برّ و فجور
مفهوم «برّ» از مفاهيم مخصوص افعال اختيارى است و در غير آن بكار نمىرود در تعبيرات قرآنى عامترين مفهومها در زمينه افعال اخلاقى مفهوم «برّ» است كه در سوره بقره در چند مورد بكار رفته ، نظير آنجا كه مىفرمايد:«لَيْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ امَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ اْلاخِر»(1)نيكى آن نيست كه صورتهايتان بسوى مشرق يا مغرب گردانيد، نيك آن كس است كه به خدا و روز جزا ايمان آورده است.
--------------------------------
1. بقره/ 177.
و آنجا كه مىفرمايد:«وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِاَنْ تَأْتُواالْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُواالْبُيُوتَ مِنْ اَبْوابِها»(1)نيكى آن نيست كه به خانهها از پشت آن در آييد بلكه نيك آن است كه پرهيزكارى كند. و به خانهها از درهاى آن وارد شود. «برّ» فقط در افعال اختيارى و اخلاقى و به معناى كار نيك، مورد استفاده قرار مىگيرند. ولى با مفهوم نيك ـ كه هم صفت براى كار اختيارى قرار مىگيرد و هم براى اشياو اشخاص ـ متفاوت است. هيچگاه به يك شخص يا شىء خارجى صفت «برّ» اطلاق نمىشود در اينگونه موارد معمولا، از كلمات «خوب» و «خير» و «نيك» استفاده مىشود. بنابراين، «برّ» مخصوص «افعال نيك» است نه مطلق امور نيك. در برابر كلمه «برّ» به دشوارى مىتوان واژهاى را يافت كه دقيقاً مقابل آن و شامل همه اضداد آن باشد و فىالمثل مانند واژه «بد» در برابر واژه «خوب» به شمار آيد.گاهى در مقابل كلمه «برّ» مفهوم «اثم» بكار رفته است چنانكه خداوند مىفرمايد:«وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى اْلاِثْمِ وَالْعُدْوان»(2)و به نيكى و پرهيزگارى همدستى كنيد و به بدكارى و تجاوز، همكارى نكنيد. «سيّئه» نيز متضمن مفهومى مخالف مفهوم «برّ» است ولى برخلاف مهفوم «برّ» اختصاص به اعمال اختيارى ندارد و به نتايج اعمال و خود حوادث نيز گفته مىشود چنانكه مىفرمايد:«اِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ اِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوابِها»(3)هرگاه نيكى به شما رسد غمگينشان كند و اگر حادثهاى بد و ناگوار به شما رسد بدان دلشاد شوند. و در اين آيه سيئه به حادثه ناگوار اطلاق گرديده است. واژه ديگرى كه در قرآن كريم در برابر «بر» بكار رفته واژه «فجور» است. چنانكه در تعدادى از آيات كمله «فجّار» در مقابل واژه «ابرار» قرار گرفته است خداوند در آيهاى مىفرمايد:
--------------------------------
1. بقره/ 189.
2. مائده/ 2.
3. آل عمران/ 120.
«كَلاّ اِنَّ كِتابَ اْلاَبْرارِ لَفى عِلِّيّين»(1) و در چند آيه قبل از اين به عنوان مقابل آن فرموده است: «كَلاّ اِنَّ كِتابَ الْفُجّارِ لَفى سِجّين»(2) فجّار در اين آيه نقطه مقابل ابرار در آيه قبل قرار گرفته است. و در موارد ديگرى نيز از سورههاى دهر، انفطار و... به همين شكل «ابرار» و «فجّار» در مقابل هم قرار گرفتهاند؛ ولى، از كاربردهاى گوناگون كلمه «فجور» مىتوان دريافت كه اين كلمه نيز درست نقطه مقابل كلمه «برّ» نيست و كاربرد محدودترى دارد و از سوى ديگر گاهى در مقابل واژه تقوا مورد استفاده قرار گرفته است. خداوند در قرآن مجيد مىفرمايد: «اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجّار»(3) آيا تقواپيشگان را همانند بدكاران قرار مىدهيم؟
