نقش تربيتى خوف در قرآن
1. آياتى تأكيد دارند بر اينكه سعادت ابدى از آن كسانى است كه خوف و خشيت دارند مثل آيات:«اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَعَمِلُوالصّالِحاتِ اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ * جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَناتُ عَدْن تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها اَبَداً رَّضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذالِكَ لِمَنْ خَشِىَ رَبَّه»(1)محققاً كسانيكه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند آنان بهترين افراد خلقند پاداششان در نزد پروردگارشان بهشتهاى جاويد است كه از دامنه آنها نهرها جارى است در آنها براى ابد جاودان بمانند خداوند از آنان خشنود و آنان از خداوند خشنود هستند اين (پاداش بزرگ و سعادت ابدى) از آن كسانى است كه از پروردگارشان (بيم و) خشيت داشتهاند.
يعنى، در واقع، از اين آيه مىتوان دريافت كه بيم و خشيتشان آنان را به اين مقام والا و ارجمند كشانده است.
و مثل آيه:«اِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ امَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ اَقامَ الصَّلوةَ وَاتَى الزَّكوةَ وَ لَمْ يَخْشَ اِلاَّ اللّهَ فَعَسى اُولئِكَ اَنْ يَّكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدين»(2)تنها كسانى مساجد خدا را آباد مىكنند كه ايمان به خدا و روز جزا آورده و نماز را بپا
--------------------------------
1. بينه/ 8 و 7.
2. توبه/ 18.
داشته و زكوة داده و جز خدا از كسى نترسيدهاند پس اميد مىرود ايشان از هدايت يافتگان باشند.و مثل آيات:«وَالَّذينَ يَصِلُونَ مآ اَمَرَاللّهُ بِهِ اَنْ يُّوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ * وَالَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغآءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَاَقامُوا الصَّلوةَ وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرَّاً وَعَلانِيَةً وَيَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ اُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدّارِ * جَنّاتُ عَدْن يَدْخُلُونَها وَمَنْ صَلَحَ مِنْ ابائِهِمْ وَاَزْواجِهِمْ وَذُرِّيّاتِهِمْ وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِّنْ كُلِّ باب * سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّار»(1)و كسانيكه پيوند دهند (و ارتباط برقرار سازند) آنچه را خدا به پيوند (و ارتباط) فرمان داده است و از پروردگارشان در خشيتند و از بدى حساب مىهراسند و كسانيكه در طلب خشنودى پروردگارشان صبر (پيشه) كنند و نماز را بپا دارند و از آنچه روزيشان دادهايم آشكار و نهان انفاق كنند و بدى را به نيكى دفع كنند (و پاسخ گويند) آنان برايشان خانه آخرت است باغهاى جاودانى كه آنان و هر كس كه شايسته باشد از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان در آنها داخل شوند و فرشتگان از هر درى برايشان وارد شوند (كه) سلام بر شما بخاطر آنكه صبر كرديد و عاقبت (جايگاهتان) جايگاه خوبى است.و مثل آيه:«اِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَاَجْرٌ كَبير»(2)كسانيكه در پنهان خشيت از پروردگارشان كنند براى آنها است بخشش و پاداش بزرگ.و مثل آيه:«وَاَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَاِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوى»(3)و اما آنكس كه از مقام پروردگارش ترسيد و خود را از (پيروى) هوا(ى نفس) بازداشت پس مؤكداً بهشت جايگاه او است.
--------------------------------
1. رعد/ 21 تا 24.
2. ملك/ 12.
3. نازعات/ 40.
