اشكالها و پاسخها
در ارتباط با مطالب فوق اشكالهايى مطرح شده و يا ممكن است طرح شود كه در اينجا تعدادى از آنها را پاسخ مىدهيم:
(*) درباره اين كه سعادت انسان صرفاً از راه اعمال اختيارى خود او محقّق مىگردد، ممكن است گفته شود كه اين سخن با اصل شفاعت، متعارض خواهد بود؛ زيرا، انسان هنگامى كه مورد شفاعت قرار مىگيرد، بدون آنكه كارى انجام داده باشد از راه ديگرى غير از اعمال خودش نعمتهايى عايد وى خواهد شد كه سعادت و كاميابى اخروى او را كامل مىكنند و اين بدان معناست كه غير از افعّال اختيارى انسان عوامل ديگرى، خارج از محدوده اختيار، در تأمين سعادت ابدى وى نقش دارند و برخلاف آنچه در تعدادى از آيات فوق آمده كه ـ ليس للانسان الا ما سعى ـ علاوه بر سعى انسان چيزهاى ديگرى نيز براى انسان خواهد بود و دراين صورت، سؤال اين است كه با وجود اين عوامل چرا خداوند در اين آيات فرموده است «جز سعى و عمل چيزى براى انسان نيست.»؟ و به ديگر سخن اين آيات با آيات شفاعت ـ كه عامل ديگرى را سواى عمل، در تأمين سعادت وى مؤثّر مىدانند ـ تعارض آشكار دارند. در پاسخ به ايراد فوق بايد بگوييم: اين، يك تعارض ظاهرى است كه با دقّت برطرف مىشود. يعنى در واقع بين اين دو گروه از آيات تعارضى وجود ندارد؛ زيرا، هركسى مشمول عنايت و توجّه شفاعتكنندگان قرار نمىگيرد و صرفاً، كسانى كه صلاحيت و شايستگى لازم را كسب كرده باشند از آن بهره مىجويند پس نمىتوان گفت: شفاعت با عمل اختيارى ما هيچ ربطى ندارد؛ زيرا، انسان شايستگى لازم و استحقاق شفاعت را بايد با سعى و تلاش خود بكف آورد. اينگونه تعارضهاى سطحى در موارد ديگرى از آيات قرآن نيز به چشم مىخورد؛ نظير آنكه خداوند در آيهاى مىفرمايد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها»(1)
و بالاتر از اين در آيه ديگرى مىفرمايد:
--------------------------------
1. انعام/ 160.
«وَاللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ.»(1) ولى، در مقابل اين آيات در آيات ديگرى پاداش را تنها و تنها در برابر عمل خود انسان طرح مىكند مثل: «هَلْ تُجْزَوْنَ اِلاّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ.»(2) و به ظاهر، ميان اين آيات تعارض به نظر مىرسد. زيرا، اگر فقط جزاء عمل انسان به وى داده مىشود چنانكه آيه اخير دلالت دارد، پس نُه برابر بقيه - از فله عشر امثالها ـ و يا حتى بيشتر از آن به مقتضاى «والله يضاعف لمن يشاء» كه ازجانب خداوند تفضّلا، و اضافه بر آن مقدار تلاشى كه انجام داده است به انسان داده مىشود، قابل توجيه نيست؛ زيرا، انسان در مقابل آن، سعى و تلاشى نكرده و زحمتى نكشيده است. پاسخ اين ايراد همان است كه در بالا گفته شد و پس از دقّت خواهيم يافت كه ميان آيات فوق در حقيقت تعارضى وجود ندارد.زيرا، در ارتباط با آن مقدار زيادى بايد بدانيم كه خداوند به هر كسى تفضُّل نمىكند و صرفاً، كسانى مشمول اين مقدار بيشتر از لطف خداوند قرار مىگيرند كه به اختيار خود آن كار خوب را انجام داده و حسنه را آورده باشند ـ جاء بالحسنه ـ بنابراين، آن مقدار زيادى نيز در حقيقت، نتيجه عمل خود انسان است كه ده برابر و يا حتّى بيشتر از آن گرديده. بنابراين، عملى هست كه انسان را مستعد شفاعت يا مستحق تفضّل ديگر خداوند مىسازد و در واقع، خداوند در اينگونه موارد، به فضل خود، نوع ديگرى پاداش نيز از راه شفاعت يا راه ديگرى به صاحب آن عمل، اعطا مىكند؛ يعنى، از نتايج غير مستقيم همان كار نيكى خواهد بود كه انسان انجام داده و گزاف و بىحساب نيست.از مطالب فوق ،مىتوان دريافت كه آيات شفاعت توضيح دهنده آيه: «وَ اَنْ لَيْسَ لِلاِنْسانِ اِلاّ ما سَعى.»(3) و نظاير آن و به اصطلاح، حاكم بر آن هستند؛ يعنى، دايره «ماسعى» را توسعه مىدهند و بيان مىكنند كه سعى موجود در آيه اعم است و هرگونه سعى را اعم از اينكه مستقيم به نتيجه برسد يا غير مستقيم و با واسطه ثمر ببار آورد دربر خواهد گرفت.
--------------------------------
1. بقره/ 261.