كه فجار و متقين مقابل هم هستند. يكى ديگر از كلماتى كه احياناً در برابر واژه «برّ» مورد استفاده قرار مىگيرد كلمه «جرم» است كه اين كلمه نيز تقريباً نظير كلمات گذشته است و اينگونه نيست كه دقيقاً نقطه مقابل كلمه «برّ» باشد. بهطور كلى بايد به اين نكته ـ كه به زبانشناسى مربوط است ـ توجّه داشته باشيم كه در لغت گاهى مىشود كه كلمهاى براى معنايى وضع شده؛ ولى، براى مفهومى كه دقيقاً نقطه مقابل معناى نخست باشد، كلمهاى وضع نشده است. در اين صورت، هرگاه بخواهند لفظى را در مقابل آن كلمه قرار دهند، اين لفظ به تمام معنا ضد يا نقيض آن كلمه نيست، بلكه، از مصاديق نقيض آن خواهد بود و مىتوان گفت: در مورد كلمه «برّ» نيز چنين وضعى وجود دارد؛ يعنى، مفهوم خاصّى كه دقيقاً مقابل «برّ» باشد در زبان عربى وضع نشده و وجود ندارد؛ از اينرو، ناگزير از چند واژه ديگر در اين زمينه استفاده مىشود. از آنچه گذشت، نتيجه مىگيريم مفهوم «برّ» يكى از عامترين مفاهيم ويژه اخلاقى است و معالوصف، از اين مفهوم نيز در زمينه كشف ملاكهاى اخلاقى، نمىتوانيم نتيجهاى بدستبياوريم؛ زيرا، مىفهميم كه «برّ» يعنى كار خوب؛ ولى، از آن نمىتوان فهميد چه كارى خوب است و معيار خوب بودن را از جاى ديگر و از حقايق ديگرى بايد كشف كنيم. كلمه برّ در عربى دقيقاً معادل كلمه نيكى در فارسى است. درباره اينكه اين كلمه از چه ريشهاى گرفته شده بعضى از بزرگان اهل لغت پىجوييهايى كردهاند و وجوهى ذكر نمودهاند كه عارى از تكلُّف نيست مثلا گفتهاند برّ از ماده «بَرّ» است كه در مقابل «بحر» بكار مىرود. بَرّ يعنى بيابان يا زمين خشك وسيع، و اين كلمه دلالت بر وسعت مىكند. بنابراين بِرّ دلالت بر توسّع خير و زيادى كارهاى خوب مىكند. ولى اين سخن خالى از تكلّف نيست؛ چرا كه، اگر كاربرد كلمه بِرّ بدين لحاظ بود قطعاً وسعت بحر بيش از بَرّ بوده و كاربرد كلمه بحر در زمينه زيادى و كثرت خيلى شايعتر است. از سوى ديگر در كلمه «بِرّ» وسعت و زيادى الزامى نيست و حتى يك كار خوب هم مىتواند برّ باشد. اينگونه پىگيرى ريشه لغت نه تنها به حلّ معناى كلمه كمك نمىكند بلكه گمراهكننده هم هست. مفهوم «برّ» چنانكه گفتيم بمعنى نيكى بوده و از مفاهيم بسيار واضح است و بحث در اينكه آيا ريشه مشتركى با «برّ» يا چيز ديگر دارد يا نه براى ما مشكلى را حلّ نمىكند. مفهوم «برّ» با ساير مفاهيمى كه از«ب» و«ر»تشكيل شده حكم مشترك لفظى را دارد صفت آن بَرّ يا بارّ و به معناى شخص نيك است و با برّى كه به معناى خشكى بكار مىرود هيچ ربطى ندارد. اين كلمهاى مشتق است و آن كلمهاى جامد.
--------------------------------
1. مطففين/ 18.
2. مطففين/ 7.
3. ص/ 28.
هر چيزى را كه مردم خوب بدانند در عرف آنها «برّ» است. البته، بعضى از مردم آداب و رسوم و مراسمى را هم كه در يك جامعه معتبر است «برّ» حساب مىكردند، گو اينكه از يك سرى ريشههاى افسانهاى و حتى از خرافات سرچشمه گرفته باشند. قرآن بر اين معنى تكيه مىكند كه «برّ» قوامش به آداب و رسوم و يا چيزهايى كه ريشهاش از خرافات باشد نيست؛ بلكه پايه عقلى و منطقى دارد. در جاهليت ميان اعراب، رسومى معمول بود و مىگفتند اينها «برّ» است؛ مثلا، يكى از رسومشان اين بود كه در موقع حج به خانههاى خود از در وارد نمىشدند و معتقد بودند «برّ» آن است كه اگر كسى در موقع حج خواست به خانه برود به جاى در از ديوار وارد شود كه اين يك رسم باطل جاهلى بود و هيچ ريشه منطقى نداشت. از اينرو، قرآن در برابر آن ايستاده و مىفرمايد:«لَيْسَ الْبِرُّ بِاَنْ تَأْتُوالْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوالْبُيُوتَ مِنْ اَبْوابِها»(1)نيكى آن نيست كه به خانهها از پشت (ديوار) آنها وارد شويد بلكه نيك آن كس است كه تقوا كند و به خانهها از درهاى آنها وارد شود. و از اينجا معلوم مىشود آنچه بعضى از جامعهشناسان پنداشتهاند كه اخلاق امورى صرفاً قراردادى است و هيچ واقعيتى ندارد؛ بلكه، از آداب اجتماعى سرچشمه مىگيرد، از ديدگاه اسلام پندار درستى نيست. از اين ديدگاه «برّ» ريشه واقعى و منطقى و عقلايى دارد و اخلاق، صرف آداب و رسوم بىاساس نيست. بنابراين كارهاى خرافاتى را گرچه در جامعهاى مرسوم باشد نمىتوان و نبايد برّ به حساب آورد. كلمه «برّ» با مشتقاتش نظير كلمه «بَرّ» كه صفت و «بررة» و «ابرار» كه جمعهاى آن هستند و نيز افعالى كه از آن گرفته مىشود در مجموع در قرآن بيست بار بكار رفته است. و نيز معمولا، در مقابل «ابرار» كلمه «فجّار» و در مقابل «بِرّ» كلمه «فجور» قرار مىگيرد.
|