2. در گروه ديگرى از آيات قرآن خشيت، با تعابير مختلف، به عنوان شرطى براى پذيرش دعوت انبياء و هدايت الهى و تأثر از انذارهاى آسمانى معرّفى شده است. مثل آيات:«وَلَقَدْ اتَيْنا مُوسى وَهارُوْنَ الْفُرقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْرى لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السّاعَةِ مُشْفِقُون»(1)و حقاً اعطا كرديم به موسى و هارون فرقان (تورات كه فارق حق و باطل است) و نور و (آنچه كه مايه) يادآورى براى با تقوايان است آنكسانيكه در پنهان در خشيت از پروردگارشان هستند و از روز واپسين در بيم و هراس بسر ميبرند. آن كسانيكه داراى خشيت از خدا هستند و از قيامت مىترسند در پرتو انوار كتب آسمانى، حق را از باطل تشخيص مىدهند و با استفاده از پند و اندرزها و يادآوريها به زيور تقوى آراسته مىگردند. و مثل آيه:«اِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اْتَّبَعَ الْذِكْرَ وَخَشِىَ الرَّحْمانَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَة وَاَجْر كَريم»(2)تو فقط بيم مىدهى آنكس را كه از ذكر (قرآن كه منشأ يادآورى است) پيروى كند و در خلوت در خشيت از خدا باشد.و مثل آيه:«طه ما اَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرآنَ لِتَشْقى * اِلاّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى»(3)(اى پيامبر)ما قرآن را بر تو فرو نفرستاديم تا خود را برنج درافكنى جز آنكه يادآورى باشد براى آنكس كه ميترسد. و مثل آيه:«اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخشاها»(4)تو تنها بيمدهنده آنكس هستى كه از قيامت ميترسد.و مثل آيه:
--------------------------------
1. انبياء/ 49 و 48.
2. يس/ 11.
3. طه/ 1 تا 3.
4. نازعات/ 45.
«اِنَّما تُنْذِرُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْب»(1)تو تنها بيم مىدهى كسانى را كه در خفا و خلوت در خشيت پروردگارشان هستند.
و مثل آيات:«فَذَكِّرْ اِنْ نَفَعَتِ الْذِكْرى * سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى * وَيَتَجَنَّبُها الاَْشْقى»(2)پس يادآورى كن اگر ياد آورى سود بخشد بزودى (از يادآورى تو) پند گيرد آنكه (از خدا) ميترسد و از آن دورى گزيند كسى كه شقىترين است. 3. در گروه سوم آياتى خوف و خشيت را با تعابير مختلف عامل انجام و شتاب در كار خير معرّفى كردهاند: مثل آيات:«اِنَّ الَّذينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ وَالَّذينَ هُمْ بِاياتِ رَبِّهِمْ يُؤمِنُونَ وَالَّذينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لايُشْرِكوْنَ وَالَّذينَ يُؤْتُوْنَ ما اتوا وَقُلُوبُهُم وَجِلَةٌ اَنَّهُمْ اِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ اُولئِكَ يُسارِعُونَ فىِ الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُون»(3)كسانيكه از خشيت پروردگارشان در هراسند و كسانيكه به آيات پروردگارشان ايمان آورند و كسانيكه نسبت به پروردگارشان شرك نورزند آنان در انجام كارهاى نيك شتاب كنند و همانان بسوى آنها پيشى گيرند.
در اين چند آيه با تعابير مختلف خشيت، اشفاق و وجل، بر اين حقيقت تأكيد مىكند كه صفات خوف و خشيت از خدا و قيامت انسان را واميدارد تا در كارهاى خير، فعّال باشد و در انجام آنها شتاب كند. 4. گروه چهارم از آيات با تعابير مختلف دلالت دارند بر آنكه جز از خدا از چيز يا كس ديگرى نبايد ترسيد مثل آيه:«وَتَخْشَى النّاسَ وَاللّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشاه(4)» و تو از مردم مىترسى و خداوند شايستهتر است كه از او بترسى، و مثل آيه «اَلَّذينَ يُبَلِّغُوْنَ رِسالاتِ اللّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَ لايَخْشَوْنَ
--------------------------------
1. فاطر/ 18.
2. اعلى/ 11 و 9.
3. مؤمنون/ 57 تا 61.
4. احزاب/ 37.
