شيطان و هواى نفس
اكنون كه معلوم شد شيطان چيست؟ و كارش چگونه است؟ سؤال ديگرى درباره آن طرح مىشود كه آيا شيطان، مستقل از نفس و هواى نفسانى كار مىكند و انسان را منحرف مىسازد و از كار خير باز مىدارد يا از همان مسير؟ پاسخ سؤال فوق اين است كه از بررسى آيات مربوطه مىتوان دريافت كه شيطان از كانال هواهاى نفسانى در انسان، نفوذ مىكند و كار و تلاش وى را تأييد مىكند يا تغيير مىدهد. كارهاى زشت را در نظر انسان تزيين و وى را در انجام آن تثبيت مىكند و در مقابل، نيز او را مىترساند و از انجام كارهاى خير بازش مىدارد و مسيرش را تغيير مىدهد. فىالمثل، او را در جمع ثروت كه مورد خواستهاش مىباشد و نسبت به آن خودش حرص مىورزد، به وسيله تزيين و فريب، تأييد و تثبيت مىكند. در آيات قرآن آمده است كه شيطان در روز قيامت به كسانى كه فريب او را خوردهاند و در آنجا وى را لعن و نفرين مىكنند مىگويد: اينقدر مرا لعن نكنيد چرا كه من بر شما تسلطى نداشتم و تنها به شما وعده مىدادم و خلاف وعدهام عمل مىكردم و با اينكه شما اين وضع مرا مىديديد باز هم به دنبال من مىآمديد:«وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمّا قُضِىَ الاْمْرُ اِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقَّ وَ وَعْدْتُكُمْ فَاَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لى عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطان اِلاّ اَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوا اَنْفُسَكُمْ.»(2)شيطان، به هنگامى كه كار از كار گذشت، گفت: خداوند به شما وعده حقّ داد و من به شما وعده دادم و خلف وعده كردم و براى من تسلّطى بر شما نبود مگر آنكه شما را مىخواندم پس شما مرا اجابت كرديد پس مرا سرزنش نكنيد وخودتان را سرزنش كنيد.
--------------------------------
2. ابراهيم/ 22.
پس در واقع وقتى شيطان هواى نفس راتاييد مى كند نقش كمك و معد را دارد. اگر هواى نفس نمى داشتيم، شيطان توان نداشت آن را در ماايجاد كند و چون داريم هنگامى كه در نفس خويش خواستهاى داشته باشيم و دنبالش برويم شيطان همان را تزيين و تاييد مىكند تا ما بيشتر به آن جذب شويم. و نتيجه كار شيطان، غفلت از خدا، دورى از ياد خدا، جذب شدن به دنيا و جلب توجه بيش از حد به ماديات است. انسان وقتى تحت تأثير وسوسههاى شيطان، توجهش به ماديات و لذايذ دنيا جلب شد از خدا غافل مى شود و در دل او جايى براى او باقى نمىماند در قرآن در اين زمينه آمده است كه: «ماجَعَلَ اللّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَيْنِ فى جَوْفِه(1) خداوند براى هيچ كس، دو دل در درونش قرار نداده است. كسانى كه دنبال شيطان مى روند و حلقه عبوديت و بردگى وى راگردن مىنهند كمكم شيطان بر آنان مسلط مى شود و عامل اين تسلط سوء اختيار خود ايشان است چنانكه، خداوند در اين زمينه مى گويد:«اِنَّما سُلْطانُهُ عَلىَ الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»(2)تنها تسلط وى (شيطان) بر كسانى است كه ولايت او را مى پذيرند و آنانكه بوسيله او (نسبت به خدا) مشرك باشند. و نيز مىگويد: «اِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ اَوْلِياءَ لِلَّذينَ لايُؤْمِنُونَ.»(3)شياطين را دوستان كسانى قرار دادهايم كه ايمان نمىآورند. يعنى، ايشان به اختيار خود ايمان نمىآورند و بدين وسيله زمينه را فراهم مىكنند تا شيطان بر آنان مسلط شود. و نيز در آيه ديگرى مىگويد:«وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَلَهُ قَرينٌ.»(4)و آنكه از ياد خدا چشم پوشد براى او شيطانى را برانگيزيم پس او برايش همدم باشد. بنابر اين، نخست او است كه از خدا غافل مىشود؛ ولى، پس از غفلتش از خدا، اين شيطان است كه قرين و همدم و همراه او خواهد شد. افسارى بر گردنش مىاندازد و به هر جا كه خاطر خواه او است مىكشاندش. پس اين سوء اختيار خود انسان است كه باعث اين اوضاع و احوال ناراحت كننده مىشود. بنابر اين، نتيجه مىگيريم كه گرچه شيطان موجودى است مستقلّ از هواى نفس امّا مستقلّ از هواى نفس نمىتواند كارى بر ضدّ انسان انجام دهد؛ بلكه، همان هواها و خواستههاى نفسانىِ ما را تأييد مىكند؛ يعنى، در برابر هواى نفس استقلال وجودى دارد؛ ولى، استقلال عملى ندارد. در خاتمه اين مقال با توجّه به آنچه در اين زمينه گفتيم مىتوان به اين نتيجه كلّى رسيد كه: آنچه ما را از وصول به ارزشهاى اخلاقى باز مىدارد در يك عنوان كلّى «هواى نفس» است كه موضوع يا متعلّقش زندگى دنياست و به وسيله شيطان، تأييد و تزيين مىگردد.
-------------------------------
1. احزاب/ 33.
2. نحل/ 100.
3. اعراف/ 27.
4. زخرف/ 36.
|