2. يونس/ 52.
3. نجم/ 39.
(* *) درباره اينكه هر كارى اثر خاصى دارد و هركس كوچكترين كار خوب يا بد انجام دهد آن را خواهد ديد چنانكه خداوند مىفرمايد:«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ.»(1) شايد كسى گمان كند كه اين سخن نيز با تكفير گناهان و آمرزش و مغفرت آنها از طرف خداوند نمىسازد و آيه فوق با آيهاى كه مىگويد:«اِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم»(2) در تعارض خواهد بود، بويژه به مقتضاى آياتى برخى از گناهان در همين دنيا بخشيده شده و آثارشان محو مىگردد، نظير آيات توبه و غيره و در اين صورت تعارض فوق را نمىتوان به اين شكل حل كرد كه شخص گنهكار نخست به مقتضاى آيه: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ.» گناه خويش را در قيامت مىبيند و سپس به مقتضاى آيات ديگر مورد عفو و بخشش قرار مىگيرد. چراكه، به مقتضاى اين آيات گناه وى در دنيا بخشيده شده است. پاسخ ما به اين ايراد نيز همان پاسخ به نخستين ايراد خواهد بود؛ يعنى، اين قبيل آيات نيز كه از بخشش گناه و تكفير سيئات سخن مىگويند، در واقع توضيحدهنده آيه «فمن يعمل مثقال ذره شرا يره» و به اصطلاح، حاكم بر آن هستند ولى برعكس مورد فوق، اين آيات دايره اعمال مورد رؤيت انسان را محدودتر و كوچكتر مىكنند و مىگويند: اعمالى كه آثارشان به دست خود انسان محو نمىشود و به حال اول خود باقى مىمانند در قيامت در منظر و مراى خود انسان قرار خواهند گرفت نه آن گناهانى كه به وسيله توبه محو شده و نه آن سيئاتى كه از راه اجتناب از كبائر، تكفير گرديده يا از راه ديگرى از بين رفتهاند. تجسّم اعمال در قيامت نيز كه از آيات استفاده مىشود مربوط به كارهايى است كه تا دم مرگ باقى بمانند، اما اگر گناهان انسان در همين دنيا به وسيله عوامل ديگرى مثل توبه، اجتناب از كبائر(3) يا اعمال خير(4)، محو و خنثى گردد، در اين صورت ديگر عملى باقى نمىماند تا در قيامت تجسّم يافته و مورد رؤيت قرار گيرد.
--------------------------------
1. زلزال/ آيات آخر.
2. انفال/ 29.
3. اَنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَونَ عَنْهُ نُكَفِّر عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ (نساء/ 31).
4. وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِالْلّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ (تغابن/ 9).
(***) و نيز در ارتباط با آيه: «لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى»(1) و نظاير آن كه مجموعاً، پنج آيه مىشوند چنانكه گذشت و در آنها اين اصل محكم و استثناناپذير بيان شده كه «هيچكس بار كس ديگر را نمىكشد» ممكن است اين گمان پيش آيد كه اصل نامبرده و محتواى آيات فوق با آيه 25 سوره نحل، متعارض خواهد بود كه مىگويد:«لِيَحْمِلُوا اَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ اْلقيامَةِ وَ مِنْ اَوْزارِ اْلَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْماَلاساءَ ما يَزِرُون».يعنى، كسانى كه ديگران را گمراه كنند در قيامت علاوه بر بار سنگين خود مقدارى از بار گمراهشدگان خويش را نيز بايد تحمل كنند. در پاسخ به ايراد فوق بايد به نكته ظريفى كه در آيه آمده توجّه كنيم؛ اين آيه نمىگويد: هركسى بار هر كس ديگر را تحمل مىكند و صرفاً درباره كسانى است كه ديگران را گمراه كردهاند و حاكى از اين حقيقت است كه گمراهكننده مقدارى از بار گمراهشدگان خويش را به دوش خواهد كشيد. و در واقع گويى بار خود را تحمل مىكند؛ زيرا، اين بار نتيجه اضلال خود اوست پس گناهانى كه شخص گمراهشده تحت تأثير اضلال شخص گمراهكننده انجام مىدهد اثر همان اضلال است و وبال گردن گمراه كننده خواهد بود كه با تلاش خود، وى را گمراه كرده و اين آثار سوء و بار سنگين را به وجود آورده است. البته، نمىخواهيم بگوييم: شخص گمراهشده خودش هيچ نقشى در انجام گناهان خود ندارد و گناهان وى دربست به گمراهكننده مربوط مىشود؛ چراكه، هرچه باشد او با اختيار خود مرتكب گناه شده، پس سهمى از بار سنگين گناه خويش را خود وى بايد تحمل كند؛ از اين رو، آيه فوق نيز نمىگويد: «همه بار او را» بلكه، مىگويد: مقدارى از بار گناه وى را تحمل مىكند، پس بقيه بار به دوش خود او خواهد ماند؛ يعنى، آن مقدار از گناهان وى را كه مستند به اضلال است گمراهكننده تحمل خواهد كرد و بقيه را شخص گمراه كه فاعل آن است.
--------------------------------
1. نجم/ 38.
|