دستهبندى آيات
در قرآن آياتى دلالت دارند بر اينكه ايمان به تنهايى يا عمل به تنهايى كافى است چنانكه، در آيات ديگرى هم ايمان و عمل هر دو با هم ذكر شدهاند و ما در اينجا به نمونههايى از هر گروه از آيات نامبرده استشهاد مىكنيم.. آن گروه از آيات كه ايمان و عمل صالح را با هم مطرح مىكنند، داراى مضامين و لسانهاى مختلفى هستند؛ در يك مضمون مىفرمايد:«وَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُم جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَاالاَْنْهارُ خالِدينَ فيها اَبَداً.»(1)و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند به بهشتها خواهيم برد كه در آن جويها روان است هميشه در آن جاودان بمانند. در مضمون ديگرى مىفرمايد:«وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَكَر اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً.»و هر كس از زن و مرد، كارهاى شايسته كند در حالى كه مؤمن باشد آنان وارد بهشت شوند و بقدر پوسته هسته خرمايى ستم نبينند. كه نخست روى انجام عمل صالح انگشت گذارده است و سپس ايمان را به عنوان شرط آن ذكر مىكند و اين سرى آيات ـ كه ايمان را به عنوان شرط يادآورى مىكنند ـ فراوان هستند. در
--------------------------------
1. نساء/ 57 و 122.
مضمون سومى ايمان را با تقوا همراه آورده و مىفرمايد:«وَ لَوْ اَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ.»(1)
و اگر آنان ايمان آورده پرهيزگار شده بودند پاداشى كه از پيش خدا مىيافتند بهتر بود اگر مىدانستند. كه در اين گونه آيات، تقوا بر عمل صالح منطبق مىگردد. در آيات بسيارى فقط «تقوا» ذكر شده نظير: «وَلَدارُ الاْخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دارُالْمُتَّقينَ.»(2) و يا: «وَاُزْلِفَتِ الْجَنَةُ لِلْمُتَّقينَ غَيْرَ بَعيد.»(3) چنانكه، در بعضى ديگر از آيات، ايمان به تنهايى شرط سعادت و دخول در بهشت معرفى مىشود كه در يكى از روشنترين آنها مىفرمايد:«وَعَدَاللّهُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ.»(4)خدا به مردان و زنان مؤمن بهشتها وعده داده كه جويها در زير آن روان است و در آن باغها جاودانند و (نيز) مسكنهاى پاكيزه در بهشتهاى جاودان، و خشنودى خداوند (از همه) بهتر است اين همان كاميابى بزرگ است. اين آيه صرفاً، روى ايمان تكيه كرده و همه نعمتهاى بزرگ خداوند حتى رضوان الهى را به عنوان پاداش آن ذكر مىكند بنابراين، اطلاق دارد و اعمّ است از اينكه عمل صالحى انجام داده باشد يا نه. در بعضى آيات صرفاً، روى كار خوب تكيه شده نظير:«لِلَّذينَ اَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ اُولئِكَ اَصْحابُ
--------------------------------
1. بقره/ 103.
2. نحل/ 30.
3. ق/ 31.
4. توبه/ 72.
الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ.»(1)براى كسانى كه كار نيك كردهاند همان نيكى و زياده بر آن هست (آثار) خوارى و ذلت بر چهرههاشان ننشيند آنان اهل بهشت و خود در آن جاودانند. ظاهر اين آيه آن است كه هر كس كار خوبى انجام دهد به پاداش ارزشمند آن مىرسد؛ ولى، اين ظاهر، قابل تأويل است و مىتوان گفت: منظور آيه كار خوبى است كه همراه با ايمان باشد بويژه، با توجه به اينكه قبلا گفتيم، ارزش كار اخلاقى در گرو نيت است و نيت مطلوب بدون ايمان به وجود نمىآيد. بنابراين، مىتوان گفت: «حسنى» در قرآن كارى است كه ناشى از ايمان و مسبوق به آن باشد. در بعضى آيات اطاعت خدا و رسول به عنوان ملاك سعادت مطرح شدهاند. نظير:«تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفُوْزُ الْعَظيمُ.»(2)اين حدود خدا است و هر كس خدا و پيامبر را فرمان برد او را به بهشتها در آرد كه در آن جويها روان است تا در آن جاودان بماند واين رستگارى بزرگى است. در اين آيه نيز گرچه فقط روى اطاعت تكيه شده؛ ولى، بايد توجه داشت كه اطاعت از خدا و رسول به نوبه خود مبتنى بر ايمان به خدا و رسول او است و از آن نشأت مىگيرد و ايمان به نبوت زيربناى اين عمل اخلاقى است. در اين رابطه قبلا، نكتهاى را اظهار كرده بوديم كه گاهى اطاعت از خداوند به عنوان موضوع ارزش اخلاقى مطرح مىشود و گفته بوديم كه: اين نكته، مبتنى بر دو حقيقت خواهد بود: نخست اينكه امر خداوند كاشف از حسن ذاتى فعل است. دوم، اينكه اطاعت از خداوند به لحاظ رابطه عبوديت ما و ربوبيت او كه از مسائل مهم اخلاق اسلامى است خودبخود موضوعيت دارد.
