4ـ طرق درمان و پيشگيرى
يكى از طرق اصلى درمان اين رذيله اخلاقى ـ همانند درمان ساير رذايل ـ از يكسو انديشيدن در ثمرات شوم و آثار زيانبار آن است. هنگامى كه افراد جبان و ترسو آثار نكبت بار و ذلّت و زبونى ناشى از ترس بى جا و عقب ماندگى و محروميّت حاصل از آن را در زندگى خود يا ديگران مشاهده كنند غالباً به فكر تجديد نظر در برنامه اخلاقى خود و دور ساختن اين رذيله مى افتند.
پرداختن به قطع ريشه ها راه مهمّ ديگر درمان آن است، هنگامى كه ابرهاى تيره و تار سوء ظن بالله از آسمان قلب انسان كنار رود، و خورشيد توكّل بر جان او نور افشان شود ظلمات خيالات واهى كه انسان را به ترس بى جا مى كشاند برچيده خواهد شد، ولى اين كار احتياج به مطالعه و دقّت فراوان دارد.
يكى ديگر از طرق درمان اين رذيله اخلاقى ورود در صحنه هاى رعب آور و تكرار آن است، فى المثل بعضى هستند كه از خوردن دارو يا تزريقات مختلف وحشت دارند ولى هنگامى كه چند بار تكرار شود وحشت آنها فرومى ريزد.
بعضى ديگر از سفرهاى دريايى يا هوايى سخت متوحّش مى شوند ولى با تمرين و تكرار اين وحشت از بين مى رود، بعضى از سخن گفتن يا سخنرانى در حضور جمع مى ترسند ولى غالباً اين ترس با تمرين و تكرار از ميان خواهد رفت.
يكى از فلسفه هاى تمرينها و مانورهاى نظامى زدودن آثار ترس از جنگ از دلهاى سربازان و افسران و فرماندهان است.
در كلمات قصار اميرمؤمنان(عليه السلام) اين معنى به صورت زيبايى بيان شده مى فرمايد: «اِذَا هَبْتَ اَمْراً فَقَعْ فِيهِ، فَاِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ اَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ; هنگامى كه از چيزى مى ترسى خود را در آن بيفكن كه آن ترس از خود آن سخت تر و وحشتناك تر است»!(1)
مرحوم علاّمه خويى(رحمه الله) در شرح نهج البلاغه خود در شرح اين جمله مى گويد:
«بسيار مى شود كه براى انسان كارى پيش مى آيد كه به خاطر جبن و جهل از آن
وحشت مى كند... و اين وحشت ناشى از جبن، مانع پيشرفت كارها مى شود. در اينجا امام(عليه السلام) تشويق به دور ساختن ترس از خود مى كند چرا كه در بسيارى از اوقات تحمّل ترس ناشى از ترديد و دو دلى، سخت تر از افتادن در آن امر خوفناك است».
سپس مى افزايد: «مكتشفان و محقّقان جهان با عمل به اين دستور به افتخارات بزرگى نايل شدند، آنها درون جنگلها و صحراهاى آفريقا و بيابانهاى پراكنده وارد شدند و به سير درياها پرداختند، و به درون جزاير دور دست نفوذ كردند، و از اين طريق هم ثروت فراوانى به دست آوردند و هم شهرت جهانى به علاوه به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه اى كردند». و به گفته شاعر:
چو ترسى ز امرى بينداز خويش در آن و بپيراى تشويش خويش
دو دل بودن و خود نگهداشتن بسى سخت تر مى كند قلب ريش(2)
آرى اين يك واقعيّت است كه ترديدها و دو دلى ها و ترس از عواقب خطرناك يك كار غالباً بيش از خود آن انسان را رنج مى دهد.
در زبان عرب ضرب المثلهاى جالبى در اين زمينه ديده مى شود از جمله:
«اُمُّ الْمَقْتُولِ تَنَامُ و اُمُّ المُهَدَّدِ لاَتَنَامُ; مادر مقتول به خواب مى رود، ولى مادر كسى كه تهديد به مرگ شده به خواب نمى رود»!
و نيز گفته اند: «كُلُّ اَمْر مِنْ خَيْر اَوْ شَرٍّ فَسِمَاعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عَيَانِهِ; هر كار خير و شرّى شنيدنش از ديدنش بزرگتر است».(3)
يكى ديگر از طرق درمان جبن و ترس، پاك بودن و پاك زيستن است; زيرا افراد آلوده غالباً از نتيجه اعمال خود بيمناكند و از آنجا كه اعمال آنها روزى آفتابى و برملا مى شود در هراسند، به همين دليل در حديث معروف علوى آمده است: «مَا اَشْجَعُ الْبرئ وَ اَجْبَنَ الْمُريِبُ; چه شجاع است انسان پاكدامن و چه ترسوست انسان مسئله دار»!(4)
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «لَوْ تَمَيَّزَتِ الاَْشْيَاءُ لَكَانَ الصِّدْقُ مَعَ
الشَّجَاعَةِ وَ كَانَ الْجُبْنُ مَعَ الْكِذْبِ; اگر اشيا از هم جدا شوند(و گروه بندى گردند) صدق و راستى همراه شجاعت خواهد بود و ترس همراه دروغ»!(5)