راه هاى كسب سخاوت
اين فضيلت اخلاقى مانند ساير فضايل، با تعليم و تربيت و انديشه و تفكّر و تمرين و ممارست حاصل مى شود.
توجه به اين حقيقت كه اين اموال و ثروتها، امانتهاى الهى در دست ماست و هيچ كدام دوام و بقايى ندارد، انسان را وا مى دارد با بذل و بخشش، آن را در صندوق امانت الهى، براى روزى كه دستها خالى است، ذخيره كند. همچنين دقت در آثار و بركات و پيامدهاى مهمى كه براى «سخاوت» در مطالب قبل ذكر شد، مشوّق مؤثرى در امر «سخاوت» است.
مطالعه تاريخ زندگى سخاوتمندان و بخيلان و مقايسه آن دو با يكديگر و احترام و آبرو و شخصيتى كه گروه اول داشتند و ذلّت و بدنامى كه دامن گير گروه دوّم بوده است نيز در ايجاد اين «سخاوت اخلاقى» بسيار مؤثر است.
اينها جنبه هاى تعليماتى اين مسئله است; اما از نظر عملى، هر قدر تمرين و ممارست بيشترى در اين زمينه شود، توفيق زيادترى در به دست آوردن اين فضيلت اخلاقى حاصل مى گردد; زيرا تكرار اعمال سخاوتمندانه و بذل و بخشش، هر چند از راه تحميل
بر نفس خويش باشد، به تدريج به صورت عادت و سپس مبدّل به حالت، و سرانجام به يك ملكه اخلاقى مبدل خواهد گرديد.
در ضمن، تربيت پدر و مادر و معلّم و استاد در اين زمينه، بسيار مؤثر است. اگر آنها كودكان را از آغاز عمر به «جود» و «سخاوت» عادت دهند، اين ملكه، به آسانى در وجود آنها ريشه مى دواند و در بزرگى جزء زندگى آنان مى شود.
در حالات «صاحب بن عبّاد» آمده است كه در كودكى هنگامى كه مى خواست براى فراگرفتن درس دينى به مسجد برود، هميشه مادرش يك دينار و يك درهم به او مى داد و مى گفت:«اين را به اولين فقيرى بده كه در مسير راه خود مى بينى». كم كم اين خصلت در وجودش ريشه دار شد تا اين كه در بزرگى چنان بذل و بخششى مى كرد كه همه به او آفرين مى گفتند. اگر كسى بعد از ظهر ماه مبارك رمضان به خانه اش مى آمد، سخاوتش مانع از آن مى شد كه كسى بدون خوردن افطار از خانه او بيرون رود. هر روز حدّاقل هزار نفر بر سر سفره او افطار مى كردند و بذل و بخشش او در ماه رمضان به اندازه تمام ماههاى سال بود.(1)
از شگفتيهاى ديگر زندگى او چنين نقل مى كنند: «روزى نوشابه براى او آوردند، يكى از نزديكانش نسبت به آن نوشابه سوء ظن پيدا كرد و گفت: از اين نوشابه ننوش; زيرا مسموم است، خدمتكارى كه آن قدح را آورده بود، همچنان ايستاده بود. «صاحب بن عباد» به شخصى كه ادعاى مسموم بودن آن را مى كرد، گفت: به چه دليل مى گويى كه اين مسموم است؟ گفت: بهترين راه اين است كه كسى كه اين قدح را آورده و به دست تو داده، مورد آزمايش قرار گيرد و از آن بنوشد، «صاحب» گفت: من به اين كار راضى نيستم، آن شخص گفت: به وسيله يك مرغ خانگى آزمايش كن. «صاحب» گفت: كشتن حيوان به اين صورت نيز جايز نيست، سپس دستور داد: قدح آب را واژگون كردند و آب را ريختند و به خدمتكار گفت: برو و ديگر در خانه من قدم مگذار; ولى با اين حال دستور داد: حقوق او را به طور كامل بپردازند. سپس گفت: هرگز نبايد يقين را با شك از بين برد و مجازات به وسيله قطع حقوق،
دليل بر پستى است».(2)
اين بحث را با چند حديث و سخنانى از بعضى از بزرگان پايان مى دهيم:
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايند: «اَلجَنَّةُ دَارُالاَسْخِياء; بهشت خانه سخاوتمندان است».(3)
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند كه خداوند فرمود:«اِنّى جَوادٌ كريمٌ لايُجَاوِرُنى لَئيمٌ; من بخشنده با سخاوتم، افراد پست و بخيل نمى توانند در جوار من (در بهشت) جاى بگيرند».(4)
در حديث ديگرى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) آمده است: «طَعامُ الجَوادِ دَواءٌ وَ طَعامُ البَخيلِ داءٌ; طعام سخاوتمند، دواست و طعام بخيل، درد و بيمارى است».(5)
يكى از عارفان به نام «ابن سمّاك(6)» مى گويد: «عَجِبْتُ لِمَن يَشتَرِىَ الْمَماليكَ بِمالِهِ وَ لايَشتَرِى َالاَْحرارَ بِمَعروفِهِ; در شگفتم! از كسانى كه بردگان را با مال خود خريدارى مى كنند; ولى آزاده ها را با احسان و نيكى، دربند محبّت خود در نمى آورند».(7)
به عربى گفتند: آقا و بزرگ شما كيست؟ گفت: «مَنِ اِحْتَمَلَ شَتْمَنَا وَ اَعطى سَائِلَنَا وَ اَغْضى جَاهِلَنا; كسى كه بدگويى هاى ما را تحمل كند و به نيازمندان ببخشد و از اعمال جاهلان چشم پوشى كند».(8)