اَحَداً اِلاّ اللّه(1)» كسانيكه رسالتهاى الهى را (بمردم) مىرسانند و از او مىترسند و از احدى جز خدا نمىهراسند. آيه فوق توصيف مدح گونهاى از انبياء است و از خصلت ترس از خدا و نترسيدنشان از غير خدا كه در انبياء موجود است به عنوان يك صفت برجسته و ممدوح ياد مىكند.و آيه «اَلْيَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهَمْ وَ اَخْشَوْن»(2)امروز كسانيكه كفر ورزيدهاند از (ضربه زدن به) دين شما مأيوس شدهاند پس از آنان نهراسيد و از من بترسيدو آيه «فَلا تَخْشَوُا النّاسَ وَاْخْشَوْنَ وَلاتَشتَرُوا بِاياتى ثَمَناً قَليلا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللّهُ فَاُلئِكَ هُمُ الْكافِرُون»(3)پس از مردم نهراسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى اندكى نفروشيد و كسانيكه به آن(دستوراتى) كه خدا نازل كرده است حكم نكردند پس آنان همان كافرانندو مثل آيه:«وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ اِلاَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنى وَلاُِتِمَّ نِعْمَتى عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون»(4)و (اى پيامبر) از هر كجا بيرون شدى رو به سوى كعبه كن و (اى مسلمانان) هر كجا كه بوديد پس روىهايتان بجانب آن كنيد، تا براى مردم بر شما حجّتى نباشد مگر كسانى از آنان كه ستمكارند پس از آنان نهراسيد و از من بترسيد و تا نعمتم را بر شما كامل كنم و باشد كه شما هدايت يابيد.و مثل آيه:«اَلاْ تُقاتِلُونَ قَوْماً نَّكَثُوا اَيْمانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُوْلِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ اَوَّلَ مَرَّة
--------------------------------
1. احزاب/ 39.
2. مائده/ 3.
3. مائده/ 44.
4. بقره/ 150.
اَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ كُنْتُمْ مُّؤمِنين»(1)آيا نمىجنگيد با قومى كه قسمهاشان را شكستند و به بيرون راندن رسول (خدا) همّت گماردند و آنان جنگ با شما را نخستين بار آغاز كردند آيا از آنان ميترسيد؟ پس خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر مؤمن باشيد. 5. و در بعضى ديگر از آيات بر خشيت به عنوان شرط عبرت آموزى از حوادث تأكيد مىكند: چنانكه پس از ذكر داستان فرعون در آياتى آمده است كه:«فَاَخَذَهُ اللّهُ نَكالَ الاْخِرَةِ وَالاُْولى * اِنَّ فى ذالِكَ لَعِبْرَةً لِّمَنْ يَخْشى»(2)پس خداوند او را به عذاب دنيا و آخرت گرفتار كرد كه در اين (حادثه) عبرتى است براى آنكس كه خشيت دارد. علاوه بر آيات فوق كه از لفظ خشيت بهره جستهاند آياتى هم داريم كه در آنها واژه خوف بكار رفته است. در اينكه آيا خوف همان مفهوم خشيت را دارد و يا با آن متفاوت است؟ بياناتى از بعضى مفسرين و اهل لغت نقل شده كه كم و بيش قابل نقض است و خيلى متقن بنظر نمىرسد و على رغم اينكه ظاهر بعضى از آيات از تفاوت مفهومى خوف و خشيت حكايت دارد، از نظر مفهوم لغوى نمىتوان بصورت جزمى چيزى را به عنوان فرق ميان آندو بيان كرد. در بالا گفتيم ظاهر بعضى آيات حكايت از تفاوت مفهومى خوف و خشيت دارد كه مىفرمايد:«وَلَقَدْ اَوْحَيْنا اِلى موسى أَنَْ اَسْرِ بِعِبادى فَاْضْرِبْ لَهُمْ طَريقاً فىِ الْبَحْرِ يَبَساً لاتَخافُ دَرَكاً وَ لاتَخْشى»(3)و محققاً وحى كرديم به موسى كه بندگان من (بنىاسرائيل) را حركت ده راهى خشك در دريا برايشان ايجاد كن و از رسيدن فرعونيان در خوف و خشيت نباش. اينكه در آيه فوق خوف و خشيت در كنار هم آمده و بيك چيز تعلق گرفته به ما اين حقيقت را مىفهماند و به اصطلاح ظهور دارد در اين كه بايد فرقى ميان اين دو واژه باشد. و
--------------------------------
1. توبه/ 13.
