حق و باطل
شايد ديده باشيد كسان و يا نوشتههايى را بر اين باور كه معيار ارزش اخلاقى مثبت را «حق» و معيار ارزش اخلاق منفى را «باطل» معرفى كرده و گمان مىكنند: از ديدگاه اسلام، كارى ارزشمند است كه «حق» باشد و كارى بىارزش است كه باطل باشد؛ ولى، با دقّت در آيات قرآن، مىتوان دريافت كه مفاهيم حق و باطل از مفاهيم عام هستند و اختصاص به امور اخلاقى ندارند و ما قبلا(2) توضيح داديم كه حق و باطل، مشترك لفظى هستند و آنچنان كاربردهاى متفاوت و متعدّدى دارند كه پيدا كردن يك مفهوم مشترك در ميان آنها مشكل خواهد بود. و حداكثر تلاشها در اين زمينه، صرفاً، به بيان مناسبت ميان اين مفاهيم گوناگون و علّت اين اشتراك لفظى منتهى خواهد شد نه بيشتر. «حق» در قرآن گاهى در مورد ذات خدا بكار رفته است و گاهى نيز در افعال خداوند، چنانكه در مواردى نيز به مفهوم اعتبارى محض مورد استفاده قرار گرفته و مثلا، مىفرمايد:«وَالَّذينَ فى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَالَْمحْرُوم»(3)(و آن كسان كه در ميان اموال خود حقى مشخص، براى درخواستكننده و محروم، در نظر مىگيرند. و يا نظير: «حق شفعه» و «حق خيار» و سرانجام، در كنار موارد نامبرده،كاربرد ديگرى نيز براى اين واژه در زمينه افعال اختيارى وجود دارد: هر كارى اختيارى كه داراى هدفى مناسب
--------------------------------
2. در بررسى حكمت الهى و هدفدار بودن افعال الهى در بحث خداشناسى.
3. معارج/ 25ـ24.
باشد «كارى حق» است چنانكه، اگر كارى فاقد هدف عقلايى باشد و به يك غايت مطلوبى منتهى نشود «كارى باطل» خواهد بود. بنابراين، افعال اخلاقى نيز كه بخشى از افعال اختيارى انسان را تشكيل مىدهند در زمره موارد متعدّد و مصاديق گوناگون مفاهيم «حق و باطل» به شمار مىروند.آنان كه «حق» و «باطل» را، معيار اخلاق معرفى كردهاند در اثبات اين مدّعا، به اين مطلب تمسّك مىكنند كه «خدا حق» است: «ذالِكَ بَاَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَق»(1) يا به اينكه خلقت آسمان و زمين حق است
«خَلَقَ السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ بِالْحَق» ولى، در حقيقت، نه اين استدلال درست است و نه آن مدّعا. استدلال درست نيست؛ زيرا، اگر دقّت كنيم، متوجّه مىشويم كه مفهوم حق و باطل در قلمرو اخلاق، ويژگى خود را دارد و با مفهوم آن در آنجا كه به خدا يا به خلقت زمين و آسمان اطلاق شده است كاملا، متفاوت مىباشد و در حقيقت، اين استدلال يك مغالطه بيش نيست. نيز كاربرد «حق» در قلمرو خلقت و تكوين هم، هيچ ربطى به كاربرد ارزشى و اخلاقى آن ندارد و نمىتواند معيار آن باشد. مدّعا هم درست نيست چون «حق» و «باطل» نمىتواند ملاك و معيار اخلاق و ارزش اخلاقى باشند و مفاهيم «حق» و «باطل» كه در مورد افعال اختيارى بكار مىرود چيزى جز مفاهيم «خوب» و «بد» نيست و همانطور كه نمىتوان گفت: ملاك خوب بودن افعال ، خوب بودن آنهاست يا ملاك بد بودن افعال ، بد بودن آنهاست، همچنين نمىتوان گفت: ملاك خوب بودن يا بد بودن افعال ، حق بودن يا باطل بودن آنهاست. سخن فوق نظير گفتارى است كه به زرتشت نسبت مىدهند، مىگويند: زرتشت توصيه كرده است به «گفتار نيك، كردار نيك، پندار نيك». و اين را از كلمات قصار و سخنان مهم وى به شمار مىآورند. ولى، اصولا، كار خوب يعنى، كارى كه بايد انجام داد و خودبخود متضمن لزوم انجام خويش است. بنابراين، توصيه به لزوم انجام كار خوب، متضمن مفهوم بيشترى نسبت به خود مفهوم خوب نخواهد بود. مهم اين است كه ببينيم خوب يعنى چه، كار خوب چه كارى است و چه معيارى دارد؟ در
--------------------------------
1. حج/ 6.
زمينه اين پرسش نمىتوان گفت: معيار خوب بودن كار، حق بودن آن كار است؛ زيرا، مجدداً، سئوال فوق به شكل ديگرى مطرح مىشود كه «حق» يعنى چه؟ و با كمى دقّت به اين نتيجه مىرسيم كه واژه «حق» در زمينه افعال اخلاقى، مفهومى جز مفهوم خوب ندارد. پس هنگامى كه مىگوئيم: ملاك در افعال اخلاقى، «حق» بودن و «باطل» بودن آن است مثل اين است كه بگوئيم: ملاك كار اخلاقى، «خوب» بودن و «بد» بودن كار است. بنابراين، متضمن مفهوم زايدى نيست و چيزى را اثبات نمىكند. بنابراين، «حق» و « باطل» به طور مطلق، داراى مفاهيمى عام هستند و نمىتوانند معيار اخلاق و ملاك «خير» و «شر» باشند و هنگامى كه در مورد افعال اخلاقى بكار مىروند، مساوى با «خير» و «شر» هستند و چيز زائدى را اثبات نمىكنند. البته، در صورتى كه «حق» را تحليل كنيم به چيزى كه در وصول انسان به مطلوب نهايى وى تأثير مثبت دارد، متضمن يك مفهوم زائد خواهد بود. وقتى مىگوئيم: كار بايد «حق» باشد، بدين معناست كه بايد داراى نتيجه مطلوب باشد كه اين هم اگر دقّت كنيم، مطلب جديدى نيست؛ چرا كه، در بخش نخست گفتيم: يكى از اصول موضوعه در هر نظام اخلاقى، داشتن هدف است و در همه قواعد اخلاقى، اين اصل، مثل اصول موضوعه ديگر، ملحوظ خواهد بود. بنابراين، از مفهوم «حق» و «باطل» در زمينه كشف ملاك «خير» و «شر» و «حسن» و «قبح» اخلاقى، نمىتوانيم به نتيجهاى نايل شويم.
|