باز مى بينيم در اينجا صفت رذيله استكبار سبب شد كه به راستى خود را قوى ترين موجود جهان بدانند و حتّى قدرت خدا را فراموش كنند و در نتيجه آيات الهى را انكار نمايند و ميان خود و حقّ مانع بزرگى ايجاد كنند.
جالب اينكه آيه بعد از آن(آيه 16 سوره فصّلت) نشان مى دهد كه خدا براى تحقير اين متكبّران لجوج آنها را به وسيله تندبادى شديد و هول انگيز در روزهاى شوم پرغبارى(كه اجساد آنها را مانند پر كاه به اين سو و آن سو پرتاب مى كرد) مجازات نمود!
آرى تكبّر، حجابى است كه به انسان اجازه نمى دهد حتّى برترى قدرت خدا را بر نيروى ناچيز خودش ببيند و باور كند!
تعبير «بِغَيْر الْحَقِّ» در واقع قيد توضيحى است، چرا كه تكبّر و استكبار براى انسانها در هر حال حق نيست و سزاوار نمى باشد، اين قبايى است كه بر قامت انسانها نارساست، بزرگى تنها به خدا مى برازد و بس!
در پنجمين آيه به زمان «شعيب»(عليه السلام) مى رسيم، در آنجا نيز مى بينيم عامل اصلى بدبختى و گمراهى قوم شعيب استكبار بود، مى فرمايد: «زورمندان قوم شعيب كه تكبّر مىورزيدند گفتند: اى شعيب! سوگند ياد مى كنيم كه تو و كسانى را كه به تو ايمان آورده اند از شهر و آبادى خود بيرون خواهيم كرد، مگر اينكه به آيين ما بازگرديد آيا (مى خواهيد ما را بازگردانيد) اگر چه مايل نباشيم»؟!، (قَالَ الْمَلأَُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا اَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا قَالَ اَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ).(1)
چرا شعيب به افرادى كه به او ايمان آورده بودند و راه خداپرستى و تقوا را پيش گرفتند بايد از شهر و ديار خود تبعيد شوند؟ آيا دليلى جز اين داشت كه زورمندان و ثروتمندان متكبّر كه ايمان آوردن به شعيب و ملحق شدن به مؤمنان را براى خود كوچك مى شمردند، به مقابله با او برخاستند؟!
اينكه مى گفتند: اَوْ لَتَعُودُنَّ فِى مِلَّتِنَا (يا اينكه به آيين ما بازگرديد) نه به خاطر اين بود

1- اعراف، 88.