2. نازعات/ 26 و 25.
3. طه/ 77.
بعضى گفتهاند: خشيت حالتى است كه از احساس عظمت يك شخص يا عظمت خطرى كه ممكن است انسان را تهديد كند در نفس انسان پديد مىآيد ولى خوف منحصر در اين مورد نيست و گسترش بيشترى دارد. ولى، با ملاحظه آيات در مىيابيم دقيقاً همانجائى كه خوف بكار رفته خشيت هم بكار رفته است و به نظر نمىآيد كه موارد خشيت هيچ فرقى با موارد خوف داشته باشد و اگر در آيه فوق خوف و خشيت در كنار هم آمده «لاتخاف دركاً ولا تخشى» اين الزاماً دليل بر تفاوت آندو نيست؛ بلكه احتمالا از قبيل تأكيد يك لفظ بلفظ ديگر است و منافاتى ندارد با اينكه هر دو بيك معنا ومترادف باشند. آياتى هم كه واژه خوف در آنها آمده زياد و متنوعّند: گاهى خوف در اين آيات با تعابير مختلف به خود خداى متعال نسبت داده شده: مثل آيه:«وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الاَْرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذالِكَ لِمَنْ خافَ مَقامى وَ خافَ وَعيد»(1)و پس از (هلاكت) آنان (ظالمين) شما را در آن سرزمين جايگزين سازيم اين (نعمت) براى كسى است كه از مقام من و از وعده من (به عذاب قيامت) ترسيده باشد.و مثل آيه:«وَاَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهىَ الْنَفْسَ عَنِ الْهَوى * فَاِنَّ الْجَنَّةَ هِىَ الْمَأْوى»(2)و اما كسى كه از حضور در پيشگاه پروردگارش ترسيد و خود را از (پيروى) هوا باز داشت پس بهشت جايگاه او است.و مثل آيه:«وَلِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان»(3)و براى آنكس كه از حضور در پيشگاه خدا ترسيد دو باغ باشد. در موارد ديگرى از آيات خوف از عذاب مطرح است مثل آيه «اِنّى اَخافُ اِنْ عَصَيْتُ رَبّى عَذابَ يَوْم عَظيم(4)» من مىترسم، اگر عصيان كنم پروردگارم را، از عذاب روزى بزرگ اين جمله در موارد متعدّد از قول پيامبران بزرگ الهى نقل شده است.
--------------------------------
1. ابراهيم/ 14.
2. نازعات/ 41 و 40.
3. رحمن/ 46.
4. انعام/ 15، يونس/ 15، زمر/ 13.
