حضورى نيز تشكيكى است و به نوبه خود مراحلى دارد كه آخرين مرحله آن همان هدف نهايى آفرينش و غايت قصواى كمال انسانى است و اصولا منظور از آفرينش انسان وصول به اين نقطه بوده است. بنابر اين، فعاليتهاى اخلاقى هم بايد به نوبه خود متوجه آن هدف بوده و در طريق وصول به اين نقطه از كمال انسانى واقع شوند. آيات قرآن و روايات نيز با تعابير مختلف نظير رؤيت، شهود، نظر و غيره به اين حقيقت اشاره مى‌كنند و دلالت دارند بر اينكه اولياء خدا در جهان ديگر به آن نايل مى‌شوند و با نيل به آن، در واقع، سعادت ابدى خويش را دريافته‌اند. نظير اينكه مى‌فرمايد:«وُجُوْهٌ يَوْمَئِذ ناضِرَةٌ اِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»(1)رخسارى در آن روز برافروخته است (و با چشم دل) به سوى (جمال) پروردگارش نظر كننده است.و يا مى‌فرمايد:«و كَذلِكَ نُرى اِبْراهيمَ مَلَكُوتُ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ»(2)و همچنين نشان داديم به ابراهيم (باطن و) ملكوت آسمانها و زمين را تا از اهل يقين باشد.
--------------------------------
1. قيامت/ 23.
2. انعام/ 75.

طبيعى است كه اين مرحله نهايى و درك روشن حضورى نيز مستقيماً در اختيار، نيست و چيزى است كه خداوند به لطف و كرم خود به بندگان خالص و انسانهاى شايسته افاضه و اعطا مى‌كند البتّه مقدّمات وصول به اين مقام و افاضه اين كمال در اختيار ما خواهد بود؛ زيرا، وصول به اين درك حضورى و تعالى انسانى، نتيجه افعال اختيارى اوست كه هرگاه با به طرز صحيح رهبرى شود به آنجا منتهى خواهد شد و در واقع، افاضه اين كمال، پاداش بخشى از افعال اختيارى ماست كارهايى كه به طرز صحيح و شايسته انجام شده است كه اين پاداش به صورت تام و كامل در جهان ديگر به انسان داده مى‌شود گرچه مراتب نازلتر اين درك حضورى به صورت حال يا ملكه احياناً در هيمن جهان نيز براى اولياء خدا ممكن است فراهم گردد. بايد توجّه داشته باشيم كه در بحث از معرفت و خداشناسى، در اين مقال، هيچ يك از دو ادراك حضورى نامبره فوق؛ يعنى، ادراك فطرى مبهم و ادراك حضورى روشن، نمى‌توانند مورد نظر ما باشند؛ چرا كه، گفتيم هيچ يك از دو ادراك حضورى اختيارى ما نيستند و نخستين ادراك حضورى فطرى اصولا اكتسابى نيست و دومين ادراك نيز گرچه اكتسابى است ولى مستقيماً مورد اراده ما نيست و بى مقدّمه، حاصل نمى‌شود، البتّه به عنوان عاليترين هدف براى رفتارهاى اختيارى، مطرح مى‌شود. بنابر اين، آنچه كه با اين نوشته تناسب دارد و مورد نظر مى‌تواند باشد دو چيز ديگر است: نخست آن ادراكات حصولى و استدلالى و تحليلى عقلى است كه نسبت به خداى متعال و صفات و افعال او مى‌توانيم كسب كنيم. دوّم آن نوع كارهاى اختيارى شايسته‌اى است كه در نزديك شدن انسان به آن مرحله كمال نهايى و ادراك حضورى آگاهانه مى‌توانند مؤثّر باشند. بر اين اساس مى‌توان گفت: موضوع مورد نظر ما در اين بحث عبارت است از خداشناسى حصولى به معنى عام كلمه كه تصديق به اصل وجود خداى متعال و صفت توحيد و ساير اسماء و صفات و افعال الهى را كه در قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام آمده و از راه عقل قابل اثبات است و شناخته مى‌شود، همه و همه را در بر دارد تا جايى كه هدايت به وسيله انبياء و حساب و پاداش و كيفر در جهان آخرت را نيز كه در زمره افعال الهى به شمار مى‌روند شامل مى‌شود و همه اينها در حوزه خداشناسى قرار مى‌گيرد.