آثار زيانبار شهوت پرستى
از بحث هاى قبل روشن شد كه «شهوت» داراى مفهوم عام و وسيعى بوده و شامل هرگونه دوست داشتن، تمايل و رغبت به درك لذت و خواهش نفس مى شود. بدون اين
كه اختصاص به شهوت جنسى داشته باشد، گرچه گاهى در خصوص شهوت جنسى نيز به كار رفته است.
در قرآن مجيد نيز اين مفهوم در يازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنها در دو مورد در معنى خاص آن به كار رفته است. در روايات اسلامى و كلمات علماى اخلاق نيز اغلب در مفهوم عام به كار رفته كه در مقابل آن واژه «عفت» به معنى خويشتن دارى و چشم پوشى از لذايذ گناه آلوده مادى به كار مى رود.
اين مفهوم بيشتر در موارد منفى به كار مى رود، اما گاهى در موارد مثبت نيز به كار رفته است; مانند، آن جايى كه خداوند خطاب به بهشتيان مى فرمايد: «...وَ لَكُم فيهَا مَا تَشْتَهي أنْفُسُكُم...; هر چه را دوست بداريد و به آن تمايل داشته باشيد، در بهشت براى شما فراهم است»(1) يا آن جايى كه مى فرمايند:«...فيهَا مَا تَشْتَهيهِ الاَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الاَعْيُنُ...; در بهشت آنچه دل ها مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد، موجود است».(2)
به هر حال اين واژه، بيشتر داراى بار منفى بوده و در مواردى كه هوا و هوس افراطى بر انسان چيره گشته و تمايلات ويرانگر و گناه آلود بر تمام وجودش مستولى گردد به كار مى رود.
اين واژه و مشتقات آن، در قرآن مجيد، سيزده مورد به كار رفته كه شش مورد آن داراى مفهوم مثبت و هفت مورد آن داراى مفهوم منفى است.
به هر حال «شهوت» به هر معنى كه باشد، هرگاه مفهوم خاص آن كه همان خواست هاى افراطى و شهوانى است مورد نظر باشد; آثار زيانبارى به دنبال خواهد داشت كه به وضوح قابل مشاهده است كه ضمن توجه به رواياتى كه در فصل قبل آورديم; بايد اذعان داشت كه سرتاسر تاريخ نيز مملو از پيامدهاى نامطلوب شهوت پرستى هاست كه به طور خلاصه مى توان به عناوين زير، اشاره كرد:

1 ـ آلودگى به گناه
شهوت پرستى انسان را به سوى انواع گناهان مى كشاند و در واقع يكى از
سرچشمه هاى اصلى گناه و معصيت و نافرمانى خدامحسوب مى گردد; زيرا چشم و گوش انسان را بسته و به مصداق حديث نبوى «حبُّك للشَّىء يُعمى و يُصم(3)» آدمى را كور و كر كرده و قدرت درك واقعيت ها را از او مى گيرد و در چنين حال، زشتى ها در نظر او زيبا و زيبايى ها در نظر او زشت و بى رنگ مى شود.
به همين دليل، در روايات سابق (روايت هشتم) خوانديم كه اميرمؤمنان (عليه السلام) درباره پيروى از شهوات هشدار داده و مى فرمايد:«از شهوات سركش بپرهيزيد كه شما را به ارتكاب انواع گناهان مى كشاند».
در حديث دهم، از همان حضرت نيز به اين نكته اشاره شد كه: «هواپرستى عقل انسان را فاسد مى كند» و در حديث نهم نيز فرمودند(اگر شهوت پرستى تشديد شود):«دين انسان را برباد مى دهد و حتى انسان را به بت پرستى مى كشاند.» در اين رابطه مفسران و ارباب حديث، در ذيل آيات 16 و 17 سوره حشر، داستانى درباره عابدى از قوم بنى اسرائيل به نام «برصيصا» آورده اند كه شاهد زنده اى براى اين مدعاست، داستان گرچه معروف است، اما تكرارش خالى از صواب نيست:
...مرد عابد بنى اسرائيلى به خاطر سال ها عبادتش، به آن حد از مقام قرب الهى رسيده بود كه بيماران با دعاى او سلامت خود را باز مى يافتند و به اصطلاح مستجاب الدعوه شده بود.
روزى، زن جوان زيبايى را كه بيمار بود، نزد او آوردند و به اميد شفا در عبادتگاه او گذاردند و رفتند.
شيطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زينت داد كه عنان اختيار را از كف او ربود; آن چنان كه گويا عابد كر و كور گشته و همه چيز را به دست فراموشى سپرده است. ديرى نپاييد كه آن عابد دامان «عفت» خويش را به گناه بيآلود. پس از ارتكاب گناه به خاطر اين كه احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوايى او گردد; باز شيطان و هواى نفس به او پيشنهاد كرد كه زن را به قتل رسانده و در گوشه اى از آن بيابان وسيع دفن كند.
هنگامى كه برادران دختر، به سراغ خواهر بيمار خويش آمدند و عابد اظهار بى اطلاعى كرد; آنان نسبت به عابد مشكوك گشته و به جستجو برخاستند و پس از مدتى، سرانجام جسد خونين خواهر خويش را در گوشه بيابان از زير خاك بيرون كشيدند.
اين خبر در شهر پيچيد و به گوش امير رسيد. او با گروه زيادى از مردم به سوى عبادتگاه آن عابد حركت كرد تا علت اين قتل را بيابد. هنگامى كه جنايات آن عابد روشن شد; او را از عبادتگاهش فرو كشيدند تا بر دار بياويزند.
در ادامه اين حكايت آمده است: هنگامى كه عابد در كنار چوبه دار قرار گرفت; شيطان در نظرش مجسم شد و گفت:من بودم كه با وسوسه هاى خويش تو را به اين روز انداختم; حال اگر آنچه را كه من مى گويم، اطاعت كنى، تو را نجات خواهم داد.
عابد گفت: چه كنم؟
شيطان گفت: تنها يك سجده براى من كافى است.
عابد گفت: مى بينى كه طناب دار را بر گردن من افكنده اند و من در اين حال توانايى سجده بر تو را ندارم.
شيطان گفت: اشاره اى هم كفايت مى كند.
عابد بيچاره نادان، پس از اين كه با اشاره، سجده اى بر شيطان كرد; طناب دار گلويش را فشرد و او در دم جان سپرد.
آرى! شهوت پرستى باعث شد تا آن عابد، ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفس انجام دهد و بعد دروغ بگويد و سرانجام مشرك گردد و بدين ترتيب محصول سال ها عبادت او برباد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود.
همه رنج جهان از شهوت آيد كه آدم زان برون از جنت آيد (4)