در بعضى از آيات از قول پيامبران آمده كه در مقام ارشاد و انذار مردم آنها را از روز قيامت يا روزى كه عذاب بر آنان نازل شود ميترسانيدهاند. مثل آيه:«وَيا قَوْمِ اِنّى اَخافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ اَلْتَّنادِ يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِريْنَ مالَكُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِم»(1)و (مؤمن ال فرعون گفت) اى قوم من مىترسم بر شما از (عذاب) روزى كه (از سختى آن، خلق) بفرياد آيند روزى كه در حال گريز و فرار (از عذاب) پشت مىكنيد (و) براى شما از (جانب) خدا پناه و نگاهبانى نيست و آيات ديگرى نظير:«اِنّى اَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْم عَظيم(2)» يا «عَذابَ يَوْم اَليم(3)» يا «عَذابَ يَوْم كَبير(4)» يا «عَذابَ يَوْم مُحيط(5)» من بر شما بيم دارم از عذاب روزى بزرگ (يا) عذاب روزى دردناك (يا) عذاب روزى كبير(يا) عذاب روزى كه (از هر سو) احاطهكننده (انسان) است. در مواردى از آيات از كسانيكه از عذاب روز قيامت يا از روز قيامت، طبعاً، بلحاظ خطرهائى كه در آن روز وجود دارد، در هراسند ستايش به عمل آمده است: در يكى از آيات از اين نوع خوف به عنوان يكى از صفات بارز و برجسته عاقلان ياد كرده در توضيح اولو الالباب يعنى صاحبان عقل و خرد گويد:
«.... وَاَّلذينَ يَصِلُوْنَ ما اَمَرَاللّهُ بِهِ اَنْ يُوْصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوْءَ الْحِساب»(6)و (صاحبان عقل و خرد) كسانيند كه مىپيوندند (در) آنچه كه خدا در آن به پيوند فرمان داده است و خشيت مىكنند از پروردگارشان و مىهراسند از بدى حساب.
در آيه ديگرى از خوف خدا بعنوان يكى از صفات ستايشآميز فرشتگان و بندگان برگزيده خدا ياد كرده، مىگويد:
--------------------------------
1. مؤمن/ 33 و 32.
2. اعراف/ 59.
3. هود/ 26.
4. هود/ 3.
5. هود/ 84.
6. رعد/ 21.
«.... يَخافُوْنَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُوْنَ ما يُؤمَرُون»(1)(... و فرشتگان) ميترسند از پروردگارشان كه فوق آنها است و به انجام مىرسانند آنچه كه مأمور شوند. در آيه ديگر مردانى پاك و انسانهائى برجسته را كه در بيوتى نورانى مانند معابد و مساجد و منازل انبياء و اولياء خدا، صبح و شام به تسبيح خدا اشتغال دارند، به صفاتى عالى و از آنجمله به صفت ترس از روز قيامت ستايش كرده مىگويد:«.... رِجالٌ لاّ تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَّ لابَيْعٌ عَنْ ذِكْرِاللّهِ وَ اِقامِ الصَّلوةِ وَ ايتآءِ الزَّكوةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الاَْبْصار»(2)(صبح و شام تسبيح گويند خدا را در اين بيوت) مردانى كه هيچ تجارت و خريد و فروشى از ياد خدا و بپاداشتن نماز و دادن زكوة بازشان ندارد، مىترسند از روزى كه در آن، دلها و ديدهها (با حيرت و اضطراب و ترس) در تغيير و تحوّل و دورانند.
و در آيات ديگرى در توصيف ابرار و تبيين معيارهاى برّ و نيكى ايشان بر افعال و صفاتى تأكيد كرده است كه يكى از مهمترين آنها كه دو بار تكرار شده همين صفت خوف از قيامت است. يك بار مىگويد: «وَيَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيرا(3)» و (ابرار) مىترسند از روزى كه شرّ آن همه را فرا گيرد. بار دوم از زبان خود ابرار گويد: «.... اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريْرا(4)» ما مىترسيم از پروردگار خود در روزيكه (از سختى آن، چهره خلق) در هم و غمگين است. در مواردى هم نهى شده از خوف از ديگران و امر شده به اينكه فقط از خدا بترسيد همانطور كه با واژه خشيت داشتيم «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاْخْشَوْن» در بعضى آيات هم آمده است كه «فَلا تَخافُوْهُمْ وَ خافُوْنِ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنين(5)» پس از آنان(ناس يا مردم) نترسيد و از من بترسيد اگر مؤمن هستيد. در اين زمينه واژههاى ديگرى هم در قرآن كريم آمده كه، از نظر مفهوم، كم و بيش با هم
--------------------------------
1. نحل/ 50.
2. نور/ 37.
3. انسان/ 7.
4. انسان/ 10.
5. ال عمران/ 175.
مشابه هستند: يكى لفظ «رَهِبَت» است و يا «رهب» كه معنى خوف و هراس دارد و در آياتى چند بكار رفته است نظير آيه: «وَاِيّاىَ فَارْهَبُون(1)» و تنها از من بترسيد، و آيه «فَايّاى فارهبون»(2)، و نظير اين آيه كه در مدح تورات مىفرمايد:«وَلَمّا سَكَتَ عَنْ مُوْسىَ الْغَضَبُ اَخَذَ الاَْلْواحَ وَفى نُسْخَتِها هُدىً وَرَحْمَةً لِلَّذينَ هُمْ لِرَبِّهُمْ يَرْهَبُون»(3)و چون خشم از موسى فرو نشست لوحههاى تورات را برگرفت كه در نسخههاى آن هدايت و رحمت بود براى آن كسانيكه از خداى خويش مىهراسند.و آيه ديگرى در اين زمينه مىفرمايد:«.... اِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فى الْخَيْراتِ وَ يَدْعَوْنَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعين»(4)كه آنان(انبياء) در كارهاى خير شتاب مىكردند و در حال بيم و اميد ما را مىخواندند و (پيوسته) در برابر ما خاضع و خاشع بودند. دوم واژه «اشفاق» است مثل آيه «وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون»(5) و آنان(بندگان مكرم خدا) از خشيت او در هراسند كه در اينجا اشفاق از خدا به عنوان ثمره خشيت و يك صفت برجسته روى آن تكيه شده است چنانكه در آيه «اِنَّ الَّذينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُون»(6) نيز همين مضمون آمده است. چنانكه گاهى اشفاق از عذاب و گاهى اشفاق از روز قيامت آمده است مثل آيه:«اَلَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السّاعَةِ مُشْفِقُوْن»(7)آنكسانيكه از پروردگارشان در نهان خشيت مىكنند و همانها از روز قيامت نگران و هراسانند.
و مثل آيه:
--------------------------------
1. بقره/ 40.
2. نحل/ 51.
3. اعراف/ 154.
4. انبياء/ 90.
5. انبياء/ 28.
6. مؤمنون/ 57.
7. انبياء/ 49.
«... وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَريبٌ * يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذينَ لايُؤْمِنُونَ بِها وَالَّذينَ امَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَيَعْلَمُونَ اَنَّها الْحَقُّ اَلا اِنَّ الَّذينَ يُمارُونَ فىِ السّاعَةِ لَفى ضَلال بَعيد»(1)چه ميدانى شايد قيامت نزديك باشد كسانيكه ايمان به آخرت ندارند (در ظهور قيامت) شتاب و عجله دارند (كه اگر قيامتى هست پس چرا نمىآيد) و كسانيكه ايمان دارند از آن در هراسند و ميدانند كه حق است آگاه باشيد آنانكه درباره قيامت جدال و آنرا انكار مىكنند در گمراهى عميقى هستند. اين آيه نشانگر آنست كه مشفق و ترسانبودن از قيامت اثر علم بحقانيّت و معرفت درباره قيامت است. و گاهى اشفاق از عذاب آمده و مىگويد: «... وَالَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُون»(2) و كسانيكه آنان از عذاب پروردگارشان هراسانند اين آيه نشان مىدهد مصلّين و نمازگزاران كسانى هستند كه روز قيامت را تصديق مىكنند و از عذاب پروردگارشان ترسانند و ترس آنها معلول معرفت به قيامت و تصديق روز جزا است. كه قبل از اين آيه جمله «وَالَّذينَ يُصَدِّقُوْنَ بِيَوْمِ الدّين»(3) آمده است. سوم واژه «وَجَل» است كه در آياتى بكار رفته مثل آيه:«اِنَّما الْمُؤمِنُونَ اَلَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم»(4)مؤمنين كسانيند كه وقتى ياد خدا مىشود دلهاشان مىهراسد.و مثل آيه:«فَإِلهُكُمْ اِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ اَسْلِمُوا وَ بَشِّرِالُْمخْبِتينَ اَلَّذينَ إِذا ذُكِرَاللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم»(5)معبود شما خداى يگانه است پس تسليم او باشيد و مژده باد مخبتين را كسانى كه وقتى ياد خدا مىشود دلهايشان مىلرزد كه بويژه، اين آيه تكيه مىكند بر شناخت خدا و اعتقاد به يگانگى او كه همين شناخت را
--------------------------------
1. شورا/ 18.
