5 ـ رسوايى و بى آبرويى
رسوايى، يكى ديگر از پيامدهاى شهوت پرستى است. تاريخ بشر مملو از شرح زندگى كسانى است كه در جامعه داراى مقام و موقعيت ممتاز بودند; ولى هنگامى كه اسير «شهوت» و هواى نفس شدند، كارشان به رسوايى كشيد.
در اشعار شعرا نيز رابطه «عشق» و «رسوايى» يك رابطه معروف و مشهور است.(1)(رسواى عالمى شدم از فرط عاشقى)
در داستان يوسف و همسر عزيز مصر نشان مى دهد كه چگونه همسر عزيز مصر با وجود احترام فراوان ـ به علت هواپرستى ـ رسواى خاص و عام شد
يوسف به صبر خويش پيمبر شد رسوا شتاب كرد زليخا را(2)
و به گفته شاعر عرب:
انّ الْهَوى هُوَ الهَوانِ قُلِبَ اِسْمُهُ فَاِذا هَوَيْتَ فَقَدْ لَقَيْتَ هَواناً(3)
هواپرستى همان پستى است كه نام آن تغيير يافته، به همين دليل هر هواپرستى پست مى شود.