عبادت و بندگى
در همين جا اشاره مى‌كنيم به اين حقيقت كه: همان حالت خضوع كه قبلا، گفتيم از درك عظمت الهى و اين حالت شكر و سپاس كه گفتيم: از درك انعام خدا به انسان برايش حاصل مى‌شود، نيرومندترين انگيزه انسان است در اينكه خدا را عبادت كند و بالاترين ارزشها را به پرستش وى مى‌دهد. براى تأييد اين سخن، رواياتى يادآورى مى‌كنيم كه عبادات را بر سه دسته تقسيم كرده‌اند: نخست، عبادتهائى كه انگيزه انجام آنها ترس از عذاب و كيفر است، دوّم، عبادتهائى كه به اميد تحصيل ثواب و پاداش انجام مى‌شود و سوّم هم آن عبادتهائى است كه با اين دو نوع، فرق اساسى دارد و با تعابير مختلفى در روايات از انگيزه اين نوع عبادت ياد شده است. در بعضى از روايات حبّ خدا به عنوان انگيزه قسم سوم مطرح شده دربعضى ديگر شكر خدا و در مواردى نيز بر اهليّت خداوند براى آنكه معبود انسان باشد و عبادت كردن او بخاطر آنكه شايستگى آنرا دارد تكيه شده است.(1) شايد بتوان گفت: قسم سوّمش چون براى همه كاملا شناخته شده نيست و عموم مردم با تعلّقاتى كه دارند آن حالات كمتر در دلشان پديد مى‌آيد و درست با آن آشنا نيستند، بصورتهاى مختلفى ذكر شده و در هر مورد آنچه كه با فهم شنونده مناسب‌تر بوده است مطرح شده؛ ولى، در حقيقت مى‌توان گفت: خود آن هم بنوبه خود مراتب مختلفى دارد، بالاترين مرتبه‌اش همانست كه با جمله «وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك» از آن، تعبير و انگيزه‌اش تبيين شده است. با شناخت عظمت الهى، يك حالت خضوع در انسان پديد مى‌آيد و آن منشأ مى‌شود تا در مقابل خداى متعال كرنش بكند و وقتى فهميد كه شكل خاصّى از عبادت مثل نماز مطلوب خداوند است، احساس خضوع خود را با خواندن نماز يا رفتن به ركوع و افتادن به سجده متبلور مى‌كند اگر هيچ انگيزه ديگرى هم نباشد معرفت خدا و شناخت عظمت الهى كافى است تا انسان را وادار به اين عبادت كند. خدا خدا است و در برابر او جز بندگى كارى نمى‌توان كرد اين عاليترين خواست فطرى انسان است كه در مقابل يك موجود عظيم و غنى و كامل مطلق بدون هيچ چشم‌داشتى خضوع كند و اين بالاترين و خالصترين مراتب عبادت خواهد بود.

در مرتبه بعد، آن عبادتى ارزشمندتر است كه انگيزه انجام آن، محبّت و دوستى خدا باشد عاطفه و كششى نسبت به خدا در انسان بوجود مى‌آيد كه وى را وادار به عبادت؛ يعنى، كارى مى‌كند كه خدا را خشنود ميسازد. در اين عبارت هم ملاحظه مى‌شود كه جز خدا و محبّت خدا چيز ديگرى؛ يعنى، ثوابى يا عذابى، انگيزه ديگرى در كار نيست.1. در روايتى از معصوم چنين آمده است: ان قوماً عبدوا اللّه رغبةً فتلك عبادة التجار وان قوماً، عبدوا اللّه رهبةً فتلك عبادة العبيد وان قوماً عبدوه شكراً فتلك عبادة الاحرار». بحارالانوار، ج 78، ص 69.در روايت ديگرى از امام صادق آمده است: «انّ العباد[ة] ثلاثة قوم عبدوا اللّه عزّوجّل خوفاً فتلك عبادة العبيد وقوم عبدوا اللّه تبارك وتعالى طلب الثواب فتلك عبادة الاجرارء وقوم عبدوا اللّه عزوجّل حبّاً له فتلك عبادة الاحرار وهى افضل العبادة. بحارالانوار، ج 70، ص 255.و در روايت سومى از امام على‌بن الحسين(عليه السلام) نقل است كه: انى اكره ان اعبداللّه ولاغرض لى الاّ ثوابه فاكون كالعبد الطمع ان طمع عمل والاّ لم يعمل واكره ان [لا] اعبده الاّ لخوف عقابه فاكون كالعبد السّوء ان لم يخف لم يعمل، قيل فلم تعبده؟ قال: لما هو اهله باياديه علّى وانعامه. بحارالانوار، ج 70، ص 210. در درجه سوّم، آن عبادتى ارزشمندتر است كه انگيزه آن شكرگزارى در برابر خدا باشد بخاطر نعمت‌هائى كه در اختيار انسان قرار داده و مى‌دهد؛ يعنى، وقتى فكر مى‌كند كه نمى‌تواند نعمتهاى خدا را جبران كند و بازاء نعمتهايش چيزى به او بدهد؛ چراكه، هر چه دارد در اصل، از آن او است، به اين نتيجه مى‌رسد كه خضوع و ناتوانى و تذلّل و كوچكى خود را با دست زدن به انجام كارهاى عبادى ظاهر سازد.
اين در واقع سه نوع انگيزه است، براى اقدام به عبادت و پرستش خدا كه هر سه نوع از سطح انگيزه‌هاى عمومى و متعارف بالاتر است و افراد مى‌بايست مرتبه كاملترى از معرفت و محبّت خدا داشته باشند تا اينگونه بتوانند خدا را عبادت كنند.