2. معارج/ 27.
3. معارج/ 26.
4. انفال/ 2.
5. حج/ 35.
منشأ پيدايش اين حالت وَجَل در دلها ميداند و از آن به عنوان يك عامل تربيتى در هدايت ديگران استفاده مىكند كه مخبتين چنين اعتقاد و بدنبال اين اعتقاد چنين حالاتى در آنها پديد آمد و مژده باد آنها را كه به چنين سعادتى رسيدند شما هم از اين طريق گام برداريد تا بسعادتى كه آنها رسيدند نائل آئيد. و مثل آيه:«وَالَّذينَ يُؤْتُوْنَ ما اتَوا وَقُلُوْبُهُمْ وَجِلَةٌ اَنَّهُمْ اِلى رَبِّهِمْ راجِعُون»(1) و كسانيكه آنچه شايسته است انجام دهند(معالوصف) دلهاشان از اين هراسان است كه آنان (روزى) بسوى پروردگارشان باز مىگردند. با اين تفاوت كه در آيات قبل دلها از خدا و ياد خدا در هراس و وجل بود ولى در اين آيه از قيامت و بازگشت به پيشگاه خداوند. تا اينجا آيات مربوط به خوف و خشيت و واژههاى مرادف آنها را بررسى كرديم: مفهوم و كيفيّت پيدايش آنها را توضيح داديم و در مجموع مىتوان به چند نكته اشاره كنيم: نخست: آنكه در خوف توجّه به آينده ملحوظ است و هيچگاه نسبت به آنچه كه گذشته است بكار نمىرود مگر بلحاظ نتائج بعدى حادثهاى كه در گذشته اتفاق افتاده است. دوم: آنكه خوف اصالتاً به امر نامطلوبى تعلق مىگيرد كه ممكن است براى انسان رخ دهد و در واقع، انسان نگران آينده خويش است؛ از اين رو، آنچه اولا و بالذّات، متعلق خوف قرار گيرد تلخكامى و محروميّت خود انسان از امور مطلوب و خواستههاى خويش و مبتلا شدن به امور نامطلوب و ناخوشايند است ولى ثانياً و بالعرض، خوف به چيزهاى ديگرى هم نسبت داده مىشود: فىالمثل گاهى به شخصى كه عامل پيدايش چنين وضع نامطلوب و ناراحتى براى ما باشد نسبت مىدهيم يا به كارهاى او كه باعث ناراحتى ما مىشود و يا مكان آن كار و حادثه نامطلوب و يا زمان آن نسبت مىدهيم و ميگوئيم از فلان كار يا فلان مكان يا زمان مىترسيم. بنابراين، خوف و هراس به همه آنها نسبت داده مىشود؛ ولى، همانطور كه گفتيم: منشأ اصلى و ريشه همه اينها در واقع همان ناراحتى است كه بر خود انسان وارد مىشود. سوم: در مقابل خوف كه در آيات فوق آمده در آيات متعدّدى كلمه رجاء بكار رفته است.البتّه، رجاء و خوف دقيقاً، نقطه مقابل هم و متناقض با هم نيستند؛ يعنى، رجاء دقيقاً بمعنى عدم خوف يا خوف دقيقاً بمعنى عدم رجاء نيست؛ بلكه، آنها دو حالت وجودى هستند متضاد با يكديگر كه يكى از احساس خطر از آينده در نفس انسانى پديد آيد و آن ديگرى از احساس تنعّم و بهرهمندى از نعمتها در آينده در روح انسان و احساس وى ظاهر شود.
--------------------------------
1. مؤمنون/ 60.
|