همچنين در برابر آيات فوق، آيات فراوان ديگرى نيز دلالت بر اين دارند كه كفر به خداوند و انبياء و قيامت، موجب خسران و عذاب ابدى است ولى چون ذكر آنها به طول مىانجامد در اينجا از آوردن آنها صرفنظر مىكنيم. و نيز آياتى اطاعت شيطان و عناوينى مثل ظلم، طغيان و امثال اينها را به عنوان عوامل فساد، مطرح مىكنند و دلالت بر اين دارند كه عمل سيّئه، ظلم،
--------------------------------
1. يونس/ 26.
2. نساء/ 13.
طغيان و موجب دخول در جهنم مىشود. بسيارى از اين عناوين خود نمايانگر اين حقيقتند كه چون برخاسته از كفر يا ملازم با آن و يا ناشى از بىايمانى است، موجب عذاب ابدى مىشوند. بهرحال اگر كفر را جحود؛ يعنى، انكار عمدى فرض كنيم از روى بىايمانى مرتكب گناه شده؛ ولى، اگر گناه وى از ضعف ايمان ناشى شده باشد اين آيات متعرضش نيست. از جمله آياتى نيز كه بخصوص بر اهميت ايمان به عنوان شرط ارزش اخلاقى تأكيد و بر اين دلالت دارند كه اعمال كفار هيچ ارزش ندارد نظير:«اِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُمْ اَمْوالُهُمْ وَلا اَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَيْئاً وَ اُولئِكَ اَصْحَابٌ النّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ مَثَلُ ما يُنْفِقُونَ فى هذِهِ الْحَيوةِ الدُّنْيا كَمَثَلِ ريح فيها صِرٌّ اَصابَتْ حَرثَ قَوْم ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ فَاَهْلَكَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لكِنْ اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.»(1)كسانى كه كافرند اموال و اولادشان آنان را از خداوند بىنياز نمىكند آنان اهل جهنمند و در آن جاودانند. حكايت آنچه را كه در زندگى اين جهان انفاق مىكنند، حكايت بادى است كه در آن سرما باشد و به كشت كسانى كه به خود ستم كردهاند رسيده پس آن را نابود سازد و خدا به آنان ستم نكرده اين خودشان هستند كه به خويش ستم روا مىدارند. و«مَثَلُ الَّذينَ كفَرَوُا بِرَبِّهِمْ اَعْمالُهُمْ كَرَماد اشْتَدَّتْ بِهِ الرّيحُ في يَوم عاصِف لا يَقْدِرُونَ مِمّا كَسَبُوا عَلى شَىْء ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيدُ»(2)حكايت كسانى كه به پروردگارشان كافرند اعمالشان چون خاكسترى است كه در روزى طوفانى باد سخت بر آن وزد از كارهايى كه كردهاند چيزى دستگيرشان نمىشود. و«وَالَّذينَ كَفَرُوا اَعْمالُهُمْ كَسَراب بِقيعَة يَحْسَبُهُ الظَمْآنُ ماءً حَتّى اِذا جائَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً»(3)و كسانى كه كافرند اعمالشان چون سرابى است در بيابان كه تشنه، آن را آب پندارد و چون به سوى آن رود چيزى نيابد. و
--------------------------------
1. آل عمران/ 117 ـ 116.
2. ابراهيم/18.
3. نور/ 39.
«وَ قَدِمْنا اِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَل فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً.»(1)و به سراغ كارهايى كه انجام دادهاند آمديم پس آن را غبارى پراكنده ساختيم.و يا مثل آيهاى كه درباره ريا گذشت:«كَالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَالنّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَاْليَوْمِ الاْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوان عَلَيْهِ تُرابُ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَْقِدرُونَ عَلى شَىْء مِمّا كَسَبُوا.»(2)مانند كسى كه مال خود به رياى مردم انفاق كند و به خداوند و روز جزا ايمان نداشته باشد پس حكايت او مثل سنگى خاره است كه خاكى روى آن بوده پس رگبارى بدان رسيده و آن را صاف بجاى گذاشته، رياكاران از آنچه كردهاند چيزى دستگيرشان نمىشود. از آيات فوق نتيجه مىگيريم: كار هر چند خوب بوده و حسن فعلى داشته باشد، هنگامى موجب سعادت انسان مىشود كه حسن فاعلى داشته، منشأ آن نيت خالص و ايمان باشد.
--------------------------------
1. فرقان/ 23.
2. بقره/ 264.
|