خوف و رجاء
از جمله شناختهاى انسان نسبت به خداى متعال، معرفت به اين حقيقت است كه خداوند مى‌تواند همه نعمتهائى را كه در اين دنيا به وى داده است ـ مانند عمر و صحّت و سلامتى و دوستان و آشنايان و اولاد و اموال و غيره ـ از وى بازپس گيرد و به عبارتى اين نعمتها را از او سلب كند و نيز معرفت به اينكه وى قادر است در جهان ابدى او را از همه نعمتها محروم و به عذاب و رنج ابدى مبتلا و به دورى از بهشت و نعمتهايش و از همه بدتر به دورى از خدا و رحمت خدا گرفتار سازد؛ چنانكه، در مقابل هم او مى‌تواند نعمتهائى را كه داده است همچنان ادامه دهد و يا حتّى بر اين نعمتها در آينده از جهت كمّى يا كيفى بيفزايد و نيز در آخرت از نعمتهاى بيشتر و والاتر ما را برخوردار سازد. توجّه به اين معنى و شناخت خداوند بلحاظ آنكه از چنين قدرتى برخوردار است و سعادت و شقاوت انسان در دنيا و آخرت بدست او است، دو حالت روانى و نفسانى «خوف» و «رجاء» را در ما بر مى‌انگيزد.
بنابراين، «خوف» و «رجاء» هر دو به آينده انسان مربوط مى‌شوند برخلاف شكر كه در مقابل نعمتهائى است كه قبلا خدا به انسان داده است. چنانكه اين دو حالت؛ يعنى، «خوف» و «رجاء» از جهت ريشه با هم نيز تفاوت دارند؛ چراكه، «خوف» حالتى است ناشى از شناخت خدا به اين لحاظ كه قادرست نعمتهاى دنيوى را در آينده از ما سلب كند و از نعمتهاى اخروى محروممان سازد و «رجاء» حالتى است ناشى از شناخت خدا به اين لحاظ كه قادر است درآينده نيز به اعطاء اين نعمتهاى دنيوى ادامه دهد، از نظر كمّى و كيفى آنرا بيفزايد و ما را از نعمتهاى بزرگ اخروى نيز برخوردار سازد. خوف از محروميّت و امّيد به آينده بهتر در فطرت انسان ريشه دارند و دو عامل قوى و نيرومند هستند براى آنكه انسان را وادار به تلاش و كوشش و خودسازى و اصلاح امور مادّى و معنوى خويش سازند و بلحاظ همين نقش و اهميّتى كه دارند، قرآن از بعد تربيتى روى آنها تأكيد فراوان دارد و در بيداركردن و جهت‌دهى صحيح آندو با لحنهاى مختلف و در مناسبت‌هاى گوناگون اهتمام مىورزد كه لازمست در اينجا به بعضى از آيات اشاره كنيم: