3 ـ نشانه هاى غفلت
ممكن است اين مسئله براى بسيارى از مردم، مورد شك و ترديد واقع شود كه آيا واقعاً در صف غافلانند يا نه؟ پس لازم است تا پويندگان راه خدا و سالكان سبيل الى اللّه، در هر مرحله خود را بيازمايند تا مبادا در صف «غافلان» باشند; لذا بايد به علائم و نشانه هاى «غفلت» توجه كنيم تا ناخواسته در دام آن گرفتار نشويم.
خوشبختانه در روايات اسلامى، علايم و نشانه هاى فراوانى براى غافلان ذكر شده است كه به چند نمونه اشاره مى كنيم:
1 ـ در حديث مشروحى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)، در پاسخ «شمعون بن لاوى» ـ يكى از مسيحيان معروف زمان خود ـ آمده است، هنگامى كه شمعون از علائم غافلان از حضرتش سؤال كرد، ايشان در جواب فرمودند: «اَمَّا عَلامَةُ الغَافِلِ فَاَرْبَعَةٌ اَلْعَمى وَ السَّهْو وَ اللَّهْو وَ النِّسْيَانْ; نشانه هاى غافل چهار چيز است: نابينايى (و بستن چشم بر روى حقايق) و سهو و لهو و نسيان (به گونه اى كه گرفتار فراموشكارى و سردرگمى به شهوات و عدم توجه به سرنوشت آينده خويش مى شود».(1)
همين مضمون در اندرزهاى لقمان حكيم به فرزندش ديده مى شود آنجا كه مى گويد:
«فرزندم هر چيزى نشانه اى دارد كه با آن شناخته مى شود...و غافل سه نشانه دارد: سهو و لهو و نسيان».(2)
تفاوت سهو و نسيان در اين است كه نسيان به معنى فراموش كردن چيزى است كه قبلا مى دانست، ولى سهو به معنى عدم توجه به امورى است كه بايد به آن توجه كند.
2 ـ يكى ديگر از نشانه هاى «غفلت» همنشينى با فاسدان و مفسدان و دورى از مجالس عبادت است. امام حسن مجتبى (عليه السلام) مى فرمايد: «اَلْغَفْلَةُ تَرَكُكَ الْمَسْجَدوَ طَاعَتُكَ الْمُفْسِدَ; غفلت آن است كه مسجد را ترك كنى و از مفسد اطاعت نمايى».(3)
3 ـ از ديگر نشانه هاى مهم «غفلت» بى اعتنايى به عوامل هشدار دهنده و بيدار كننده است; مثلا، هنگام عبور از قبرستان فكر نمى كنند كه ممكن است فردا، جايگاهشان همين جا باشد; يا اگر در تشييع جنازه يكى از دوستان و آشنايان شركت كنند، فراموش مى كنند كه او را هم روزى ديگران تشييع كرده و در مراسم يادبود او شركت مى كنند.
در نهج البلاغه آمده است كه حضرت على (عليه السلام) در تشييع جنازه مؤمنى شركت نموده بودند، ناگهان صداى بلند خنده كسى را شنيدند، حضرت (عليه السلام) ناراحت شدند و اين گفتار حكيمانه را بيان فرمودند: «كَأَنَّ المَوْتَ فيهَا عَلَى غَيرِنَا كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فيهَا عَلَى غَيرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذي نَرَى مِنَ الاَْموَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيل اِلَيْنَا رَاجِعُونَ; گويى مرگ براى غير ما مقرّر شده و حق (تنها) بر ديگران واجب شده است، و گويى (اين) مردگانى را كه مى بينيم (مثل) مسافران هستند، به زودى به سوى ما باز مى گردند».
سپس افزودند: «نُبَوِّئُهُمْ اَجْدَاثَهُم وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُم كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ما آنها را در قبرشان مى گذاريم و ميراثشان را مى خوريم، گويى بعد از آنها، عمر جاودان داريم».(4)
4 ـ يكى ديگر از نشانه هاى «غفلت» آن است كه انسان عمر خود را در امورى صرف كند كه براى آخرت او هيچ سودى ندارد; يا در امورى صرف كند كه نه سودى در دنيا دارد و نه در آخرت.
امير مؤمنان (عليه السلام) مى فرمايند: «كَفى بِالْرَّجُلِ غَفْلَةً اَنْ يُضِيعَ عُمْرَهُ فى مَا لايُنْجيهِ; براى غفلت انسان، همين بس كه عمر خود را در چيزى كه مايه نجات او نيست، ضايع كند».(5)
و در تعبير ديگرى از همان حضرت (عليه السلام) آمده است: «كَفى بِالْمَرْءِ غَفْلَةً أَن يَصْرِفَ هِمَّتَهُ فِى مَا لا يَعْنِيهِ; براى «غفلت» انسان، همين بس كه عمر خود را در چيزى كه مربوط به او نيست، صرف كند».(6)